خدایگان وزیران ملک آصف عهد
زهی نهاده نهاد تو عدل را بنیاد
غبار ادهم کلک تو عنبر اشهب
غلام سنبل خلق تو سوسن آزاد
ز صنع تربیت رای بنده پرور توست
خرد که پیر فلک را نزاده دارد یاد
گر از شمامه خلقت صبا اثر یابد
شود بنفشه محزون چو گل از آن هم شاد
زبان لاله ازان شد به عنبر آلوده
که او حکایت خلق تو میکند با باد
خدایگانا احوال من ز دور فلک
به صورتی است که احوال دشمنان تو باد
الاغکی دو سه زین پیش داشت بنده تو
به وجه قرض یکایک به قرض خواهان داد
کنون تصور آن میکند که بر تابد
به سوی ساوه عنان عزیمت از بغداد
پیاده رخ به ره آورده ماتم از حیرت
تو شهسواری و اسبی به مات باید داد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر در ستایش و توصیف وزیر آصف نوشته شده است. شاعر به برجستگی و عظمت عدل و مدیریتش اشاره میکند و تواناییهای او را تحسین میکند. او از قدرت کلام و هنر وزیر یاد کرده و زیباییهای خلقت را به او نسبت میدهد. همچنین، شاعر از وضعیت خود و احساساتش در دوری و جدایی از وزیر سخن میگوید و وضعیتش را نامناسب و در یأس توصیف میکند. در پایان، شاعر به حالتی میرسد که باید از وزیر (شهسوار) درخواست یاری کند تا در این وضعیت سخت کمکش کند.
هوش مصنوعی: ای وزیر کشوری که به درستی و عدالت دامن زدهای، چه خوش یافتی که بنیاد عدالت را استوار کردی.
هوش مصنوعی: رنگ خاکستری و غبارآلود قلم تو، بوی خوشی مانند عنبر دارد و غلامی مانند سنبل و شموفیان درخت تو، مانند گل سوسن آزاد است.
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که رشد و تربیت من به خاطر هنر و خلاقیت توست، و همچنین حکایت از این دارد که حتی پیری و تجربه جهان نیز میتواند تحت تأثیر یاد تو قرار بگیرد.
هوش مصنوعی: اگر باد صبا از عطر گل شمامه بهرهبرداری کند، بنفشهای غمگین میشود و گل نیز به خاطر آن شادابتر میگردد.
هوش مصنوعی: زبان گل لاله به خاطر عطر و بوی خوشی که دارد، به نرمی و لطافت تو اشاره میکند و این را به نسیم میگوید.
هوش مصنوعی: پروردگارا، حال من به شکلی است که مانند حال دشمنانت میباشد و تحت تأثیر دوری و بلندی آسمان قرار دارم.
هوش مصنوعی: یک الاغی بود که چند زین داشت. بنده تو آنها را به کسانی که قرض کرده بودند، یکی یکی واگذار کرد.
هوش مصنوعی: اکنون در ذهنش میگذرد که وقتی به سمت ساوه میرود، از بغداد حرکت کند.
هوش مصنوعی: در اینجا به وضوح اشاره شده که با وجود زیبایی و جذابیت تو، امری عمیق و غمانگیز در حال وقوع است. به نظر میرسد که کسی که در حال پیادهروی است، در اثر شگفتی و حیرت به ماتم و اندوه افتاده است و حتی میتوان اسب و سوار را به عنوان نماد قدرت و عظمت به تصویر کشید که در مقابل این حیرت، چیزی جز ماتم نمیتواند باشد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
جهان به کام خداوند باد و دیر زیاد
برو به هیچ حوادث زمانه دست مداد
درست و راست کناد این مثل خدای ورا
اگر ببست یکی در، هزار در بگشاد
خدای عرش جهان را چنین نهاد نهاد
[...]
خدای عرش جهان را چنین نهاد نهاد
که گاه مردم ازو شادمان و گه ناشاد
مباش غمگین یک لفظ یاد گیر لطیف
شگفت و کوته ، لیکن قوی و با بنیاد
یمین دولت شاه زمانه با دل شاد
بفال نیک کنون سوی خانه روی نهاد
بتان شکسته و بتخانه ها فکنده ز پای
حصارهای قوی بر گشاده لاد از لاد
هزار بتکده کنده قوی تر از هرمان
[...]
همی ستیزه برد زلف یار با شمشاد
شگفت نیست گر از وی همیشه باشم شاد
گهی بپیچد و بستر بسیجد از دیبا
گهی بتازد و زنجیر سازد از شمشاد
ز قیر بر گل خندان هزار سلسله بست
[...]
دگر نخواهم گفتن همی ثنا و غزل
که رفت یکسره بازار و قیمت سرواد
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.