گنجور

شیخ بهایی » شیر و شکر » بخش ۶ - فی المناجاة و الشوق الی صحبة أصحاب الحال و ارباب الکمال

 

عشاق جمالک احترقوا

فی بحر صفاتک قد غرقوا

فی باب نوالک قد وقفوا

و بغیر جمالک ما عرفوا

نیران الفرقه تحرقهم

[...]

شیخ بهایی
 

شیخ بهایی » شیر و شکر » بخش ۷ - فی التوبة عن الخطایا و الانابة الی واهب العطایا

 

ای داده خلاصهٔ عمر به باد

وی گشته به لهو و لعب، دلشاد

ای مست ز جام هوا و هوس

دیگر ز شراب معاصی بس

تا چند روی به ره عاطل

[...]

شیخ بهایی
 

شیخ بهایی » نان و پنیر » بخش ۱ - بسم الله الرحمن الرحیم

 

ای که روز و شب زنی از علم لاف

هیچ بر جهلت نداری اعتراف

ادعای اتباع دین و شرع

شرع و دین مقصود دانسته به فرع

و آن هم استحسان و رأی از اجتهاد

[...]

شیخ بهایی
 

شیخ بهایی » نان و پنیر » بخش ۲ - حکایت

 

عابدی از قوم اسرائیلیان

در عبادت بود روزان و شبان

روی از لذات جسمی تافته

لذت جان در عبادت یافته

قطعه‌ای از ارض بود او را مکان

[...]

شیخ بهایی
 

شیخ بهایی » نان و پنیر » بخش ۳ - فی‌العقل

 

چیست دانی عقل در نزد حکیم؟

مقتبس، نوری ز مشکوة قدیم

از برای نفس تا سازد عیان

از معانی، آنچه می‌تابد بر آن

چون جمال عقل، عین ذات اوست

[...]

شیخ بهایی
 

شیخ بهایی » نان و پنیر » بخش ۴ - قال المولوی المعنوی

 

« مشورت می‌کرد، شخصی با یکی

تا یقینش رو نماید، بی‌شکی

گفت: ای خوشنام! غیر من بجو

ماجرای مشورت، با من بگو

من عدوم مر تو را، با من مپیچ

[...]

شیخ بهایی
 

شیخ بهایی » نان و پنیر » بخش ۵ - فی اختلاف العقول

 

عقلها را داده ایزد اعتداد

مختلف اقدار بر حسب مواد

شعله‌ها هریک به حدی منتهی است

مشعلی از شمع جستن، ابلهی است

پس ز هر نفسی، فروغی ممکن است

[...]

شیخ بهایی
 

شیخ بهایی » نان و پنیر » بخش ۶ - فی العلم وحده

 

ای که هستی، روز و شب، جویای علم

تشنه و غواص، در دریای علم

رفته در حیرت که حد علم چیست؟

از کتب، آیا کدامین خواندنی است؟

هر کسی، نوعی از آن را رو کند

[...]

شیخ بهایی
 

شیخ بهایی » نان و پنیر » بخش ۷ - تمثیل

 

بی‌نمازی با یکی از اهل راز

خواست گوید علت ترک نماز

گفت : هر وقتی که کردم قصد آن

آفتی آمد به مالم، ناگهان

و آن دگر گفتش که من کردم نماز

[...]

شیخ بهایی
 

شیخ بهایی » نان و پنیر » بخش ۸ - فی‌التحقیق

 

ای خوشا نفسی که شد در جستجو

بس تفحص کرد حق را کو به کو

در همه حالات، حق منظور داشت

حق ورا دانست، ناحق را گذاشت

گر چنینی، هر کتابی را بخوان

[...]

شیخ بهایی
 

شیخ بهایی » نان و پنیر » بخش ۹ - فی‌الفطره

 

ای لوای اجتهاد افراشته

روزهٔ هر روز، عادت ساخته

اهل وحدت را به شقوت کرده حکم

بسته‌شان در ربقهٔ صم و بکم

هان، مشو مغرور بر افعال خود

[...]

شیخ بهایی
 

شیخ بهایی » نان و پنیر » بخش ۱۰ - در توحید

 

دست او، طوق گردن جانت

سر برآورده از گریبانت

به تونزدیکتر ز حبل ورید

تو در افتاده در ضلال بعید

چند گردی به گرد هر سر کوی

[...]

شیخ بهایی
 

شیخ بهایی » نان و پنیر » بخش ۱۱ - باقی سخن در توحید

 

می‌برد تا به خدمت ذوالمن

کش کشانش، دوشاخه در گردن

دو نهال است رسته از یک بیخ

میوه‌شان نفس و طبع را توبیخ

کرسی «لا» مثلثی است صغیر

[...]

شیخ بهایی
 

شیخ بهایی » نان و پنیر » بخش ۱۲ - فی التکلیف والشوق

 

هان، مدان بیگار تکلیفان عام

هان! مدان ضایع رسالات و پیام

باید اول آید از حق نهی و امر

غیر مختص، نه به زید ونه به عمرو

ز استماع آن دو تا بارز شده است

[...]

شیخ بهایی
 

شیخ بهایی » نان و پنیر » بخش ۱۳ - فی ماهیة الذوات

 

هر یک از موجود، با طوری وجود

بهر او موجود شد، انسان نمود

بود امر ممکنی از ممکنات

در ازل ممتاز از غیرش به ذات

بود اما بودنی علمی و بس

[...]

شیخ بهایی
 

شیخ بهایی » نان و پنیر » بخش ۱۴ - فی مجانسة الذوات بالصفات

 

داشت هر ذاتی، چو در علم ازل

خواهش خود را به نوعی از عمل

بالسان حال کرد از حق سؤال

تا میسر سازدش در لایزال

گر میسر خیر شد، توفیق دان

[...]

شیخ بهایی
 

شیخ بهایی » نان و پنیر » بخش ۱۵ - فی‌المناجات

 

بار الها، ما ظلوم و هم جهول

از تو می‌خواهیم، تسلیم عقول

زانکه عقل هر که را کامل کنی

خیر دارینی بدو واصل کنی

عقل، چون از علم کامل می‌شود

[...]

شیخ بهایی
 

شیخ بهایی » موش و گربه » حکایت ۶

 

ماییم قلندران معنى

در کشور خوش هواى دینى

نه صحبت مال و نه غم ننگ

با خلق نه آشتى و نه جنگ

قانع شده‌ایم بر پلاسى

[...]

شیخ بهایی
 

شیخ بهایی » موش و گربه » حکایت ۱۳

 

اگر تخم حنظل بهنگام کشت

بکارد ملائک بباغ بهشت‌

کند شهپر خویش را جاى بیل

بدان آبیارى کند جبرئیل

نسیمش اگر نفحه‌ى جان کند

[...]

شیخ بهایی
 

شیخ بهایی » موش و گربه » حکایت ۱۳

 

جهان منزل راحت اندیش نیست

عدم یا وجودش دمى بیش نیست

بسى سرو گلچهره‌ى لاله رنک

که خاکش گرفته در آغوش تنک

بسى دانه‌ى خاک مشکین که مور

[...]

شیخ بهایی
 
 
۱
۲
۳
۴
۵
۱۱