نام وی احمد بن محمد محمد بن عبدالکریم بود. شیخ آمل و طبرستان صاحب کرامات عظیم و فراست تیز و متدین، بمذهب احمد امام بود این کار را، و حنبلی بوده ظاهر و یگانه و قبله و غوث زمان خویش. تا زنده بود رحلت بوی بود. وی گفته بود: که این بازارک ما با خرقان افتد، کی پس وی با خرقانی گشت. قصاب را گفتند: که شیخ سلمی طبقات کرده مشایخ را. گفت: نام من دران نیاورده؟ گفتند نه! گفت: هیچیز نکرده، در کار هاریو کان دور فرا بوده و بیشتر مشایخ چنان بودهاند، کی هاریو کان را بزرگ را بزرگ داشتند و نیکو، کی هاریوکان نیکو دل بودند.
شیخ بوالعباس گوینده بود، هموار میگفتی، خاموش کم بودی یا در نماز بودی، و قبلهٔ این کار آن وقت او بودی، و قبلهٔ این کار آن وقت او بودی، و در ایام من بوده من همواره میگفتی فرا شیخ عمو: کی میخواهم که سه پیر را زیارت کنم: شیخ بوالعباس قصاب بآمل و شیخ احمد نصر بنسا و شیخ بوعلی سیاه بمرو٭ و مرا گفت میبخواهم رفت وقت بهار، ترا با خود ببرم. او خود نبرد و روزی نبود. لکن پیوسته کس میآمدی از نزدیک وی بخانگاه عمو، و من احوال و سخن وی میپرسیدید کی کس را احوال و سخن وی چنان معلوم نیست کی مرا. وی گفته کی وقت کیمیاست.
شیخ احمد کوفانی گفت: که همه شب فریاد فریاد میکردید و سخن میگفتید بآخر گفتی: ما بکی شیٔ ما بکی شیٔ لیس کمثله شیء یعنی ما بقی شیء.
شیخ الاسلام گفت: دو تن دیدهام، کی از وی سخن برمت؟بازدانست گفتی یکی شیخ بوعلی گارز حکایت آن جوان و سگ که دید که گفتند: کار بنماینده است نه بیننده او بگفته ازو. دیگر شیخ محمد قصاب آملی٭ شاگرد وی بود و مذکری کردی. شیخ بوالعباس ویرا از مجلس داشتن باز داشته بود، کی عام را سخن نگوی کی سخن وی بلند شد.
شیخ الاسلام گفت: ارخرقانی برجا ایذ و محمد قصاب من شما را به محمد فرستادید نه بخرقانی، که وی شما را سودتر دارید از خرقانی. یعنی خرقانی منتهی بود، مرید از وی بهره کم یافتی مگر منتهی. ومریدان رامه بود محمد قصاب فرا من گفته: کی هاریو کان صفاتی باشند یعنی برحمت و عفو و کرم بگویند، پیش فراصفات نبینند و معاملات صوفیان با ذاتست بامعطی است نه بعطا، و هرچه ازو حجاب انداز و همه هماند.
شیخ الاسلام گفت: کی به حداده شنیدم از شیخ محمد قصاب: کی روزی بوعبداللّه حناطی در شیخ بوالعباس قصاب آمد با وی سخن میگفت.که وی متکلم بود، شیخ بوالعباس چیزی بگفت، وی آنرا رد کرد. شیخ خاموش ایستاد. آن روز شب چیز نگفت تا سحرگاه بانگ بروی افتاد، گفت: بندهٔ اوم بمسلمانی مولی محمدم بشریعت داری، نشستم بر درویشی، دعویام نیستی. هر که چنین دارد گو بیار جوانمردی مصطفی داعی شریعتست و من داعی حقیقت. شیخ الاسلام گفت: وی ازان گفت،کی مصطف حقیقت است در شریعت بهانه بود در حقیقت.
شیخ الاسلام گفت: که کاکه بوالفارس کرمان شاهی کس فرستاد بشیخ بوالعباس، که اینجا قحط افتادست، دعائی کن. شیخ سیب آنجا فرستاد، باران آمد وقحط برخاست. از دوست نشان و از مرید جان.
شیخ الاسلام گفت: کی:
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: احمد بن محمد، معروف به شیخ آمل، یکی از شخصیتهای مذهبی و روحانی برجسته بود که دارای کرامات عظیم و دانش فراوانی بود. او به مذهب حنبلی تعلق داشت و در زمان خود به عنوان یک مرجع دینی شناخته میشد. او به رفقای خود توصیه میکرد که بزرگان و صوفیان را اجلال نمایند و به دینداری اعتقاد داشت. در یکی از داستانها، به کرامتهای او اشاره شده و شنوندهها از او الهام میگرفتند.
