بخش ۴۴ - و من طبقة الثانیه ایضا ابوالحسن النوری
نام وی احمدبن محمد و گویند: محمد بن محمد، و احمد در ستراست معروف بابن البغوی، اصل وی از بغشور است و منشاء و مولدوی ببغداد بود، از اجلهٔ مشایخ قوم بوده عالمست. گویند کس نبوده نیکو طریقت تر و نیکو سخن تر ازو.
مشایخ بغداد گفتهاند نوری را که: صاحب الوفاء، والجنید ٭ صاحب الحرمة، ورویم ٭ صاحب الادب، و الرودباری٭ صاحب الحفاظ، والشبلی٭ مستغرق فی وجده، وابن عطا ٭ صاحب غیرة. و نوری صحبت کرده بود باسری سقطی و محمدعلی قصاب و احمد بوالحواری ٭ دیده بود، والذنون مصری٭ دیده بود. از یاران جنید بوده از اقران او، و تیز وقت تر از جنید بود. جنید بعلم بود، و نوری بزندگانی وی شور داشت.
وقتی از جنید چیزی پرسیدند از صبر و توکل، جنید آهنگ کرد که جواب گوید. نوری گفت: مگو! بانگ بروی زد گفت: نه تو وقت محنت صوفیان بیک سوی شدی و دست در داشمندی زدی مگوی!
سی سال یک سفر کرده بود، پیش از جنید برفته! سنه خمس و تسعین و مائتین «و جنید در سنه سبع». چون نوری برفت جنید گفت: ذهب نصف هذا العلم بموت النوری. «نوری و جنید را ببغداد طاوس العباد. میگفتند»
و قال ابواحمد المغازلی٭: مارایت احد قط اعبد من النوری. قبل و لا الجنید؟ قال و لاالجنید.
شیخ الاسلام گفت قدس اللّه روحه: که نوری ایذ، تسبیح داشتی در دست، ویرا گفتند: تستجلب به الذکر؟ وی گفت: لابل استجلب به الغلفه گفت: باین تسبیح میخواهی که اللّه در یاد تو بود؟ گفت: باین تسبیح می غفلت جویم.
«بوحمزهٔ بغدادی گفت: لولا الغفلة لمات الصدیقون من روح ذکر اللّه.
شیخ الاسلام گفت: چنان کن، کی تفرقهٔ تو در خدمت بود، تا انفراد تو در صحبت بود. بوالحسین نوری گفت: لا یغرنک صفاء العبودیته فان فیه نسیان الربوبیة.
«شیخ الاسلام گفت» بو زرعهٔ طبری ٭ گوید: کی فرا ابوالحسین بغدادی گفتم. که از نوری مرا سخن بگوی، گفت: فراد نوری گفتند کی اللّه به چه شناختی؟ گفت با اللّه. گفتند: پس عقل چیست؟ گفت: عاجز است، راه ننماید مگر بر عاجز. سخن ابراهیم دهستانی ٭ که جز ازو نشناسد، یعنی او با او بتوان شناخت.
شیخ الاسلام گفت گفت. که عقل حیلتست، مایهٔ نبیت است، نور معرفت ازو، عقل مخلوقست بمخلوق خالق بنتوان شناخت. عقل رسوم این جهانی. را بکار آید باو او بتوان شناخت، و بسخن او و کتاب او و نور تعریف او.
ذوالنون مصری گفت: کی اللّه تعالی عقل بیافرید، گفت: بنشین؟ بنشست گفت: برخیز؟ برخاست. گفت برو؟ برفت. گفت بعزة من که هیچ چیز نیافریم نیکوتر از تو بر من کیم؟ گفت: ندانم ویرا کحل کشید بنور وحدانیت و تعریف. گفت: من کیم؟ گفت: خدا. بگفت: که عقل بنور تعریف محتاج و عقل آنرا حیلت. پس مایه آنست نه این، که این حیلتست. اگر کسی جامهٔ خرد بصد دینار، بسوزن محتاج بحبة. بدان که نه از بهر آنرا که بآن محتاجی مه باشد، کی مایه نه آنست آن سوزن حیلتست دوخت دیبا را، عقل حیلتست دانستن را، که باین عقل خود خطاب نیست.
