باز دیگر ره جوان خاطر شد این مداح پیر
از ره مدح جوانبخت جوان دولت وزیر
صاحب عادل نظام الدین وزیر شاه شرق
مفخر اولاد میران هم وزیر و هم امیر
صاحب صاحبقران عالم فضل و هنر
وندران صاحبقرانی بیقرین و بی نظیر
مسند و صدر سری کم دید و کم بیند چنو
صدر والا قدر عالی همت روشن ضمیر
از ضمیر روشنش گیرد ضیا شمس مضی
هم بدان تقدیر کز شمس مضی بدر منیر
دستگیر خلق شد عدل وی از دست ستم
تا نگردد هیچکس در دست ظالم دستگیر
خلق را بودی نفیر از ظلم پیش از عهد او
عدل او آورد ظالم را بفریاد و نفیر
تا مشیر شاه شد اندر ره انصاف و عدل
بچه آهو شد از پستان شیران سیر شیر
دل چو قیر و رخ چو زر گردد عدو کز دست او
مرغ زرین تن زند منقار در دریای قیر
هم بدان دریای قیر و هم بدان منقار مرغ
آستین پر زر برد از خط او دست فقیر
خود کسی با جود او یابد فقیر اندر جهان
کس بدین فتوی نداند زو جواب دلپذیر
چون مخمر کرد طین خلقت او کردگار
بخل رازان گل برون آورد چون مو از خمیر
از تنور گرم مالیخولیای مهتری
حاسدان جاه او را خام سوز آید فطیر
ای صریر خامه تو ملک شه آراسته
وز تو آرایش گرفته مسند صدور و سریر
گر صریر سیر کلکت تیر گردون بشنود
پیش سیارات دیگر بشکند بازار تیر
حامی تیر ار شود کلکت نترسد زاحتراق
بگذرد از قرص خور چون از هدف پیکان تیر
از کمان چرخ بر جان بداندیشان تو
تیر باران بلا بادا چو دردی ز مهریر
حاسدانت را زباد حسرت و بار ندم
دم بسان زمهریر و دل بکردار سعیر
آفرین گویان عالم آفرین گویان شده
پیش تخت چون تو صاحبدولت از برنا و پیر
نیست در علم سخندانی و در درس سخا
مفتئی چون تو مصیب و ناقدی چون تو بصیر
شعر من دانا خرد نادان هر گلبن بود
شعر من پیشش چو در پیش خر گلبن شعیر
تا قلم گیرد دبیر و چون مطر زبر کشد
از قلم مشگین رقم بر روی کافوری حریر
از پی انهای گردون ماه بادت چون برید
وز پی تحریر دیوان تیر بادت چون دبیر
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به مدح نظامالدین، وزیر عادل و با فضیلت شاه شرق پرداخته است. شاعر به ستایش ویژگیهای مثبت او، همچون عدالت و دانش، میپردازد و بیان میکند که او برای رفع ظلم و بهبود حال مردم تلاش میکند. نظامالدین در حکومت خود، به گونهای عمل کرده که دیگران از ستم در امان باشند. همچنین شاعر به روابط این وزیر با دیگران و جایگاه بلند او در جامعه اشاره کرده و او را نمونهای از فضیلت و انصاف میداند. شاعر با دقت به قدرت کلام و قلم خود اشاره میکند و میگوید که او به واسطه کلامش میتواند بر دلها و ذهنها تأثیر بگذارد. در نهایت، او به این موضوع میپردازد که چگونه نظامالدین میتواند با هدایت و تدبیر، محیطی بهتر برای زندگی مردم فراهم کند.
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که نغمهسرا یا شاعری که قدیمی و با تجربه است، دوباره به یاد جوانی و خوشبختیاش افتاده و درباره جوانی که دارای مقام و ثروت است، میسراید. این مداح از یادآوری جوانی و موفقیتهایش به وجد آمده و به ستایش او پرداخته است.
هوش مصنوعی: نظام الدین، وزیر شاه شرق، شخصی عادل و برجسته است که هم به عنوان وزیر و هم به عنوان امیر از خانوادههای اشرافی و مهم به شمار میآید.
هوش مصنوعی: دارنده ی قدرت و سلطنت بینظیری در علم و هنر است و او مانند کسی نیست که بتوان او را با کسی مقایسه کرد.
هوش مصنوعی: تخت و جایگاهی که از آن بهرهبرداری میشود، کم در دیدرس دیگران قرار میگیرد و کسانی که در جایگاههای بلند و با شخصیتهای بزرگ قرار دارند، کمتر شناخته میشوند. در واقع، افرادی که دارای هدف و آرمانهای بلند هستند، دارای ذهن روشن و فهم عمیقتری هستند.
هوش مصنوعی: از راز و روشنایی درونش نور میتابد، چنانکه خورشید درخشان میتابد و به همین ترتیب، همانطور که خورشید گذشته روشنی میبخشد، او نیز روشنی را به من میدهد.
هوش مصنوعی: عدالت او به کمک مردم آمده است تا هیچکس در چنگال ستمگر نیفتد.
هوش مصنوعی: در گذشته، مردم به خاطر ستمها به دادخواست و ناله و فریاد پرداختند، اما او به دنیا آمد و عدالت را به ارمغان آورد. او به داد ستمدیدگان رسید و فریاد آنها را پاسخ داد.
هوش مصنوعی: زمانی که رهبر، مسیر انصاف و عدل را در پیش گرفت، بچه آهو از شیر شیران سیراب شد.
هوش مصنوعی: اگر دل مانند قیر باشد و چهره همچون طلا، دشمنی که بر اثر این حال به او حمله کند، مانند پرندهای است که با جوجهاش در دریای قیر میافتد و ناتوان میماند.
هوش مصنوعی: در این بیت، شاعر به دنیای پر از خطر و مشکلات اشاره میکند که در آن، ثروت و امکانات گاهی به آسانی به دست نمیآید. او همچنین به لباسی با آستین طلایی اشاره دارد که میتواند نماد قدرت یا ثروت باشد. در نهایت، شاعر بر این نکته تأکید میکند که از خط و نشانههای خداوند، نیازی به فخر و برتری نیست و انسان میتواند از آن بهرهمند شود، حتی اگر فقیر باشد.
هوش مصنوعی: هر کسی با وجود او به فقر خود پی میبرد و در این جهان هیچ کس نمیداند که چگونه باید از او دلگرمی و پاسخ دلپذیری دریافت کند.
هوش مصنوعی: زمانی که خداوند مخلوقات را مانند مایهای خمیر میسازد، آنچه که در دل و وجود آدمی نهفته است را نیز به طور شگفتانگیزی به نمایش میگذارد. مانند آن که از خمیر، مویی نازک و زیبا بیرون میآید.
هوش مصنوعی: از تنور داغ و پرحرارت احساسات ناراحتکننده یک شخص با نفوذ، حسادت افرادی که مقام او را نمیپسندند، مانند نانی نپخته و خام میسوزد و به تباهی میرود.
هوش مصنوعی: تو با قلم خود، زیبایی به ملک و شاه بخشیدهای و به خاطر تو، تخت سلطنت و مقام ریاست زینت یافته است.
هوش مصنوعی: اگر صدای گردش کلک تو را سپهر بشنود، قبل از دیگر سیارات، بازار تیر را خواهد شکست.
هوش مصنوعی: اگر تو حامی و پشتیبانی تو را به تیر برساند، هیچ ترسی از آتش و خطر نخواهی داشت و مانند یک تیر که از هدف خود میگذرد، به سوی جلو حرکت خواهی کرد.
هوش مصنوعی: عاقبت کسانی که با بداندیشی به دیگران آسیب میزنند، باید گرفتار بلاها شوند. مانند دردی که از دوست یا محبوب به دل مینشیند و جان را آزار میدهد.
هوش مصنوعی: حسودان تو همچون سرما و یخ از حسرت میلرزند و دلشان آکنده از عذاب است.
هوش مصنوعی: در اینجا اشاره به این است که همهٔ افراد در دنیا که در مقام ستایش و تحسین به سر میبرند، در مقابل مقام تو که صاحب قدرت و مقام هستی، ایستادهاند؛ چه جوانان و چه پیران. این نشاندهندهٔ جایگاه بلند تو و ارادت دیگران به تو است.
هوش مصنوعی: هیچکس در علم سخن گفتن و در درس بخشش همانند تو نیست، تو در قضاوت و درک مسائل بینظیری.
هوش مصنوعی: شعر من مثل دانایی برای افراد نادان است، همانطور که درخت گل به نظر خر میآید. شعر من در مقابل او مانند گندم در برابر گل است.
هوش مصنوعی: وقتی که نویسنده قلم را در دست میگیرد و مانند باران بر کاغذ مینویسد، خطوط زیبا و دلنشینی بر روی حریر سفید نقش میبندد.
هوش مصنوعی: وقتی تیغ ستمگری روزگار بر تو فرود میآید و تو را از مسیرهای خوشبختی دور میکند، باید به دنبال نوشتن سرنوشت خود باشی و با اراده و تلاش، سعی کنی آن را تغییر دهی.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
تا سپاه گل هزیمت شد ز خیل ماه تیر
از ترنج افروخت بستان چون سپهر از ماه تیر
با منقط سیب گوئی نار کفته کرده جنگ
این بخست آنرا بتیغ و آن بخست اینرابتیر
کان بتن بر کفته دارد زخمها از تیغ مهر
[...]
مهرگان مهربان باز آمد و عصر عصیر
کنج باغ و بوستان را کرد غارت ماه تیر
بدره بدره زریابی زیر پای هر درخت
توده توده سیم بینی در کنار هر غدیر
از فراق نوبهاران در دل نارست نار
[...]
پیر شد طبع جهان از گردش گردون پیر
تیر زد بر خیل گرما لشکر سرمای تیر
تا هوا سنجاب پوشید و حواصل کوهسار
گلبن از دیبا برهنه است و گلستان از حریر
حُلّه بافان را برون کردند گویی از چمن
[...]
ای سنایی جهد کن تا پیش سلطان ضمیر
از گریبان تاج سازی وز بن دامن سریر
تا بدین تاج و سریر از بهر مهرویان غیب
هر زمانی نوعروسی عقد بندی بر ضمیر
با چنین تاج و سریر از بهر دارالمُلکِ سِرّ
[...]
ای مجیر دین ایزد ، کایزدت بادا مجیر
در معالی بی عدیلی ، در مکارم بی نظیر
داعی اعمال را کف جواد تو مجیب
خایف ایام را سعی جمیل تو مجیر
بدسگالان را خلاف امر تو بئس القرین
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.