بخش ۱۶۱ - و من طبقة الخامسة ایضاً بوعبداللّه رودباری
شیخ الاسلام «گفت»: که نام وی احمد بن عطا شیخ شام بود به صور نشست، صور و صیدا بر کنار دریاست و گور روی به صور بود، اکنون در دریاست. خواهر زاه بوعلی رودباری ایذ سید بوده صوفی قرای مادر وی فاطمه خواهر شیخ بوعلی رودباری پسر را گفتید: هذا قراء خاله کان صوفی. عالم بوده بععلم قرآن و علم شرایع و علم حقیقت و حدیث داشت. ویرا اخلاق بوده نیکو، و شمایل که وی بآن مختص است، و معظم بوده فقرا را و صاین بوده، و با آداب نیکو و دوستی درویشان، ورفق کردن با ایشان، به صور مرده در ماه ذیالحجه سنه تسع و تسعین و ثلثمائه، ویرا کتاب آداب است.
شیخ الاسلام گفت: که من دو تن دیدهام که ویرا دیده شیخ بوعبداللّه باکو٭ و شیخ بوالقسم بوسلمهٔ باوردی٭ و گفت: که بوعبداللّه رودباری او ایذ که شتروی در بادیه دشت بریگ فروشد، گفت: جل اللّه شتر باوی بزبان فصیح گفت: جل اللّه.
شیخ الاسلام گفت: کی بوعبداللّه باکو گفت: که بوعبداللّه الرودباری گفت: التصوف ترک التکلف و استعمل التظرف و حذف التشرف. شیخ الاسلام گفت: کی بوالقاسم بوسلمهٔ باروردی «خطیب» گفت که شیخ بوعبداللّه رودباری گفت: کی حدیث نوشتن جهل از مردم ببرد «و درویشی کبر از مردم ببرد» فاذا اجتمعا فناهیک به نبلا.
شیخ الاسلام گفت: که بوسعید مقری گوید: که باقلهٔ میخورم با شیخ بوعبداللّه رودباری باقلهٔ برگرفتم پسندیده نامد با جای نهادم شیخ مرا گفت با جای منه، خود را بنه پسندیدی، در راه درویشی مینهی که بخور.
شیخ الاسلام گفت محمد شگرفت گفت: در کلوخ خلاهم انصاف است «من میگویم که در کاسه هم انصاف است که خورد تراوی و ایثار بروائی و رحمت نرهی و انصاف دهی در همه چیز».
شیخ الاسلام گفت: کی شیخ بوعبداللّه با نیک به ارغان پارس بوده، نام وی احمد بن ابراهیم بن با نیک، به ارغان پارس بوده، نام وی احمد بن ابراهیم بن با نیک، شاگرد بندار ارغانی٭ و شبلی دیده، عمرو صد و اند سال بود. چون سخن گفتی دو تن بودندی بر دو دست وی پاک میکردند، که دندان نداشت، آب از دهن وی بیرون فتادی.
شیخ الاسلام گفت: که بونصر قبانی پیر من ایذ شیخ بوعبداللّه با نیک دیده بود و بوعمرو اکاف٭ به اردن ووی جنید دیده بود و حدیث داشت، من بروی حدیث خواندهام وی گفت مرا که شیخ بوعبداللّه با نیک کگفت که شبلی گفت روزی بر منبر: که حق جنید گفت، که غیبت حرامست.
شیخ الاسلام گفت: که بوسعید خراز٭ بمصر آمد، ویرا گفتند: ای سید قوم! سخن بگوی. گفت: اینان از حق غایب اند، ذکر حق با غایبان غیب است. من المتأخرین بوعبداللّه دونی به دون بوده وی شور داشت. شیخ الاسلام گفت: که خرقانی فرامن گفت: که شاگردی ازان بوعبداللّه دونی مرا گفت کی شیخ مامست بزیست و مست بمرد.
شیخ الاسلام گفت: که آن شاگردوی راست گفت. خرقانی گفت: که من گفتم ویرا که بوبکر شبلی بودید که مست بزیست و مست بمرد، که شیلی دیدم در هوا پیش خویش رقص میکرد و مرا شکر میگفت.
