گنجور

سلمان ساوجی » دیوان اشعار » قطعات » قطعه شمارهٔ ۴۱

 

صدر عالی، کمال دولت و دین

ای به تو کشور کرم، آباد

در سخا و مروت و احسان

مثل تو مادر زمانه نزاد

هر که او دست در رکاب تو زد

[...]

سلمان ساوجی
 

سلمان ساوجی » دیوان اشعار » قطعات » قطعه شمارهٔ ۴۲

 

پادشاها صبوح دولت تو

متصل با صباح محشر باد

بنده امروز پنج روز گذشت

که برین برهمی زنم فریاد

نه کسی می‌رسد به فریادم

[...]

سلمان ساوجی
 

سلمان ساوجی » دیوان اشعار » قطعات » قطعه شمارهٔ ۴۳

 

ای خیام دولتت برکنده دور آسمان

چون خیامت بارگاه آسمان برکنده باد

جز که چشم حاسدان از باغ شاهی برنکند

سر و قدت را که چشم حاسدان برکنده باد

گر گشاید باز مرز نگوش و نرگس چشم و گوش

[...]

سلمان ساوجی
 

سلمان ساوجی » دیوان اشعار » قطعات » قطعه شمارهٔ ۴۴

 

کنار حرص الا پر کجا توانی کرد

تو از طمع که سه حرف میان تهی افتاد

عزیز من در درویشی و قناعت زن

که خواری از طمع و عزت از قناعت زاد

سلمان ساوجی
 

سلمان ساوجی » دیوان اشعار » قطعات » قطعه شمارهٔ ۴۵

 

ای وجودت سبب راحت و آسایش خلق

به وجودت ابدا زحمت و رنجی مرساد

از ره راستی اندر چمن دین سروی

خاطرت باد چو سرو از همه بندی آزاد

گرچه از هستی ما عارضه‌ات گرد انگیخت

[...]

سلمان ساوجی
 

سلمان ساوجی » دیوان اشعار » قطعات » قطعه شمارهٔ ۴۶

 

ای یاد حضرتت چو قدح مایه نشاط

طبع جهان به خرمی دولت تو شاد

آن لفظ وعده‌ای که پی آن محقرست

حاشا که از ضمیر منیرت رود زیاد

سلمان ساوجی
 

سلمان ساوجی » دیوان اشعار » قطعات » قطعه شمارهٔ ۴۷

 

خدایگان وزیران ملک آصف عهد

زهی نهاده نهاد تو عدل را بنیاد

غبار ادهم کلک تو عنبر اشهب

غلام سنبل خلق تو سوسن آزاد

ز صنع تربیت رای بنده پرور توست

[...]

سلمان ساوجی
 

سلمان ساوجی » دیوان اشعار » قطعات » قطعه شمارهٔ ۴۸

 

شها قمری طوق‌دار تو آمد

که تا آستان بوسد و باز گردد

اگر هست ره تا چو دولت در آید

وگر نیست چون بلا باز گردد

سلمان ساوجی
 

سلمان ساوجی » دیوان اشعار » قطعات » قطعه شمارهٔ ۴۹

 

ایا شاهی که بر الواح گردون

فلک نقش ثنایت می‌نگارد

دعاگو یک سخن دارد اجازت

اگر باشد در آید عرضه دارد

سلمان ساوجی
 

سلمان ساوجی » دیوان اشعار » قطعات » قطعه شمارهٔ ۵۰

 

دیدی که محمد مظفر

در کسوت فاقه چون به سر برد

می‌زیست به جامه‌های کرباس

وانگه که بمرد در کول مرد

سلمان ساوجی
 

سلمان ساوجی » دیوان اشعار » قطعات » قطعه شمارهٔ ۵۱

 

سپهر فضل و هنر شمس دین که شمس و قمر

جز از غبار درت توتیا نخواهد کرد

صفای نیت و صدق تو صبح اگر بیند

ز شرم دعوی صدق و صفا نخواهد کرد

برید باد بهاری به بوی نافه مشک

[...]

سلمان ساوجی
 

سلمان ساوجی » دیوان اشعار » قطعات » قطعه شمارهٔ ۵۲

 

ای شهنشاهی که این چرخ مقوس روز رزم

طایران فتح را از پر تیرت بال کرد

طینت پاک تو را از جوهر عقل آفرید

آن خداوندی که شخص آدم از صلصال کرد

گرد خیلت را ظفر در چشم دولت سرمه کرد

[...]

سلمان ساوجی
 

سلمان ساوجی » دیوان اشعار » قطعات » قطعه شمارهٔ ۵۳

 

هدهد نامه رسان تاج کرامت بر سر

نامه‌ای دوش به سلمان ز سلیمان آورد

سحری پیک نسیم آمد و از خاک درش

مردم چشم مرا کحل سپاهان آورد

یا ایاز طرف بارگه محمودی

[...]

سلمان ساوجی
 

سلمان ساوجی » دیوان اشعار » قطعات » قطعه شمارهٔ ۵۴

 

میر مسعود پیر گشت و هنوز

همچو اطفال کعب می‌بازد

قدمی و دمی عجب دارد

که بدین تیزد و بدان تازد

هر کجا او قدم زند یادم

[...]

سلمان ساوجی
 

سلمان ساوجی » دیوان اشعار » قطعات » قطعه شمارهٔ ۵۵

 

ایا کریم نهادی که پیش نعمت تو

همه خزائن کان خاک خان نمی‌ارزد

دو قرص چرخ که خواننده ما و خورشیدش

به سفره کرمت بر دونان نمی‌ارزد

به گوهری ز کلام تو پیش تیر دبیر

[...]

سلمان ساوجی
 

سلمان ساوجی » دیوان اشعار » قطعات » قطعه شمارهٔ ۵۶

 

همنشین بدان مباش که نیک

از بدان جز بدی نیاموزد

خار آتش فروز سوختنی

که ز گل جاه و شوکت اندوزد

عاقبت بر کند دل از صحبت

[...]

سلمان ساوجی
 

سلمان ساوجی » دیوان اشعار » قطعات » قطعه شمارهٔ ۵۷

 

من که باشم که شوی رنجه به پرسیدن من

این چنین لطف و کرم هم ز شما برخیزد

پادشاهی تو هم عذر تو خواهه ورنه

چه ز دست من درویش گدا برخیزد

سلمان ساوجی
 

سلمان ساوجی » دیوان اشعار » قطعات » قطعه شمارهٔ ۵۸

 

ای صاحبی که صاحب دیوان چرخ را

در مجلس تو منصب بالا نمی‌رسد

آنجا که کاتبان تو تحریر می‌کنند

حکم قلم به صاحب جوزا نمی‌رسد

دریا چو جوش می‌زند از جود خود مگر

[...]

سلمان ساوجی
 

سلمان ساوجی » دیوان اشعار » قطعات » قطعه شمارهٔ ۵۹

 

فراز تخت معانی چو کوس فضل زنم

سبق ز جمله اقران خود مرا باشد

عنایت و کرمت گر شود پذیر فتار

سپهر در صدد بندگان ما باشد

برای یک دو سه بی دست و پای گاه سخن

[...]

سلمان ساوجی
 

سلمان ساوجی » دیوان اشعار » قطعات » قطعه شمارهٔ ۶۰

 

ای امیری که شهسوار فلک

با تو پیوسته هم عنان باشد

با سوار فلک اگر گویی

که مرو بعد ازین بران باشد

هر کجا فتح در حدیث آید

[...]

سلمان ساوجی
 
 
۱
۲
۳
۴
۵
۹
sunny dark_mode