صوفیان را دگر امروز نه های است و نه هوئی
آسمان باز همانا زده سنگی به سبوئی
گر به دستی زده ام چاک ، گریبانِ سلامت،
نه ملامت کِشم از کرده ، توان کرد رفوئی
بر سرم چون گذری دسته گل بر سر خاری
پا به چشمم چو نهی سرو روان بر لب جوئی
من که صد سلسله چون حلقه موئی بگسستم
حلقه سلسله زلف توام بست به موئی
زاهد ار اهل بهشت است خدایا مفرستم
جز به دوزخ چومنی ظلم بود یار چو اوئی
زین همه شنعت بیهوده ات ای شیخ چه حاصل
رو بدست آر چو مردان خدا سیرت و خوئی
ای خوش آن دل که ز ترکان پری چهر چو یغما
نشود شیفته رنگی و آشفته موئی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به نقد وضعیت فعلی صوفیان و زاهدان میپردازد. شاعر اشاره میکند که صوفیان دیگر نه شور و شوقی دارند و نه حال و هوایی. او به نوعی به بیحالی و روزمرگی در روحانیت اشاره دارد. همچنین بر اهمیت محبت و عشق واقعی به معشوق تأکید میکند و میگوید اگر در دلم عشق تو باشد، نیازی به ملامت ندارم. شاعر همچنین به سرنوشت زاهدانی اشاره میکند که با ظواهر دینی خود به بهشت میبالند، در حالی که محبت حقیقی را نمیشناسند. او به زهد ظاهری انتقاد میکند و خواهان سیرتی مردانه و خلوص در دل است. در نهایت، او به زیبایی قلبی اشاره میکند که از قید و بندهای ظاهری رها شده و شیفته حقیقت است.
هوش مصنوعی: امروز صوفیان دیگر هیچ حال و هوای خاصی ندارند. آسمان هم دیگر مانند گذشته نیست و گویی سنگی به ظرفی شیشهای خورده است.
هوش مصنوعی: اگر به عمد یا غیر عمد باعث آسیب به خودم شدهام، نمیخواهم خودم را سرزنش کنم، بلکه میتوانم کاری کنم تا آن آسیب را ترمیم کنم.
هوش مصنوعی: وقتی که گلی بر روی خار قرار بگیرد، عذابی به همراه دارد؛ اگر تو سرو زیبایی را بر لب جویی بگذاری، بر چشم من اثر میگذارد.
هوش مصنوعی: من که صدها رشته و پیوند را چون گردنبند باز کردهام، اما پیوند موی زلف تو هنوز به من وصل است.
هوش مصنوعی: اگر زاهدی بهشتی است، خدا را قسم میدهم که او را به دوزخ نفرست؛ زیرا یار من هر جا که باشد، ظلمی به او نرود.
هوش مصنوعی: ای شیخ، از این همه علم و دانش بیثمر چه فایدهای داری؟ بهتر است مانند مردان الهی، سیرت و خوی نیکو را در خود پرورش دهی.
هوش مصنوعی: دل خوشی است که از زیباییهای صورت و چهره ی بندگان ترک، دلبسته و شیفته نشود و به خاطر زیبایی آنها، آرامش خود را از دست ندهد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
گفتم: از عشق توسرگشته چو گویم، تو چه گویی؟
گفت: چوگان که زد آخر؟ که تو سر گشته چو گویی
گفتم: آرام دلم نیست ز عشق تو، چه درمان؟
گفت: درمان تو آنست که: آرام نجویی
گفتم: آشفتهٔ آن چشم خوشم، مرحمتی کن
[...]
ای که با نور خرد نور خدامیجویی
خویش بین، عکس نظر کن بکجا میپویی
از تو ای دوست چه پنهان رهم افتاد به کویی
که دل افکند مرا در هوس روی نکویی
دلبری جان شکری پرده دری نکته درایی
گلرخی سرو قدی سنگ دلی سلسله مویی
گل نوشین دهنی سرو صنوبر حرکاتی
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۲ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.