شیخ الاسلام گفت: که از بوعبداللّه دونی پرسیدند: که فقر چیست؟ گفت: اسم واقع فاذا تم فهو اللّه. نامیست کی بیفتاده کی چون تمام شود او باشد.
شیخ الاسلام گفت: که دونی قرآن فراوان خواندی و سماع آن دوست بود، چون با آیت زکوة یا صدقه رسیدی، یا خوش شدی، چیزی از خود بیرون کردی. یکی گفتی: که بدر بیرون برو، بنه و باز گرد تا هر که فرا رسد برگیرد.
شیخ الاسلام گفت: که ازان چیزی بیرون آمدن جوانمردی است، بآن باز نشستن رعونت است که کسی را چیزی دهی که اکنون بمدة زکوة دار، تو ازان میشوی خواه یافتن ور بخشیدن است، فامنن او امسک بغیر حساب شیخ الاسلام گفت: کی بوعبداللّه مولی در هراة بود سید در ایام پیر زاهد روز در خانه مسجد جامع پیر بوسعدنیامده بود، وی در سخن آمد، لختی بگفت. گفت ار علم توحید صرف باید آنک بگفتم، وار علم کفج و کدو میباید، فردا بوسعد آید شما را بگوید.
شیخ الاسلام گفت: که از اول این کار فرا، همه گویندگان یک سخن میگویند. یکی به اندامتر میگوید میدهد و یکی بیاندامتر میگوید میآویزد. آن چیست آنک بوعبداللّه مولی میگفت: کودکان بسروی دی میآمدند میگفتند: بوعبداللّه مولی! وی گفت: ای دوست! بوعبداللّه خود مولی میگوی. شیخ الاسلام گفت: ادم زهر است بتوحید، و اهر که در آمیزد شرک کند. یکی و بس دیگر روی فاپس برین زیادت آرد کس. همه عالم را این سخن در زبانست و این جوانمردان را در دیده.
شیخ الاسلام گفت: که بوعبداللّه مولی این کار در یک سخن آورده و آن آنید که وقتی گرسنه بود ویرا آرزو شد که مرا دو نان گرم بود و دو شاب که بخورم، در آن گشنامار بخفت در مسجد جامع. برکران شرف که کرسی خواجه یحیی است «پارهٔ فراتر بسوی جنوب». مریدی ازان وی بآنجا فرا گذشت، ویرا دید خفته در سجاده، و دست در زیر سرکرده، با خود گفت: وی گرسنه بودن. در بازار رفت و دو نان تازه گرم بستد، و بران پارهٔ دو شاب، و بیاورد. در زیر سجادهٔ وی نهاد. بوی نان گرم فراوی رسید بیدار گشت آنرا دید، که ارزو بود. روی بکرد، گفت: الهی! کار کت باید بدانی ساخت یعنی که ار عنایت بود، کارک دوستان خود بیسبب وجهد میسازد.
شیخ الاسلام گفت: کی هیچ چیز دو نشود بتو، که این کارک ما با تو فرا چیزی شود، یعنی که به جهد ما و طلب ما هیچ چیزی نیاید، و فرا هیچیز نرسیم. مگر که خود ویرا عنایتی باشد «باکسی».
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در متن، زندگی و شخصیت روحانی به نام احمد بن عطا (شیخ بوعبدالله) مورد بحث قرار گرفته است. او در شهر صور زندگی میکرد و به علوم مذهبی مانند قرآن، شرایع، حقیقت و حدیث تسلط داشت. اخلاق نیکو و ارتباط خوب با درویشان از ویژگیهای او بود. شیخ الاسلام به دو شخصیت دیگر، بوعبدالله باکو و بوالقاسم بوسلمه، اشاره میکند که از او آموختهاند و نظراتش را درباره تصوف و رفتار درویشی بیان میکنند.
شیخ بوعبدالله در جلسات معنوی صحبتهایی درباره نکوهش غیبت و اهمیت ترک تکلف دارد. او همچنین به دانشجویانش یادآوری میکند که علم و محبت به خداوند و دیگران در زندگی مهم است و گرسنگی و فقر نباید موجب ریا و تکبر شود.
