گنجور

 
طغرای مشهدی

صد جامه پوشد از شرم، سرو خجسته قامت

جایی که آن سهی قد، از پیرهن برآید

میدان شناس داغم، مردآزمای شورش

از عهده دل من، کی سوختن برآید؟

نیش وطن دلم را نوش است در غریبی

گل قدر خار داند، چون از چمن برآید

زین گونه ام که غربت دامن گرفته، ترسم

کز آتش فراقم، دود از وطن برآید

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
حافظ

دست از طلب ندارم تا کامِ من برآید

یا تن رسد به جانان یا جان ز تن برآید

بگشای تربتم را بعد از وفات و بنگر

کز آتش درونم دود از کفن برآید

بنمای رخ که خَلقی والِه شَوَند و حیران

[...]

صائب تبریزی

از روی نو خط یار هر جا سخن برآید

گرد از بهار خیزد دود از چمن برآید

گردند از خجالت سیمین بران قبا پوش

آنجا که یوسف مااز پیرهن برآید

هر چند گفتگو را نازک کند لب او

[...]

فیض کاشانی

دست از طلب ندارم تا کام من برآید

یا تن رسد به جانم یا جان ز تن برآید

بنمای رو که جان‏ها گردد فدای رویت

بگشای لب که فریاد از مرد و زن برآید

هر قوم راست راهی، شاهی و قبله‏گاهی

[...]

مشاهدهٔ ۳ مورد هم آهنگ دیگر از فیض کاشانی
بیدل دهلوی

از حقهٔ دهانش هر گه سخن برآید

آب از عقیق ریزد دُرّ از عدن برآید

از شوق صبح تیغش مانند موج شبنم

گلهای زخم دل را آب از دهن‌ برآید

از روی داغ حسرت‌ گر پنبه باز گیرم

[...]

حزین لاهیجی

زان شمع گلعذاران، هرجا سخن برآید

پروانه از چراغان، مرغ از چمن برآید

گر طره برفشاند، آن عنبرین سلاسل

شوریده سر به بویش، مشک از ختن برآید

در هر زمین که گردد، میراب عشق، دهقان

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه