به حلقه ای که سر زلف یار بگشاید
زمانه را و مرا هر دو کار بگشاید
ز دست رفتم و دستم نرفت در زلفش
کزان گره گرهی یادگار بگشاید
چو وصل او در امید در جهان بر بست
چه سود از آنک در انتظار بگشاید ؟
به نا امیدی وصلش امیدوار شدم
که هر چه بسته شود استوار بگشاید
به عمر خویش دمی زنده وان زمان مرده
که من کناره کنم او کنار بگشاید
مرا که صحبت آن تازه گلبن آید یاد
زخار هر مژه صد لاله زار بگشاید
نگر که تیز بدان کرد نوک مژگان را
که خون از ین مژه اشکبار بگشاید
ز خون من چه گشاید و لیک از محنش
بس آب دیده که در هر دیار بگشاید
خزینه خواست زمن کم وجوه یک جو نیست
مگر ز غیب دری کردگار بگشاید
غرض عنایت بخت ست کاندرین سختی
حصول این غرض از شهریار بگشاید
خدایگان سکندر هنر مظفر دین
که سهمش از جگر یخ شرار بگشاید
جهانگشای قزل ارسلان دریا دل
که خاتمش ز سلیمان شعار بگشاید
پناه ملک شهنشه اتابک اعظم
که چشم فتح به چون او سوار بگشاید
شهنشهی که به هنگان قهر اگر خواهد
ز هفت قلعه گردون حصار بگشاید
تهمتنی که چو در راه دین قبا بندد
کمر ز قیصر زنار دار بگشاید
در آن مصاف که تدبیر او طلایه کند
به یُمن و یُسر، یمین ویسار بگشاید
برین دو رومی و زنگی گر اعتماد کند
ز روم تا به در زنگبار بگشاید
به سنت اسد الله دو نیم گردد خصم
در آن مصاف که او ذوالفقار بگشاید
چنان رود ز سنان خون دشمنش در رزم
که بول سوخته خون از زهار بگشاید
نسیم او که صدف را به آب دندان کشت
زلال خضر ز دندان مار بگشاید
اگر بخواهد رایش به گاه کینه و قهر
از آسمان به مدارا مدار بگشاید
در آن رصد که کند ارتفاع طالع او
هزار سعد میان بسته بار بگشاید
گرش یکی سر موی از قرار بر گردد
ولایت از فلک بیقرار بگشاید
و گرنه از پی سنجیدن رضاش بود
فلک ز برج ترازو عیار بگشاید
زهی بهشت صبوحی که جرعه جامت
ز مستی سر دنیا خمار بگشاید
اگر نه سکته حیرت بود حسودت را
ز یک خلاف تو صد زینهار بگشاید
وگر مثل چو غباری شود مخالف تو
شکنجه های تو خون از غبار بگشاید
نمای گلبن قدر تو در قبول زکات
هزار پنجه ز دست چنار بگشاید
به خلق بر چو ببستی در ضرورت را
خدای بر تو در اختیار بگشاید
یکی نفس به من ار لطفت التفات کند
علاقه نظر روزگار بگشاید
زبان زهره فریبم به سحر هاروتی
ز زهره یاره زمه گوشوار بگشاید
اگر ز بزم تو دورم بقای بزم تو باد
که گر ببندد یک در هزار بگشاید
به قدر آنک به وقت شمار دست بهار
عقیقهای گل از عقد خار بگشاید
سیاقت عددی باد حدّ عمرت را
که عقد های شمار از شمار بگشاید
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر با محوریت عشق و امید به وصال معشوق نوشته شده است. شاعر در آن به پیچیدگیها و دشواریهای شعور و عشق اشاره میکند و بیان میکند که چگونه خاطرات و زیبایی معشوق میتواند دل را شاد کند و حتی در ناامیدی، امید به وصال ایجاد نماید. او به زیبایی و تاثیر عمیق نگاه و مژگان معشوق اشاره میکند و از آن به عنوان وسیلهای برای گشودن دل و جان یاد میکند. همچنین در این شعر به مفهوم جاودانگی هنر و قدرت پادشاهان و جنگجویان اشاره شده و نقش آنها در تسهیل در مسیر زندگی و عشق بیان گردیده است. در نهایت، شعر به قدرت عشق و زیباییهایی که نیاز به احساسات و توجه دارد، پایان میابد.