به طور کلی، این متن جلوهای از تعالیم صوفیانه، محبت به خدا و دوری از مادیات را به تصویر میکشد و نشاندهنده تأثیرات مثبت شخصیتهای دینی بر جامعه است.
هوش مصنوعی: شیخ الاسلام که نامش احمد بن عطا بود، در صور زندگی میکرد. صور و صیدا کنار دریا قرار دارند و قبر او نیز در کنار صور است. خواهر زاه بوعلی رودباری از نسل سیدها و صوفیان بود و مادرش فاطمه، خواهر شیخ بوعلی رودباری بود. او مردی عالم در علوم قرآن، احکام شرعی، حقیقت و حدیث بود. اخلاق نیکو و ویژگیهای خاصی داشت و مورد احترام فقرا بود. او به خوبی با درویشان رفتار میکرد و با آنها همدلی و دوستی نشان میداد. احمد بن عطا در ماه ذیالحجه سال 399 هجری قمری درگذشت و کتابی درباره آداب هم دارد.
هوش مصنوعی: شیخ الاسلام گفت: من دو نفر را دیدهام که یکی از آنها شیخ بوعبدالله باکو و دیگری شیخ بوالقسم بوسلمه باوردی است. او گفت: بوعبدالله رودباری، شتری داشت که در دشت بریگ فروخته بود. در این حین، شتر به زبان فصیح گفت: "خداوند جل جلاله".
هوش مصنوعی: شیخ الاسلام گفت: بوعبدالله باکو بیان کرد که بوعبدالله رودباری میگوید: تصوف یعنی ترک تصنع، استفاده از فهم صحیح و دوری از خودبرتربینی. شیخ الاسلام نیز گفت: بوالقاسم بوسلمه باروردی، که سخنران بود، گفته است که شیخ بوعبدالله رودباری اظهار کرده که نوشتن حدیث نادانی مردم را از بین میبرد و درویشی، تکبر را از مردم میزداید. بنابراین وقتی این دو مورد با هم جمع شوند، باعث میشود که همگان از شریفترین ویژگیها برخوردار شوند.
هوش مصنوعی: شیخ الاسلام گفت: بوسعید مقری نقل میکند که با شیخ بوعبدالله رودباری نشسته و غذایی به نام باقله را نوش جان کرده است. در حین خوردن، شیخ به او گفت که این غذا را نخور، زیرا خودت را از راه درویشی دور کردهای و باید در زندگیات به چیزی که باعث یاد خدا و درویشیات شود، اهمیت بدهی.
هوش مصنوعی: شیخ الاسلام گفت: محمد شگرفت گفت: در مورد خاک و خلا هم عدل وجود دارد. من میگویم که در کاسه هم عدالت وجود دارد. باید به دیگران توجه کرد، یا مثلا در مورد کمک به دیگران و مهربانی با آنان انصاف را رعایت کرد و در همه امور به عدالت رفتار کرد.
هوش مصنوعی: شیخ الاسلام بیان کرد که شیخ بوعبدالله، که در شهر ارغان پارس زندگی میکرد، احمد بن ابراهیم بن با نیک نام داشت. او شاگرد بندار ارغانی و شبلی بود و بیش از صد سال عمر کرده بود. زمانی که او صحبت میکرد، دو نفر در کنار او دستهایش را پاک میکردند زیرا او دندانی نداشت و آب از دهانش میریخت.
هوش مصنوعی: شیخ الاسلام بیان کرد که بونصر قبانی، که استاد او بود، فردی به نام شیخ بوعبدالله را به خوبی میشناخت و همچنین بوعمرو اکاف در اردن با جنید ملاقات کرده بود و حدیثی درباره او داشت. او به من گفت که شیخ بوعبدالله به نیکی بیان کرده که شبلی روزی بر منبر گفته است که خداوند جنید فرموده که غیبت حرام است.
هوش مصنوعی: شیخ الاسلام گفت: بوسعید خراز به مصر آمد و از او خواستند که سخن بگوید. او پاسخ داد که این افراد از حق دور هستند و ذکر حق در میان غایبان است. او به بوعبدالله دونی اشاره کرد که از متأخرین بود و حال خوبی داشت. شیخ الاسلام ادامه داد که خرقانی از فرامن نقل کرده که یکی از شاگردان بوعبدالله دونی به او گفت که شیخ، مست است و به همین دلیل زندگی میکند و در حقیقت مست میمیرد.
