« مشورت میکرد، شخصی با یکی
تا یقینش رو نماید، بیشکی
گفت: ای خوشنام! غیر من بجو
ماجرای مشورت، با من بگو
من عدوم مر تو را، با من مپیچ
نبود از رأی عدو، پیروز هیچ
رو کسی جو که تو را او هست دوست
دوست بهر دوست، لاشک خیر جوست
من عدوم، چاره نبود کز منی
کژ روم، با تو نمایم دشمنی
حارسی از گرگ جستن، شرط نیست
جستن از غیر محل، ناجستنی است
من تو را، بیهیچ شکی، دشمنم
من تو را کی ره نمایم؟ ره زنم
هر که باشد همنشین دوستان
هست در گلخن، میان بوستان
هر که با دشمن نشیند، در ز من
هست اندر بوستان، در گولخن
دوست را مازار، از ما و منت
تا نگردد دوست، خصم و دشمنت
خیر کن با خلق، از بهر خدا
یا برای جان خود، ای کدخدا
تا هماره دوست بینی در نظر
در دلت ناید ز کین، ناخوش صور
چون که کردی دشمنی، پرهیز کن
مشورت با یار مهرانگیز کن
گفت: میدانم تو را ای بوالحسن
که تویی دیرینه دشمن دار من
لیک مرد عاقلی و معنوی
عقل تو نگذاردت که کج روی
طبع خواهد تا کشد از خصم کین
عقل بر نفس است بند آهنین
آید و منعش کند، واداردش
عقل، چون شحنه است، در نیک و بدش
عقل ایمانی، چو شحنهٔ عادل است
پاسبان و حاکم شهر دل است
همچو گربه باشد او بیدار هوش
دزد در سوراخ ماند، همچو موش
در هر آنجا که برآرد موش دست
نیست گربه، ور بود، آن مرده است
گربهٔ چون شیر، شیرافکن بود
عقل ایمانی که اندر تن بود
غرهٔ او حاکم درندگان
نعرهٔ او، مانع چرندگان
شهر پر دزد است و پر جامه کنی
خواه شحنه باش گو و خواه نی
عقل در تن، حاکم ایمان بود
که ز بیمش، نفس در زندان بود
عقل دو عقل است اول مکسبی
که در آموزی، چو در مکتب صبی
از کتاب و اوستاد و فکر و ذکر
وز معانی و علوم خوب و بکر
عقل تو افزون شود بر دیگران
لیک، تو باشی ز حفظ آن گران
لوح حافظ، تو شوی در دور و گشت
لوح محفوظ است، کاو زین در گذشت
عقل دیگر، بخشش یزدان بود
چشمهٔ آن، در میان جان بود
چون ز سینه، آب دانش، جوش کرد
نی شود گنده، نه دیرینه، نه زرد
ور ره نقبش بود بسته، چه غم؟
کو همی جوشد ز خانه، دم به دم
عقل تحصیلی، مثال جویها
کان رود در خانهای، از کویها
چون که راهش، بسته شد، شد بینوا
تشنه ماند و زار، با صد ابتلا
از درون خویشتن جو چشمه را
تا رهی از منت هر ناسزا
جهد کن تا پیر عقل و دین شوی
تا چو عقل کل، تو باطن بین شوی
از عدم، چون عقل زیبا رو نمود
خلقتش داد و هزاران عز فزود
عقل، چون از عالم غیبی گشاد
رفت افزود و هزاران نام داد
کمترین زان نامهای خوش نفس
این که نبود هیچ او محتاج کس
گر به صورت، وا نماید عقل رو
تیره باشد روز، پیش نور او
ور مثال احمقی، پیدا شود
ظلمت شب، پیش او روشن بود
کاو ز شب مظلمتر و تاریتر است
لیک، خفاش شقی، ظلمت خر است
اندک اندک، خوی کن با نور روز
ورنه چون خفاش، مانی بیفروز
عاشقی هر جا، شکال و مشکلی است
دشمنی هرجا چراغ مقبلی است
ظلمت اشکال، زان جوید دلش
تا که افزونتر نماید حاصلش
تا تو را مشغول آن مشکل کند
وز نهاد زشت خود غافل کند
عقل ضد شهوت است، ای پهلوان
آنکه شهوت میتند، عقلش مخوان
وهم خوانش آنکه شهوت را گداست
وهم قلب و نقد، زر عقلهاست
بیمحک، پیدا نگردد وهم و عقل
هر دو را سوی محک کن زود نقل
این محک، قرآن و حال انبیا
چون محک، هر قلب را گوید: بیا
تا ببینی خویش را ز آسیب من
که نهای اهل فراز و شیب من
عقل را، گر ارهای سازد دو نیم
همچو زر باشد در آتش او به سیم»
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شخصی با فردی مشورت میکند تا مطمئن شود که مشورتش درست است. او به وی میگوید که به دنبال کسی غیر از او باشد که دوستش دارد. چون بر اساس تجربه، هرگز رأی دوستی به دشمنی تبدیل نمیشود. مشاور تأکید میکند که هیچ فایدهای از عداوت و دشمنی ندارد و به بررسی خوب و بد در دوستیها و دشمنیها میپردازد.
