نگویی در پیت چونعاشقان هرجا نمیگردم
تو چندان عاشقان داری که من پیدا نمیگردم
هر آن عاقل که آهو چشمی او دید میداند
که من مجنون صفت بیهوده در صحرا نمیگردم
من از عشقت گدا گشتم ولی بر تو نبردم ره
از آن چونعاشقان جز بر در دلها نمیگردم
سر سوداییم دارد هوای کعبه وصلش
اگر سر میرود اهلی ازین دروا نمیگردم
سگ کوی توام جانا جفاها میکنی با من
چو میدانی که من دور از درت قطعا نمیگردم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر، از درد و سوز دل خود سخن میگوید و احساساتی عمیق و غمگینی را بیان میکند. او مانند شمعی در حال ذوب شدن است و نمیتواند تمام آنچه در دل دارد را بر زبان بیاورد. او از اشکی که میریزد به آتش درون خود اشاره میکند و میگوید که این آتش جانسوز او را میکشد. همچنین به فردی اشاره میکند که با شوخی و عبور از کنار او، دلهای ناامید را بیشتر آزار میدهد. شاعر در نهایت از این وضعیت رنج میبرد و به این نکته تأکید میکند که در دل خود بار سنگینی دارد و در گوشهای به فکر و غم نشسته است.
هوش مصنوعی: نگو که مانند عاشقان فقط در یک جا در جستجوی من هستی؛ زیرا تو آنقدر عاشق داری که من را نمیتوانم پیدا کنم.
هوش مصنوعی: هر شخص عاقلی که فقط یک بار یک آهو را ببیند، به خوبی میداند که من مجنون و دیوانهای هستم که بیهدف در بیابان wander میکنم.
هوش مصنوعی: من به خاطر عشق تو فقیر و بیچیز شدم، اما هرگز به تو نزدیک نشدهام. چرا که عاشقان تنها در دلها میچرخند و نه در دنیا.
هوش مصنوعی: دل من شوق دیدار کعبه را دارد و اگر هم از شدت عشق جانم را از دست بدهم، از این درگاه دور نمیشوم.
هوش مصنوعی: من مثل سگی وفادار در نزدیکی تو هستم، اما تو با من بدرفتاری میکنی. تو میدانی که من هرگز از درِ تو دور نمیشوم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.