ای بنده مکارم تو اهل روزگار
جز مکرمت نداری نه شب نه روز کار
در هیچ روزگار نیامد چه تو کریم
کاندر عطا دهی نبرد هیچ روزگار
مشاطه ایست کلک تو کز مشک و غالیه
زلفین لیل شانه زند بر رخ نهار
از وی هران نگار که پیدا شود کند
کار هزار کس بیکی لحظه چون نگار
ز اهل کرم هزار بیک بخشش تو نیست
ز اهل قلم بدانش تو نی یک از هزار
زان تا بدستخط عزیز تو اهل فضل
از ذل فقر باز رهند اندرین دیار
کلکی چو ذوالفقار علی تیز کرده ای
تا خون بخل ریزی چون خون ذوالخمار
تا تو وجیه دین لقبی اهل دین بتو
هستند در مواجهه قبله کبار
آنراست بخت یار که از جمله جهان
از جان کند بخدمت صدر تو افتخار
مداح صدر تو چو باو صاف خلق تو
در خاطر آرد آتش بی دود و بی شرار
در مجمر دماغ و دل او بهر نفس
عطار طبع مشک بر آتش کند نثار
زرین سخن سوار صفت کرد عسجدی
کلک هنروری را چون شد سخن گذار
در طبع آن امیر سخن گر کنون بدی
جز کلک تو نبودی زرین سخن سوار
چون تو سوار اسب فصاحت شدی اگر
سحبان بود پیاده دود از پس غبار
با قدر تو نه چرخ برین است سرفراز
با حلم تو نه جرم زمین است بردبار
عالیتری از آن متواضع تری ازین
زان باش کامران و ازین باش کامگار
اعدات را بلطف برآر از زمین بچرخ
تا لطف تو ببینند آنگه فرو گذار
خرم بزی ز دور فلک بر هوای دل
تا از بر هوا بود افلاک را مدار
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره عظمت و مکارم شخصی است که شاعر به توصیف او میپردازد. شاعر بر این باور است که این فرد برتری و generosity (سخاوت) خاصی دارد و در هیچ زمان و مکان، از بخشش و کرم دست نمیکشد. او هنر و فضل را با یکدیگر ترکیب کرده و به نوعی خالق زیباییهای هنری است. در این شعر، تاکید بر فضائل اخلاقی و قضاوت نیکو از سوی مردم نسبت به این شخصیت وجود دارد. شاعر از او به عنوان رهبری فرهیخته و با فضیلت یاد کرده و دعا میکند که همچنان بر مقام خود بماند و بر سطح برتری انسانیت و ادب بیفزاید.
هوش مصنوعی: ای بنده، تو دارای ویژگیهای نیکو هستی و در این دنیا جز نیکی و بخشش چیزی نداری، نه در شب و نه در روز.
هوش مصنوعی: در هیچ زمانی کسی به بزرگواری تو نرسید، چرا که تو همواره در بخشش و عطا سخاوتمند بودهای و در هیچ دورهای نبرد نکردهای.
هوش مصنوعی: این شعر به زیبایی و جذابیت چهره معشوق اشاره دارد. در آن، معشوق به گونهای توصیف شده که مانند آرایشگری با دقت و هنر، موهای خود را با عطر و بوی خوش مانند مشک و غالیه شانه میزند، و این کار زیبایی او را بیشتر میکند. چهرهاش مانند روز روشن است و با زیباییاش همه را محصور میکند.
هوش مصنوعی: هر نگاری که از او نمایان شود، کار هزار نفر را به یک لحظه انجام میدهد همچون خود نگار.
هوش مصنوعی: از میان افرادی که سخاوت دارند، بخششهای تو به اندازه هزاران بخشش دیگر هم نمیرسد. و از میان کسانی که دانشور هستند، دانش تو هم به اندازه یکی از هزاران نمیرسد.
هوش مصنوعی: از آنجا که دست خط زیبای تو اهل دانش و فضل را از خواری فقر نجات میدهد، در این سرزمین.