او میگوید که عقل باید راهنمای انسان باشد و او را از درگیری و انتقامجویی دور کند. عقل مانند پاسبانی در دل است که از خواستههای نفسانی محافظت میکند و اگر عقل در دل نباشد، شخص به بیراهه میرود. همچنین اشاره میکند که دو نوع عقل وجود دارد: عقل تحصیلی و عقل الهی. اولی از طریق تحصیل و آموزش رشد میکند، در حالی که دومی از درون جان انسان جوش میزند و نیازی به یادگیری از دیگران ندارد.
در نهایت، مشاور بر اهمیت پیروی از عقل و اجتناب از شهوت تأکید میکند و آن را به عنوان مبنای واقعی و محک برای درک خود و دنیا معرفی میکند.
هوش مصنوعی: شخصی در حال مشورت با کسی بود تا به یک یقین بدون شک دست یابد.
هوش مصنوعی: او گفت: ای کسی که نام خوبی داری! به جز من دنبال داستان مشورت نرو، با من صحبت کن.
هوش مصنوعی: من برای تو وجودی ندارم، پس با من درگیر نشو. هیچ برندهای از مشورت کردن با دشمن به دست نمیآید.
هوش مصنوعی: به دنبال کسی باش که تو را دوست دارد، زیرا دوستی برای دوستان واقعی همیشه خیر و برکت به همراه دارد.
هوش مصنوعی: من وجودی ندارم و نمیتوانم از خودم چیزی داشته باشم، اگر هم چنین حالتی پیش بیاید، آن را به تو نشان خواهم داد.
هوش مصنوعی: فرار کردن از خطراتی چون گرگ، امری طبیعی است، اما فرار کردن از جاهایی که به آن عادت داریم، غیرممکن و نادرست است.
هوش مصنوعی: من بدون هیچ تردیدی، با تو دشمنم. چطور میتوانم راهی را به تو نشان دهم؟ تنها میتوانم تو را از راهی که میروی، دور کنم.
هوش مصنوعی: هر کسی که با دوستانش همراه باشد، در محیطی پر از زیبایی و خوشبو زندگی میکند.
هوش مصنوعی: هر کسی که با دشمنی ارتباط برقرار کند و با او بنشیند، در واقع خودش در بین دوستان و در فضای خوشایند نیست و به نوعی در دامی گرفتار شده است.
هوش مصنوعی: به دوست خود ظلم نکن و او را آزرده خاطر نکن، چون تا زمانی که او با تو دشمن شود، به ضررت خواهد بود.
هوش مصنوعی: ای کدخدا، با مردم نیکی کن، این کار را یا به خاطر خدا انجام بده یا برای خودت.
هوش مصنوعی: تا همیشه دوست را در نظر خود ببینی، در دلت کینه و حسد جایی نداشته باشد و ناخوشی به صورت کسی ننگردی.
هوش مصنوعی: وقتی که با کسی دشمنی کردهای، بهتر است از مشورت با دوستان مهربان خود دوری کنی.
هوش مصنوعی: او گفت: میدانم که تو، ای بوالحسن، همیشه دشمن من بودهای.
هوش مصنوعی: اما فرد عاقل و با درک، به تو اجازه نمیدهد که راه نادرستی را در پیش بگیری.
هوش مصنوعی: طبیعت انسان طوری است که تا زمانی که عقل بر نفسش مسلط باشد، از دشمنی و کینه خودداری میکند و این کنترل عقل بر نفس مانند باندی از آهن است.
هوش مصنوعی: این متن به نوعی به تحلیل عقل و نقش آن در تصمیمگیری اشاره دارد. به این معناست که عقل مانند نگهبانی (شحنه) عمل میکند که فرد را در تشخیص خوب و بد هدایت میکند و میتواند او را از کارهای نادرست بازدارد. در واقع، عقل در هر دو زمینه خوب و بد، دلسوزانه افراد را راهنمایی میکند.
هوش مصنوعی: عقل و ایمان مانند یک نگهبان عادل هستند که شهر دل را اداره و مراقبت میکنند.
هوش مصنوعی: مانند گربه، او هوشیار و بیدار است، در حالی که دزد در گوشهای پنهان شده است، مثل یک موش.
هوش مصنوعی: هرکجا که موشی حضور دارد، دیگر خبری از گربه نیست. اگر هم باشد، آن گربه مرده است.
هوش مصنوعی: عقل ایمان مانند گربهای است که درونش قدرت و شجاعت شیر نهفته است.
هوش مصنوعی: غرور و تسلط او بر حاکمان درنده، و صدای او مانع از فعالیت پرندگان میشود.
هوش مصنوعی: شهر پر از دزدان و دزدگیرهاست؛ خواه خودت از آنها جلوگیری کنی و خواه نه، باید این واقعیت را بپذیری.
هوش مصنوعی: عقل در وجود انسان حاکم بر ایمان است و به خاطر ترس از آن، نفس در قید و بند قرار دارد.