بوالحسین نوری گفت: هر که اللّه خود را از کسی باز پوشد، هیچ دلیل و خبر او را باو نرساند:
اذا استتر الحق عن احد
لم یهده استدلال و لاخبر
شیخ الاسلام گفت: کی جوانی خراسانی آمد بابرهیم رقی قصار٭ دمی گفت میخواهم که بوالحسین نوری میبینم گفت: او که سه سال بنزدیک ما بود، هیچ از دهشت بیرون نیامد. یکسال گرد شهر میگشت با کس نیامیخت دو سال در ویران خانه بگرا گرفت، هیچ بیرون نیامد مگر به نماز. و یک سال زبان باز گرفت و باکس سخن نگفت. گفت: او میخواهم. گفت: آری! دلالت کرد بر او، شد پیش نوری. اول سخن که نوری گفت گفت: با کی صحبت کردهٔ؟ گفت: با شیخ بوحمزهٔ خراسانی ٭ گفت: آن مرد که از قرب مینشان کند و اشارت کند؟ گفت: آری! گفت که بازو شوی، ویرا سلام کن و بگوی: که ایذر که مائیم قرب قرب و بعد بعد است
ابن الاعرابی ٭ گوید: که قرب نگویند تا مسافت نبود، آخر دوگانگی بجا بود که بنگری قرب بعد است. بعدک منی هو قرباک... البیتان.
نوری ٭ گوید: که یک ساعت از عارف، بر مولی گرامیتر از تعبد معتبدان هزار هزار سال. وقتی نوری گفت سمنون ٭ را امام محبت: که از دوستی سخن گوی! سمنون گفت: از دوستی او ترا، یا از دوستی تو او را؟ گفت نه از دوستی او مرا. سمنون گفت: طاقت نداری، و نه در آسمان و زمین چیز و کس!
نوری گفت: دی همه روز باخضر میگفتم و دوست میشنید و میپسندید یا نه، زبان من خشک گردید. شیخ الاسلام گفت: که نوری از وجد میگفت و سمنون از رشک. سمعت شیخ الاسلام رضی اللّه عنه یقول سمعت ابالقاسم بشر بن محمدبن عبداللّه بن عبیداللّه الخطیب الصوفی السیاح الا بیوردی فی رجب سنه اربع عشرة و اربعمائة، یقول سمعت اباعلی المغازلی الاصم البغدادی٭ بالاهوازو کان اتا علیه مائة سنه، یقول سمعت ابا الحسین النوری یقول بناجیک سرقام فی القلب قائمه علی فوت قلب فیک ضلت عزایمه
اذا رمت عقد الشیء منی حللته
و تعقد ما تحلله سری فتبرمه
فکیف احتیالی بالذی انا طالب
اذا کنت خصما بالذی انت حاکمه
قال النوری: الذکر ما غاب الذاکر فی الذکر. و قال الشبلی ٭ الذکر مالاذکره. و قال ذوالنون ٭ الذکر وجود المذکور. و قیل النوری: حلاوة الوصول ممزوج بمرارة الانقطاع. و سئل النوری عن نعت الفقیر المتحقق فی فقره فقال: السکون عند العدم، والبذل و الایثار عند الوجود و قال النوری: نظرت یوماً الی النور، فلم ازل نظر الیه حتی صرت ذلک النور. فلم ازل نظر الیه حتی صرت ذلک النور.
نوری گفت: کی معصیت خداوند، تهمت طاعتست، و طاعت خداوند تهمت معصیت.
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: احمد بن محمد نوری، معروف به ابن نوری، یکی از عارفان بزرگ و مشایخ صوفی بغداد در قرن سوم هجری بود. او از خانوادهای از بغ شور میآمد و در بغداد به دنیا آمد. نوری از نزدیکان و همراهان جنید و دیگر مشایخ بزرگ مانند سقطی، قصاب و شبلی بود. او به خاطر شور و حال خاصش در زندگی شهرت داشت و گفته میشود که هیچکس در طریقت بهتر از او نبوده است.
جنید در مورد نوری گفته بود که پس از مرگ او، نیمهای از علم از میان رفت و او را "طاوس العباد" نامیده بودند. نوری در صحبتهایش به دو نکته کلیدی اشاره میکرد: یکی ذکر خدا و دیگری غفلت از او. به عقیده او، عقل تنها وسیلهای برای شناخت امور دنیوی است و شناخت حقیقی به نور معرفت و تجربه درونی بستگی دارد.
نوری همچنین بر اهمیت محبت و دوستی در مسیر عرفان تأکید داشت و میگفت که هر کس به حقیقت خداوند نزدیک شود، هیچ دلیلی نمیتواند او را دور کند. او بر این باور بود که معصیت، تهمت طاعت و طاعت، تهمت معصیت است؛ یعنی در درک حقیقت خداوند، مرزهای مشخصی وجود ندارد.
در نهایت، نوری شخصیت و اعتقادی عمیق به حقایق روحانی و عبادی داشت و بر این باور بود که شناخت حقیقی خداوند تنها با اتصال درونی و تجربه شخصی امکانپذیر است.
هوش مصنوعی: نام او احمد بن محمد است و برخی او را محمد بن محمد مینامند. وی در ستراست با لقب ابن البغوی شناخته میشود. او از بغشور بوده و در بغداد به دنیا آمده است. او از اساتید برجسته و عالم این قوم به شمار میرود و گفته میشود هیچکس به اندازه او در طریقت و سخنوری خوب نبوده است.