هوش مصنوعی: شیخ الاسلام گفت: آن شاگرد حقیقت را بیان کرد. خرقانی گفت: من به او گفتم که بوبکر شبلی هم چنین بود، که در زندگی به حال مستی زیست و در حال مستی هم مرد. من شیلی را دیدم که در آسمان پیش روی من در حال رقص بود و مرا سپاس میگفت.
هوش مصنوعی: شیخ الاسلام فرمود که از بوعبدالله دونی پرسیدند فقر چیست؟ او پاسخ داد: فقر اسمی است که وقتی به کمال برسد، آن حقیقت خداوند است. این نام وقتی به نهایت خود برسد، خود را نشان میدهد.
هوش مصنوعی: شیخ الاسلام بیان کرد که قرآن را بسیار خواندی و به شنیدن آن علاقهمند بودی. وقتی به آیه زکات یا صدقه رسیدی، احساس خوبی پیدا کردی و چیزی از خودت بیان کردی. یکی گفته بود که به بیرون برو، استراحت کن و سپس برگرد تا هر کسی که آمد بتواند چیزی دریافت کند.
هوش مصنوعی: شیخ الاسلام بیان کرد که جوانمردی از خارج شدن از خودخواهی است. این توانایی را دارد که به کسی کمک کنی، حتی اگر در حال حاضر از نظر مالی در وضعیت خاصی قرار دارد. میتوانی به او کمک کنی، چه با یافتن چیزی برای او و چه با بخشیدن. او همچنین گفت که زمانی در هرات، فردی به نام بوعبدالله در حال صحبت بود و به نظر میرسید که درباره علم توحید و دیگر علوم به بحث میپرداخت. او گفت که اگر علم توحید صرف باشد، آنگاه باید به علمهای دیگر نیز پرداخته شود و در روزهای آینده کسی به نام بوسعد میآید تا اطلاعات بیشتری را منتقل کند.
هوش مصنوعی: شیخ الاسلام گفت: در آغاز این موضوع، همه افراد یک نظر دارند. بعضی به کسی میگویند که به دیگران کمک میکند و بعضی دیگر میگویند که دیگرانی به او وابستهاند. یکی از آن موضوعاتی که بوعبدالله مولی به آن اشاره کرده، این است که کودکان به دیوان میآمدند و بانام او فریاد میزدند. او پاسخ میداد: ای دوستان! به خود بوعبدالله مولی بگویید. شیخ الاسلام ادامه داد: انسان زمانی که به توحید برسد زنده است و اگر در آن تردید کند، به شرک دچار میشود. این یک حقیقت است که در همه جا بر زبانهاست و جوانمردان آن را در دل دارند.
هوش مصنوعی: شیخ الاسلام میگوید که بوعبدالله، مولی این کار، در یک سخن بیان کرده است که زمانی که گرسنه بود، آرزو کرد دو نان گرم و دو شاب (نوعی غذا) داشته باشد. در حال گرسنگی در مسجد جامع خوابید. در کنار کرسی خواجه یحیی، مریدی از او به آنجا گذشت و او را دید که در سجاده خوابیده و دستش زیر سرش است. مرید با خود فکر کرد که او گرسنه است. بنابراین به بازار رفت و دو نان تازه و گرم خرید، و آن دو شاب را نیز تهیه کرد و به المسجد برگرداند. او این غذاها را زیر سجادهی او گذاشت. بوی نان گرم او را بیدار کرد و وقتی نانها را دید، متوجه شد که آرزویش برآورده شده است. سپس به درگاه خدا گفت: «خداوندا! تو خود میدانی که این کار را چه کسی انجام داده است» و به مفهوم آن اشاره کرد که رحمت تو بر دوستانت بیدلیل و بدون زحمت است.
هوش مصنوعی: شیخ الاسلام گفت: هیچ چیزی به تو تعلق نگیرد، زیرا این کار که ما انجام میدهیم، به خاطر تلاش و خواسته ما به نتیجه نمیرسد و هیچ چیز به دست نخواهیم آورد. مگر اینکه خود او به ما توجه و عنایت داشته باشد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.