گنجور

ادیب صابر » دیوان اشعار » ملحقات » قطعات » شمارهٔ ۲۰

 

به قمر فروغ بخشد رخ همچو گلستانش

ز شکر خراج خواهد لب لعل دلستانش

عجب اینکه دیده هر دم دهدم نشان دلها

به حوالی دهانی که نداد کس نشانش

ادیب صابر
 

ادیب صابر » دیوان اشعار » ملحقات » قطعات » شمارهٔ ۲۱

 

شگفت نیست چو با تیغ در مصاف آید

که تیغ کوه بلرزد ز دست تیغ زنش

لب ملوک همی بوسه بر بساطش داد

هنوز ناشده از لب طروات لبنش

ادیب صابر
 

ادیب صابر » دیوان اشعار » ملحقات » قطعات » شمارهٔ ۲۲

 

خداوندا زدوران زمانه

دلم از غصه چون دیگ است در جوش

همی سوزد جهان هر ساعتم دل

همی مالد فلک هر لحظه ام گوش

دراین فکرت چگونه خوش بود دل

[...]

ادیب صابر
 

ادیب صابر » دیوان اشعار » ملحقات » قطعات » شمارهٔ ۲۳

 

ثنا به نام تو رغبت همی کند همه وقت

جهان به روی تو خرم بود همی همه سال

چو غمگنان به شراب و چو مفلسان به درم

چو دوستان به وصال و چو بوستان به نهال

ادیب صابر
 

ادیب صابر » دیوان اشعار » ملحقات » قطعات » شمارهٔ ۲۴

 

نه وعده و نه پیام و نه نامه و نه رسول

بدین دلیل نباشد مرا امید قبول

امید وصل تو دارم همی و حاصل نیست

زفرقت تو امید مرا امید حصول

ادیب صابر
 

ادیب صابر » دیوان اشعار » ملحقات » قطعات » شمارهٔ ۲۵

 

حسامش را لقب داده ست نصرت

برآید آب رنگ و آتش افشان

که رنگ آب دارد در نمایش

ولکین آتش افشاند به میدان

ادیب صابر
 

ادیب صابر » دیوان اشعار » ملحقات » قطعات » شمارهٔ ۲۶

 

چو تو هرگز نبوده ست و نباشد

جوان بخت و سخی طبع و سخندان

همی احسان کنی با خلق دایم

از آن کرده ست ایزد با تو احسان

همی داری عزیز آزادگان را

[...]

ادیب صابر
 

ادیب صابر » دیوان اشعار » ملحقات » قطعات » شمارهٔ ۲۷

 

تیرت به گاه زخم چوپوید به سوی خصم

کلکت به وقت مهر چو جنبید در بنان

این داعی استپای امل را به کوی دل

وان هادی است دست اجل را به سوی جان

آرش اگر بدیدی تیر و کمانت را

[...]

ادیب صابر
 

ادیب صابر » دیوان اشعار » ملحقات » قطعات » شمارهٔ ۲۸

 

اگر به شعر روا باشدی نبوت شعر

چه مایه شاعر فحل آمدی زامت من

حریم حرمت تو گر حرم شده ست چراست

از این حرم همه حرمان نصیب حرمت من

مرا ولی نعم جز کل جواد تو نیست

[...]

ادیب صابر
 

ادیب صابر » دیوان اشعار » ملحقات » قطعات » شمارهٔ ۲۹

 

باد سحر که سوی من آرد پیام او

اول غلام بادم و دوم غلام او

شادم ز دل که بسته زلف دوتای اوست

دل بنده دو سلسله مشک فام او

ادیب صابر
 

ادیب صابر » دیوان اشعار » ملحقات » قطعات » شمارهٔ ۳۰

 

تا بشنیدم که ناتوانی

دلتنگ شدم چنانکه دانی

گفتم شخصی بدان لطیفی

افسوس بود به ناتوانی

افتاد ز هاتفی به گوشم

[...]

ادیب صابر
 

ادیب صابر » دیوان اشعار » ملحقات » قطعات » شمارهٔ ۳۱

 

پیری ز وجود من برون برد

آن لطف و صفا و آن ظریفی

پیری و جوانی این دو در من

این کرد بهاری آن خریفی

ادیب صابر
 

ادیب صابر » دیوان اشعار » ملحقات » قطعات » شمارهٔ ۳۲

 

مرا هوای سحرگه پیام آورد

نسیم بوی بهشتی از آن دیار آورد

دلم به مقدم او پر زلعل و در طبقی

به دست مردم چشمم پی نثار آورد

غلام فصل بهارم که هر ورق زگلش

[...]

ادیب صابر
 

ادیب صابر » دیوان اشعار » ملحقات » قطعات » شمارهٔ ۳۳

 

چهره کآن ماه جبین می سازد

از پی بردن دین می سازد

دهنش چشمه نوش است و در او

از سخن ماء معین می سازد

نی که حقه صدف است از پی آنک

[...]

ادیب صابر
 

ادیب صابر » دیوان اشعار » ملحقات » قطعات » شمارهٔ ۳۴

 

بی دوست مانده ام چو تو را دوست خوانده ام

کز دوست دوستانه ندیدم جزای خویش

گر عاشقی خطاست به نزدیک عاقلان

آن عاشقم که خوش بودم با بلای خویش

ماهی و دل هوای تو را کرده است خوش

[...]

ادیب صابر
 

ادیب صابر » دیوان اشعار » ملحقات » قطعات » شمارهٔ ۳۵

 

ای روی تو چو خلد و لبانت چو سلسبیل

بر خلد و سلسبیل تو جان و دلم سبیل

در طاعت وای تو آمد دلم از آنک

از طاعت است یافتن خلد و سلسبیل

ناهید پیش طلعت تو کی دهد فروغ

[...]

ادیب صابر
 

ادیب صابر » دیوان اشعار » ملحقات » قطعات » شمارهٔ ۳۶

 

ای زلف تو چون وعده وصلت به درازی

خوبیت حقیقت بود و وعده مجازی

دلداری و دل را زسر عشوه فریبی

جانانی و جان را همه در وعده گدازی

ابروی بطاق تو دو محراب نماز است

[...]

ادیب صابر
 

ادیب صابر » دیوان اشعار » ملحقات » قطعات » شمارهٔ ۳۷

 

ای طره های خوبان از نافه تو بویی

هژه هزار عالم در عرصه تو گویی

چون شمع جمله دادی پروانه غمت را

وانگه ز تو ندیده پروانه هیچ رویی

حسن هزار لیلی از گلبن تو رنگی

[...]

ادیب صابر
 
 
۱
۶
۷
۸
sunny dark_mode