گنجور

 
سوزنی سمرقندی

ای رخ و زلفت چنانک ماه بمشکین کمند

ساخته نظاره گاه بر سر سرو بلند

منظر ماه منیر از بر سرو سهی

طرفه و نادر بود خاصه بمشگین کمند

ای بت بادام چشم پسته دهان قند لب

در غم عشق تو نیست چاره این مستمند

ای که شبی تا بروز وعده وصلم دهی

وی که بنقلم نهی پسته و بادام و قند

کی چو دو لعل تو هست گر بدو نیمه کنی

از سر سرو سهی دانه نار خجند

کی چو دو جزع تو هست گر بقلم برکشی

زیر دو مشکین کمان نقش دو بادام کند

گونه رخسار تست آتش افروخته

خال سیاهت بر او سوخته تخم سپند

صبح گر از چشم بد بر تو گزندی رسد

خال و رخ تو ز دور دفع کنند آن گزند

هست پسند من آنک از تو بوم با نصیب

صحبت من بی نصاب بر تو بیاید پسند

چند من اندر پیت زار بگریم همی

طیره گری را تو زان گریه من خند خند

گریه من خنده شد چون بسعادت رسید

گنج هنر سعد دین از سفر اورجند

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
رودکی

نیز ابا نیکوان نمایدت جنگ فند

لشکر فریادنی، خواسته‌نی سودمند

قند جداکن از وی، دور شو از زهر دند

هر چه به آخر بهست جان ترا آن پسند

سوزنی سمرقندی

دهقان میر عمید صدر همایون که بخت

بر سر او چون همای سایه دولت فکند

آنکه چو افشین و معن وآنکه چو سحبان و فضل

در ره فضل و هنر بنده اویند اند

صد یک آنکو کند بر زر و بر سیم خویش

[...]

خاقانی

عشق تو اندر دلم شاخ کنون می‌زند

وز دل من صبر را بیخ کنون می‌کند

از سر میدان دل حمله همی آورد

بر در ایوان جان مرد همی افکند

عشق تو عقل مرا کیسه به صابون زده است

[...]

عطار

غره مشو گر ز چرخ کار تو گردد بلند

زانکه بلندی دهد، تا بتواند فکند

چون برسد آفتاب در خط نصف‌النهار

سر سوی پستی نهد تا که در افتد به بند

واقعهٔ آدمی هست طلسمی عجب

[...]

مولانا

غره مشو گر ز چرخ کار تو گردد بلند

زانک بلندت کند تا بتواند فکند

قطره آب منی کز حیوان می‌زهد

لایق قربان نشد تا نشد آن گوسفند

توده ذرات ریگ تا نشود کوه سخت

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از مولانا
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه