پیش تو غم دل که نهان بود نگفتیم
گفتیم صد افسانه و مقصود نگفتیم
پیکان نهانی که زدی بر دل مجروح
تا خود ز دل سوخته ننمود نگفتیم
این همت ما بس که بامید تو جان را
کردیم زیان و سخن از سود نگفتیم
خوشباش که گر قصه آن روی عرقناک
گفتیم ولی لعل می آلود نگفتیم
اهلی نه تو امروز چنین کافر عشقی
تا بود چنین بودی و تا بود نگفتیم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر بیانگر اشتیاق و longing شاعر به معشوق است. شاعر از سایه و ماه بهعنوان نمادهایی برای توصیف عشق و وصال استفاده میکند و به این موضوع میپردازد که عشق او بر زندگیاش تاثیر عمیقی دارد. او به مخاطب میگوید که حتی اگر آسیب ببیند یا بمیرد، عشق به او ارزشمند است. شاعر همچنین از درد و غم عشق صحبت میکند و اشاره دارد که در هر شرایطی، حتی در غم، زیباییهایی وجود دارد. او مهمترین خواستهاش را وصال و نزدیکی به معشوق و بیان احساساتش میداند.
هوش مصنوعی: ما در کنار تو راز دل را که پنهان بود، نگفتیم؛ اما در عوض، از داستانهای زیاد صحبت کردیم و هدف واقعیمان را بیان نکردیم.
هوش مصنوعی: تو به دل مجروح من، پیکانی فرمدار زدی که به خاطر درد و زخم خود، نتوانستم چیزی بگویم.
هوش مصنوعی: ما با تلاش و آرزو برای تو، جان خود را در خطر قرار دادیم و هیچ سخنی از اینکه چه سودی برای ما دارد، به میان نیاوردیم.
هوش مصنوعی: برایت آرزو میکنم خوشحال باشی، زیرا اگرچه داستان زیبای کسی که چهرهای لطیف و دلانگیز دارد را بیان کردیم، اما هرگز به رنگ قرمز و زیبایی لبهایش اشاره نکردیم.
هوش مصنوعی: امروز تو به قدری به عشق بیاعتنا شدهای که گویی کافر آن هستی، اما باید بگویم که تو همیشه اینگونه نبودی و ما تا به حال چیزی نگفته بودیم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.