هوش مصنوعی: مشایخ بغداد درباره نوری صحبت کردهاند و او را با عناوین خاصی معرفی کردهاند، مانند صاحب وفا، صاحب حرمت، صاحب ادب و صاحب حفاظ. همچنین، او در وادی عشق و وجد غرق بود و دیگرانی چون ابن عطا را نیز با غیرت معرفی کردهاند. نوری با شخصیتهایی مانند سری سقطی، محمدعلی قصاب و احمد بوالحواری در ارتباط بود و همچنین ذنون مصری را دیده بود. نوری از یاران جنید به شمار میرفت و به لحاظ سنی از جنید جوانتر بود. در حقیقت، جنید به علم معروف بود، در حالی که نوری زندگی را با شور و هیجان بیشتر تجربه میکرد.
هوش مصنوعی: هنگامی که از جنید درباره صبر و توکل سوال کردند، او قصد کرد که پاسخ دهد. اما نوری به او گفت: "نمیخواهم بشنوم!" و سپس با صدایی بلند گفت: "نه، تو در زمان سختی صوفیان به سوی دیگر رفتهای و در کار دانشمندها دست بردهای، پس چیزی نگوی!"
هوش مصنوعی: سی سال در سفر بود و قبل از جنید به سفر رفته بود. در سال ۱۹۰، که جنید در سال ۷ آمد. وقتی نوری فوت کرد، جنید گفت: نصف این علم با مرگ نوری رفت. گفته میشد نوری و جنید در بغداد با طاوس العباد بودند.
هوش مصنوعی: ابواحمد مغازلی گفت: هیچ کس را مانند نوری عبادتکنندهتر ندیدم. آیا جنید هم اینطور بود؟ گفت: حتی جنید هم چنین نبود.
هوش مصنوعی: شیخ الاسلام فرمود: نوری ایذ، تسبیحات را در دست داشت. از او پرسیده شد که آیا با این تسبیحات میخواهی خدا را به یاد بیاوری؟ او پاسخ داد: نه، بلکه میخواهم با این تسبیحات از غفلت دوری کنم.
هوش مصنوعی: بوحمزه بغدادی میگوید: اگر غفلت نبود، دوستان خدا از یاد او جان میسپردند.
هوش مصنوعی: شیخ الاسلام گفت: طوری عمل کن که پراکندگی تو در خدمت به دیگران باشد، تا تنهایی و انزوای تو در گفتگو باشد. بوالحسین نوری چنین گفت: فریب ظاهر خلوص عبادتی را نخور، زیرا در این حالت فراموشی خداوند ممکن است.
هوش مصنوعی: شیخ الاسلام میگوید: ابوالحسین بغدادی را دیدم و از او خواستم که درباره نور سخن بگوید. او پاسخ داد: نوری گفتهاند که خدا را با چه میشناسی؟ او پاسخ داد: با خدا. پرسیدند: پس عقل چیست؟ گفت: عقل ناتوان است و راهی را جز برای ناتوانان نشان نمیدهد. همچنین سخن ابراهیم دهستانی است که تنها او میتواند او را بشناسد، یعنی فقط از طریق او میتوان به شناخت او رسید.
هوش مصنوعی: شیخ الاسلام بیان کرد که عقل منبع تدبیر و حل مسائل است و پایهای برای نبوت به شمار میآید. نور شناخت و معرفت از عقل ناشی میشود و انسان با عقل خود نمیتواند به درستی خالق را بشناسد. عقل به درک رسوم و سنتهای این دنیا کمک میکند و از طریق سخنان، کتابها و نور تعریف خداوند، میتوان به شناخت دست یافت.
هوش مصنوعی: ذوالنون مصری میگوید: وقتی که خداوند عقل را آفرید، به او گفت: "بنشین." او نشست و دوباره خدا گفت: "برخیز." او برخاست و سپس گفت: "برو." او رفت. آنگاه خدا فرمود: "به عزت من، هیچ چیز بهتر از تو نیافریدم." عقل پاسخ داد: "نمیدانم." سپس خدا به او نوری از وحدت و تعریف بخشید. خدا پرسید: "من کیستم؟" عقل جواب داد: "تو خدا هستی." خدا گفت: "عقل به نور تعریف نیاز دارد و عقل خود را با تقلب میسازد." بنابراین، اصل موضوع بدینگونه است که این تقلب نیست. اگر کسی لباس خرد را به قیمت بالا بخر، ولی برای دوخت آن به سوزن نیاز داشته باشد، بدان که ارزش واقعی آن سوزن نیست، بلکه این تقلبی است که برای دوختن پارچه به کار میرود. عقل نیز چون این است که در شناخت به کار میرود، و خود را نیازی ندارد به عقل، زیرا عقل تنها ابزار دانستن است.