شیخ بوالعباس نیز شخصیتی دیگر بود که به سخنرانی و تعلیم مشغول بود، و برای شیخ آمل احترامی ویژه قائل بود. همچنین، داستانهایی از او نقل شده که نشاندهنده تعاملات و روابط او با دیگر مشایخ و مریدانش بود. او دعای مخصوصی برای قحطی در کرمانشاه کرد که به بارش باران منجر شد و این نشان از جایگاه و تاثیر او در میان مریدان و مردم داشت.
هوش مصنوعی: احمد بن محمد محمد بن عبدالکریم، فردی بزرگ و عارف از آمل و طبرستان بود که دارای کرامات و هوش سرشار بود. او به مذهب احمد امام ولایی پیرو بود و از پیروان مذهب حنبلی به شمار میرفت. تا زمان حیاتش، او به عنوان شخصیتی برجسته و یاریدهنده در زمان خود شناخته میشد. او اشاره کرده بود که بازار خود را با خرقان (پوشش معنوی) و زهد دنبال میکند. وقتی از یک قصاب درباره حضور نامش در آثار شیخ سلمی پرسیدند و دریافت که نامش ذکر نشده، گفت: «هیچ کار معتبری نکردهام». او به این نکته اشاره داشت که بسیاری از مشایخ گذشته نیز دارای ویژگیهای نیکی بودند و آنها را بزرگ شمردهاند.
هوش مصنوعی: شیخ بوالعباس سخنران خوبی بود و همیشه صحبت میکرد. او کمتر ساکت بود یا در حال نماز. در آن زمان، او بهترین مرجع در این کار بود. در آن ایام، من همیشه از شیخ عمو میپرسیدم که کی میتوانم سه پیر را زیارت کنم: شیخ بوالعباس قصاب در آمل، شیخ احمد نصر در نسا و شیخ بوعلی سیاه در مرو. او به من گفت که میخواهد در بهار مرا با خود ببرد، اما خودش به سفر نرفت و روزی نبود. اما همیشه افرادی از نزدیک او به خانه عمو میآمدند و من از اوضاع و سخنانی که دربارهاش میشنیدم، میپرسیدم، چرا که اطلاعات من درباره او چندان درست و دقیق نبود. او گفته بود که زمان کیمیا در پیش است.
هوش مصنوعی: شیخ احمد کوفانی گفت: که شما تمام شب فریاد میزدید و صحبت میکردید. در پایان گفتید: "ما بکی شیء ما بکی شیء لیس کمثله شیء" که به معنی این است که چیزی باقی نمانده است.
هوش مصنوعی: شیخ الاسلام گفت: دو نفر را دیدهام. یکی شیخ بوعلی، که حکایت جوان و سگی را نقل میکند که نشان میدهد عمل مهمتر از دیدن است. دیگری شیخ محمد قصاب آملی، که شاگرد شیخ بوعلی بود و مطلبی را بیان میکرد. شیخ بوالعباس از او خواسته بود که از صحبت کردن در جمع عام مردم پرهیز کند، چرا که کلام او به بلندای زیادی میرسید.
هوش مصنوعی: شیخ الاسلام گفت: خرقانی در جای خود است و محمد قصاب به شما فرستاده شده است، نه خرقانی، زیرا او برای شما مفیدتر از خرقانی خواهد بود. به این معنا که خرقانی به پایان رسیده و مریدان از او بهرهکمتری بردهاند، جز به پایان. همچنین محمد قصاب بر من گفت: کسانی که دارای صفات رحمت، عفو و بزرگواری هستند، نباید به صفات دیگر توجه کنند و معاملات صوفیان باید با حقیقت باشد، نه با إعطا. هر چیزی که مانع از رسیدن به آن حقیقت باشد، باید از میان برداشته شود و در واقع همه اینها با هم یکی هستند.
هوش مصنوعی: شیخ الاسلام گفت: روزی شنیدم از شیخ محمد قصاب که بوعبدالله حناطی به دیدار شیخ بوالعباس قصاب آمده و با او سخن گفته است. شیخ بوالعباس چیزی گفت و حناطی آن را رد کرد. شیخ بوالعباس خاموش ماند و روز بعد تا صبح چیزی نگفت. وقتی صبح شد، او گفت: "من بندهای از مسلمانان هستم و پیرو شریعت. من نشستهام به حال درویشی و ادعایی ندارم." او ادامه داد که هر کسی که چنین نظری دارد، باید به جوانمردی مصطفی بیاندیشد که داعی شریعت است، در حالی که من داعی حقیقت هستم. شیخ الاسلام گفت: او از این موضوع گفت که حقیقت مصطفی در شریعت بهانهای برای حقیقت است.
هوش مصنوعی: شیخ الاسلام گفت که کاکه بوالفارس از کرمانشاه پیامی به شیخ بوالعباس فرستاد و گفت که در اینجا قحطی پیش آمده و از او درخواست دعا کرد. شیخ سیبهایی به آنجا فرستاد و سپس باران بارید و قحطی برطرف شد. این نشاندهنده ارتباط نزدیک دوستانه و ارادت مریدان به اوست.
هوش مصنوعی: شیخ الاسلام گفت: کی؟
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.