هوش مصنوعی: هر زمانهای که حلقهی زلف محبوب را باز کند، نه تنها به او کمک میکند تا مسائلش را حل کند، بلکه من هم به واسطهی آن، به آرامش و نجات میرسم.
هوش مصنوعی: از دست من رفته و هرچه دارم از دستم دور شده، ولی هنوز دستم به زلف او درگیر است، زیرا آن گرههای او هر کدام یادآور خاطراتی هستند که نمیتوانم فراموش کنم.
هوش مصنوعی: وقتی که امید به وصال او در این دنیا بسته شده است، چه فایده دارد که در انتظار بمانیم؟
هوش مصنوعی: به دوستی که از او ناامید شده بودم، دوباره امیدوار شدم، زیرا متوجه شدم هر چیزی که محکم بسته شود، در نهایت باز خواهد شد.
هوش مصنوعی: در طول عمرم، اگر لحظهای زنده باشم، زمانی که دیگران به خاطرهها میپیوندند و از زندگی دور میشوند، من میتوانم آن خاطرات را باز کنم و دوباره زندگی ببخشم.
هوش مصنوعی: وقتی که یاد آن گلستان تازه به یادم میآید، هر یک از مژههایم مثل یک دشت پر از لاله میشود و حس زیبایی را در دل من ایجاد میکند.
هوش مصنوعی: نگاه کن که چگونه نوک مژگانش به شدت تیز است که میتواند باعث شود خون از اشک چشمانش بریزد.
هوش مصنوعی: از خون من چه بهرهای میبرد و اما از چهرهاش چنان اشکی میریزد که در هر جایی جاری میشود.
هوش مصنوعی: من خواستم که از خزانه خود چیزی به تو بدهم، اما حتی یک جو هم ندارم. مگر آنکه خداوند از غیب دری برایم بگشاید.
هوش مصنوعی: هدف از لطف و عنایت بخت این است که در این مشکلات، دستیابی به این هدف از سوی پادشاه آسان شود.
هوش مصنوعی: این شعر به توصیف ویژگیهای خاص سکندر میپردازد، او را به عنوان یک شخصیت برجسته و هنرمند معرفی میکند که قدرت و شکوهی بینظیر دارد. به نظر میرسد که او قادر است با وجود سختیها و چالشها، از دل خشم و ناراحتی، تحولی مثبت ایجاد کند و جانی دوباره به زندگی ببخشد.
هوش مصنوعی: قزل ارسلان، مظهر شجاعت و دلیری است که میتواند دریاها را فتح کند و نماد او، انگشتر سلیمان است که به او قدرت و مقام میدهد.
هوش مصنوعی: پناهگاه ملک و فرمانروایی بزرگ و باعظمت است که چشم پیروزی به مانند او سواره نظام را گشوده است.
هوش مصنوعی: شاهی که در زمان خشمش، اگر بخواهد، میتواند دیوار هفت قلعه آسمان را بشکافد.
هوش مصنوعی: اتهامی به من زدهاند که وقتی در راه دین میروم، کسی که لباس سلطنت و سرپرستی بر تن دارد، دین را رها میکند و به آرزوهای دنیوی روی میآورد.
هوش مصنوعی: در آن نبردی که تدبیر او پیشتاز باشد و با خوشی و آسانی همراه باشد، راست و چپ او به پیشروی خواهند پرداخت.
هوش مصنوعی: اگر بر روی دو شخص رومی و زنگی اعتماد کند، میتواند از روم به در زنگبار دسترسی پیدا کند.
هوش مصنوعی: در نبردی، دشمن به خاطر سنت و روش اسدالله (علی علیهالسلام) دوپاره میشود، به زمانی که او شمشیرش ذوالفقار را در دست میگیرد.