هوش مصنوعی: بوالحسین نوری بیان کرد: هر کسی که خداوند از او پرده برداری کند، هیچ دلیلی و خبری از او به دیگران نمیرسد.
هوش مصنوعی: اگر حقیقت از کسی پنهان شود، نه استدلال و نه خبر میتواند او را به آن هدایت کند.
هوش مصنوعی: شیخ الاسلام نقل میکند که جوانی از خراسان به دیدار ابوالحسین نوری آمد و گفت که میخواهد او را ببیند. نوری به جوان گفت که او سه سال در کنار ما بود و هیچ وقت از حالت وحشت خارج نشد. او یک سال در اطراف شهر میچرخید و با کسی ارتباط نمیگرفت، و دو سال را در خانهای ویران سپری کرد و تنها برای نماز بیرون میآمد. سپس او یک سال سکوت کرد و هیچکس را نمیدید. جوان در پاسخ به نوری اشاره کرد که او واقعاً میخواهد او را ببیند. نوری پس از شنیدن این موضوع، به او اشاره کرد تا به نزدش بیاید. وقتی جوان نزد نوری رفت، نوری از او پرسید که با که صحبت کرده است و جوان گفت که با شیخ بوحمزه خراسانی. نوری گفت: آیا او کسی است که بتواند از نزدیکی تو را به ما برساند؟ جوان پاسخ مثبت داد. نوری گفت که باید به او سلام برسانی و بگویی که ما از نزدیک و دور با هم هستیم.
هوش مصنوعی: ابن الاعرابی میگوید: نمیتوان از نزدیکی صحبت کرد، مگر اینکه فاصله وجود داشته باشد، زیرا در این صورت اختلاف معنا به وجود میآید. بعد از این او در شعرش میگوید که چه معنایی در نزدیکی وجود دارد... و سپس اشاره به دو بیت میکند.
هوش مصنوعی: نوری میگوید: یک ساعت عبادت و تفکر یک عارف از هزاران سال عبادت عابدان و متعبدین با ارزشتر است. وقتی نوری به سمنون میگوید که درباره دوستی صحبت کن، سمنون از او میپرسد که منظورش از دوستی، دوستی او نسبت به نوری است یا دوستی نوری نسبت به او. نوری پاسخ میدهد: نه، منظورم دوستی او با من است. سمنون در پاسخ میگوید: تو طاقت این دوستی را نداری و هیچ چیز و کسی در آسمان و زمین نمیتواند به آن برسد.
هوش مصنوعی: نوری بیان کرد که هر روز با خضر صحبت میکرد و دوستش میشنید و نمیدانست آیا پسندش هست یا نه. او احساس کرد که زبانش به شدت خشک شده است. شیخ الاسلام گفت که نوری از حالت وجد و شور صحبت میکرد و سمنون از حسادت. شیخ الاسلام میگوید که از ابوالقاسم بشر بن محمد بن عبدالله، خطیب صوفی سیاح که در رجب سال چهارده و چهارصد (هجری) صحبت کرده، شنیده است. او گفت که ابوعلی مغازلی، که نابینا بود و در بغداد زندگی میکرد، به او گفته که در اهواز به او رسیده و او یکصد سال سن داشت. او میگوید که ابو الحسین نوری میفرمود: "سرّی در قلب من وجود دارد که بر روی از دست دادن قلبی در حال است."
هوش مصنوعی: اگر بخواهی به چیزی دست یابی، آن را چنان میپیچانی که به راحتی قادر به حل کردنش باشی.
هوش مصنوعی: چگونه میتوانم انتظار داشته باشم که تو داوری من را عادلانه انجام دهی، در حالی که خودم در موقعیت مخالف تو قرار دارم؟
هوش مصنوعی: نوری میگوید: ذکر آن است که ذاكر در ذکر غایب باشد. شبلی نیز بیان میکند: ذکر همان چیزی است که به یاد آورده شود. ذوالنون میگوید: ذکر وجود چیزی است که ذکر میشود. نوری همچنین میگوید: شیرینی رسیدن به حقیقت با تلخی فاصله گرفتن آمیخته است. هنگامی که از نوری درباره ویژگی فقیر واقعی سؤال شد، او پاسخ داد: سکون در هنگام عدم و بذل و ایثار در زمان وجود. نوری ادامه میدهد که روزی به نور نگاه کرد و آنچنان به آن خیره شدم که خودم تبدیل به آن نور شدم.
هوش مصنوعی: نوری بیان کرد که زمانی که به خداوند معصیت میشود، به نوعی این عمل به عنوان اطاعت شناخته میشود و در عوض، عمل اطاعت از خداوند ممکن است به عنوان معصیت تلقی شود.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.