اگرچه رسم بود دل به دلستان دادن
به دست دل نتوان بیش ازین عنان دادن
سپردهام دل خود را به دست خونخواری
که راضیام ز رهیدن ازو به جان دادن
ز زهر چشم تو مُردم یکی بخند آخر
که زهر نیز به شیرینیات توان دادن
به پایبوس تو در بزم وصل اگر برسم
خوش است بوسه گهی هم بر آستان دادن
نه آنچنان ز تو اهلی شدهست خانه خراب
که از خرابی او میتوان نشان دادن
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این اشعار به احساسات عمیق عاشقانه و موضوع گذر زمان اشاره میکند. او از آتش عشق و دلتنگی صحبت میکند و به این نکته میپردازد که هر لحظه باید از زندگی و عشق خود بهره برد، زیرا زمان به سرعت میگذرد. همچنین تأکید میکند که عاشق واقعی در بیقراری خود خوشحال است و نمیتواند از عشقش فاصله بگیرد. در انتها، شاعر به این فکر میکند که باید از خیالات بیاساس دوری کند و به واقعیت عشق خود بپردازد.
هوش مصنوعی: هرچند که معمول بوده است که دلها را به دلهای دیگر بسپارند، اما از دست دل نمیتوان بیشتر از این کنترل کرد.
هوش مصنوعی: دل خود را به شخصی سپردهام که مایل به آسیب زدن است و از اینکه از او رهایی پیدا کنم، حتی اگر به قیمت جانم باشد، راضیام.
هوش مصنوعی: من از زهر نگاه تو به شدت رنج کشیدم، اما لطفاً یک بار بخند تا فراموش کنم که آن زهر هم میتواند به دلنشینی تو بدل شود.
هوش مصنوعی: اگر روزی به مجلس وصال تو برسم، خوشحال میشوم که گهگاهی برایت بوسهای بر آستان درگاهت نثار کنم.
هوش مصنوعی: این خانه به قدری تحت تاثیر وجود تو قرار گرفته که حتی ویرانیاش هم میتواند نشانهای از تو باشد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
هزار بوسه دهد بتپرست بر سنگی
که ضر و نفع محالست ازو نشان دادن
تو بت! ز سنگ نهای بل ز سنگ سختتری
که بر دهان تو بوسی نمیتوان دادن!
شنیدهام پسری را جنایتی افتاد
از اتفاق که شرحش نمیتوان دادن
قضات محکمه دادند حکم قتلش را
که رسم نیست به بیچارگان امان دادن
بهدست و پای درافتاد مادرش که مگر
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.