هوش مصنوعی: عقل دو نوع است: یکی عقل به دست آمده که از راه یادگیری و آموزش کسب میشود، مانند دانشآموزی که در مدرسه درس میخواند.
هوش مصنوعی: از کتابها و استادان و اندیشه و ذکر، و همچنین از معانی و علوم تازه و با کیفیت.
هوش مصنوعی: عقل و دانش تو بیشتر از دیگران است، اما برای حفظ آن باید تلاش بیشتری کنی.
هوش مصنوعی: اگر تو در دایرهی حوادث و تغییرات قرار بگیری، لوح محفوظ که از گذشته و آینده خبر دارد، به تو نگاه میکند و آنچه را که باید بشنوی، از آنجا میخوانی.
هوش مصنوعی: عقل به عنوان یک نعمت الهی در نظر گرفته شده است و منبع آن در درون انسان قرار دارد.
هوش مصنوعی: وقتی که آگاهی و دانش از دل انسان جوش میزند، دیگر نه کهنه و زرد میشود و نه به حالتی بیمزه درمیآید.
هوش مصنوعی: اگر راهش بسته باشد، چه اهمیتی دارد؟ هر لحظه از دل خانه شعلهور میشود.
هوش مصنوعی: عقل تحصیلی شبیه جویهایی است که به داخل یک خانه میریزند، و این جویها از کوچهها و خیابانها به آن خانه میرسند.
هوش مصنوعی: وقتی که راهش بسته شد، او در فقر و تنگدستی باقی ماند و با مشکلات بسیار، تشنه و ناتوان شد.
هوش مصنوعی: از خودت سرچشمهای را پیدا کن تا از ناملایماتی که به تو گفته میشود، دور بمانید.
هوش مصنوعی: با تلاش و کوشش خود، به سوی کمال در عقل و دین حرکت کن تا مانند عقل جامع، بر درون و باطن امور تسلط یابی.
هوش مصنوعی: از نبود، زمانی که عقل زیبایی خود را نشان داد، آفرینش به وجود آمد و افتخارات بیشماری افزوده شد.
هوش مصنوعی: عقل، وقتی که از دنیای پنهان و ناشناخته خارج شد، رشد پیدا کرد و هزاران نام و مفهوم جدید ایجاد کرد.
هوش مصنوعی: این بیت به این معنی است که یکی از بهترین نامهای زیبا و دلنشین این است که فرد هیچ نیازی به دیگران ندارد و کاملاً مستقل است.
هوش مصنوعی: اگر عقل در ظاهر خود را نشان دهد، روزی تیره خواهد بود در برابر روشنی او.
هوش مصنوعی: اگر فردی نادان پیدا شود، حتی وقتی شب فرا رسد و همه جا تاریک باشد، برای او همواره روشنایی وجود دارد.
هوش مصنوعی: آن که از شب تاریکتر و غمانگیزتر است، بیدارتر از خفاش شقی است که در این ظلمت زندگی میکند.
هوش مصنوعی: کم کم خود را با روشنایی روز وفق بده، وگرنه مانند خفاش در تاریکی میمانی و از روشنایی بیبهره خواهی بود.
هوش مصنوعی: هر جا که عشق باشد، مشکلات و چالشها هم وجود دارند و در هر جایی که دشمنی باشد، روشنی و امیدی وجود دارد.
هوش مصنوعی: دل در تاریکیها به دنبال نور است تا بتواند به دستاوردی بیشتر و بهتر برسد.
هوش مصنوعی: تو را مشغول مسائلی میکند که از عیوب و کاستیهای درونیات غافل شوی.
هوش مصنوعی: عقل و شهوت در تضاد با یکدیگر هستند. تو ای قهرمان، کسی که تحت تاثیر شهوت قرار میگیرد، نمیتوان او را عاقل نامید.
هوش مصنوعی: این بیت بیان میکند که شهوت تنها یک حس زودگذر و بیارزش است، در حالی که عقل و دانش گنجینه واقعی و باارزشی هستند که میتوانند انسان را به کمال برسانند. به عبارتی دیگر، قلب و احساسات انسان نه تنها در غنیسازی روح و ذهن نقش دارند، بلکه عقل و تفکر نیز قدرت و ارزشی بالاتر از این احساسات زودگذر دارند.
هوش مصنوعی: بدون معیار و استاندارد، نه میتوان به درستی خیال و اندیشه را سنجید. هر دو را باید زودتری به محک و آزمایش ببری.
هوش مصنوعی: این متن به این معناست که قرآن و وضعیت پیامبران مانند یک بازرس یا معیار عمل میکنند که به هر قلبی ندا میدهند تا به سمت حقیقت و ایمان بیاید. این ابزارها به نوعی دعوت کننده هستند و مردم را به سمت درک و ایمان هدایت میکنند.
هوش مصنوعی: تا زمانی که به آسیبهای من توجه کنی، میفهمی که تو در حقیقت درگیر ups and downs من نیستی.
هوش مصنوعی: اگر عقل انسان تقسیم شود، مانند طلا در آتش، ارزش واقعیاش نمایان خواهد شد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.