هوش مصنوعی: تو مانند شمشیر ذوالفقار علی، تیز و برنده شدهای تا خون بخل را بریزی، همانطور که خون شراب ریخته میشود.
هوش مصنوعی: تا زمانی که تو در دین شخصیت ویژهای داشته باشی، اهل دین نیز به تو احترام میگذارند و در برابر تو مانند بزرگانی که به قبله نماز میایستند، با ارادت رفتار میکنند.
هوش مصنوعی: تنها کسانی که شانس و اقبال خوبی دارند، میتوانند به خدمت تو افتخار کنند، زیرا در میان تمام افراد و دنیا، جان خود را فدای این خدمت میکنند.
هوش مصنوعی: مداحی که تو را به خوبی توصیف میکند، مانند آتش زبانهکشی میکند که بدون دود و شعلهی اضافی در دلها روشن میشود.
هوش مصنوعی: در بین دم و دل او، عطر خوشی مانند مشک قرار دارد که هر زمان عطار (عطرساز) بخواهد، میتواند آن را به آتش بکشاند و بوی خوشی را پخش کند.
هوش مصنوعی: وقتی که هنرمندی با قلم طلایی خود سخنان زیبایی را خلق کرد، به مانند سوارکاری ماهر توانست به طرز شگفتانگیزی آنها را به تصویر بکشد.
هوش مصنوعی: اگر امروز در دل آن امیر، سخن بدی وجود دارد، تنها به خاطر این است که تو که دوتا خوی و استعداد داری، سخنرانی با نبوغ و زرینی نیستی.
هوش مصنوعی: وقتی تو به اوج بیان و eloquence رسیدی، حتی اگر بهترین اسبها هم در کنار تو باشند، از تو عقب خواهند ماند.
هوش مصنوعی: با عظمت تو هیچ چیز در آسمان برتری ندارد و با صبر و شکیبایی تو، هیچ گناهی در زمین وجود ندارد.
هوش مصنوعی: تو در حالتی از تواضع هستی که همگان را تحت تاثیر قرار میدهی. بیشتر به این حالت توجه کن و سعی کن در کارهایت موفق و کامیاب باشی.
هوش مصنوعی: ای عشق، با مهربانی دشمنان را از زمین برکنار کن و آنها را از دور ببین تا نعمت و لطف تو را درک کنند، سپس هر چیز را به حال خود واگذار.
هوش مصنوعی: خوشحالی و شادمانی ناشی از دوری و جدایی از دنیا به دل انسان میآید، چرا که تا زمانی که از بالا به جهان نگاه میکنیم، همه چیز به دور ما میچرخد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ای خواجه، این همه که تو بر میدهی شمار
بادام تر و سهیکی و بهمان و باستار
مار است این جهان و جهانجوی مارگیر
از مارگیر مار برآرد همی دمار
نیلوفر کبود نگه کن میان آب
چون تیغ آبداده و یاقوت آبدار
همرنگ آسمان و به کردار آسمان
زردیش بر میانه چو ماه ده و چار
چون راهبی که دو رخ او سال و ماه زرد
[...]
از دیدن و بسودن رخسار و زلف یار
در دست مشک دارم و در دیده لاله زار
بامشک رنگ دارم از آن زلف مشکرنگ
با لاله کار دارم از آن روی لاله کار
ماندست چون دل من در زلف او اسیر
[...]
یکروز مانده باز زماه بزرگوار
آیین مهر گان نتوان کرد خواستار
آواز چنگ وبربط و بوی شراب خوش
با ماه روزه کی بود این هر دو سازگار
ورزانکه یاد از و نکنی تنگدل شود
[...]
باران قطره قطره همی بارم ابروار
هر روز خیره خیره ازین چشم سیل بار
ز آن قطره قطره، قطره باران شده خجل
ز آن خیره خیره، خیره دل من ز هجر یار
یاری که ذره ذره نماید همی نظر
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.