هوش مصنوعی: در میدان نبرد، بهقدری خون دشمن از تیرهای شمشیرش جاری میشود که حتى خون سوخته از زخمها به زمین میریزد.
هوش مصنوعی: باد ملایم او که صدف را به آب گوارا میبرد، از دندان مار، زلال خضر را آزاد میکند.
هوش مصنوعی: اگر بخواهد در زمان خشم و دشمنی، رنجش را رها کند و با آرامش به تعامل بپردازد.
هوش مصنوعی: زمانی که در آن مکان خاص، ستارهی او به اوج خود برسد، به گونهای است که هزاران نیکبختی و سعادت در میان او قرار گرفته و مسیر خوشبختی را پیش رویش باز میکند.
هوش مصنوعی: اگر تنها یک تار موی او به حالت برگردد، سرزمینش از کیهان آشفته خواهد شد و گشوده میشود.
هوش مصنوعی: اگر چنین نباشد، آسمان به دنبال ارزیابی رضا، از جایگاه خود در آینده اقدام خواهد کرد.
هوش مصنوعی: آه! چه بهشت زیبایی است در صبحی که یک جرعه از جام تو میتواند سر دنیا را از مستی بیدار کند و غم و خالی بودن را از بین ببرد.
هوش مصنوعی: اگر شگفتی و حیرت وجود نداشت، حسودیها به خاطر یک اشتباه تو، صد بار تو را مورد انتقاد قرار میداد.
هوش مصنوعی: اگر کسی مانند غباری شود که در مقابل تو قرار دارد، عذابهای تو میتواند او را از سردرگمی و بیپناهی خارج کند.
هوش مصنوعی: شکوه و زیبایی گلستان تو به قدری است که اگر زکات قبول کنی، هزار شاخه از درخت چنار برایت گشوده خواهد شد.
هوش مصنوعی: زمانی که به بندگی و نیاز مردم میپردازی و با آنها مهربان میشوی، خداوند درهای خیر و برکت را به روی تو میگشاید و به تو اختیار میدهد.
هوش مصنوعی: اگر تنها یک بار مرا با لطف و توجه خود بنگری، روابط روزگار برایم گشوده خواهد شد.
هوش مصنوعی: زبان زیبا و فریبندهام را مانند جادوگری شگفتانگیز به کار میبرم تا دلها را تسخیر کنم، چون گوشوارهای که جواهراتش درخشان و دلنواز است.
هوش مصنوعی: اگر من از جشن و مهمانی تو دور باشم، باشد که این جشن برای همیشه برقرار باشد؛ زیرا اگر یک در به روی من بسته شود، هزار در دیگر به رویم گشوده خواهد شد.
هوش مصنوعی: به اندازهای که بهار در زمان مناسب، گلها را از چنگ خارها رهایی میبخشد، زیبایی و ارزش آنها نیز نمایان خواهد شد.
هوش مصنوعی: سرنوشت عددی خود را بشناس، زیرا زمان عمر تو به اندازهی شمارش لحظهها و روزها به پایان میرسد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
نماند هیچ کریمی که پای خاطر من
ز بند حادثهٔ روزگار بگشاید
خیال بود مرا کان غرض که مقصود است
حصول آن غرض از شهریار بگشاید
بدان هوس بر سلطان کامران رفتم
[...]
صبا، چون پرده ز روی بهار بگشاید
عروس گل، تتق از صد بار بگشاید
چو چشم یار نماید بعینه نرگس
که بامداد ز خواب خمار بگشاید
گشاد باغ ز نرگس هزار چشم و کجاست
[...]
مرا ز صحبت باران چه کار بگشاید
که کارم از گره زلف یار بگشاید
چو طره باز کند برقرار هر روزه
از بند غصه دل بیقرار بگشاید
حصار عمر چه محکم کنی که غمزة او
[...]
دل گرفته کی از لاله زار بگشاید
ز دستهای نگارین چه کار بگشاید
فغان که شاهد گل را بهار کم فرصت
امان نداد که از پانگار بگشاید
دل پر آبله من به خاک وخون غلطد
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.