گنجور

نشاط اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۱

 

گاه کاخ است نه وقت چمن است

نوبت خرمی انجمن است

از رخ وقامت و تن شاهد بزم

نایب سوری و سرو وسمن است

لب شیرین خلف نیشکر است

[...]

نشاط اصفهانی
 

نشاط اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۲

 

حلقه‌ای خواهم به گوش ای عشق از زنجیر دوست

افسری آنگه به سر از گوهر شمشیر دوست

زلف خود پرتاب می‌سازد که می‌ترسد مگر

برنتابد با دل دیوانه‌ام زنجیر دوست

عقل در گنجینهٔ سر لوحی از تدبیر یار

[...]

نشاط اصفهانی
 

نشاط اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۳

 

رخی بغیر رخ دوست در مقابل نیست

ولی چه چاره که بیچاره دیده قابل نیست

وفا مگر که نکو نیست در زمانه که نیست

نکوییی که در این خوی و این شمایل نیست

هزار لطف نهانست در تغافل او

[...]

نشاط اصفهانی
 

نشاط اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۴

 

خار از آن باغ بپای دل ماست

که گل و گلبن آن از گل ماست

چشمه ی خضر درخشید ز دور

یا که تیغی بکف قاتل ماست

مشکلی نیست که آسان نشود

[...]

نشاط اصفهانی
 

نشاط اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۵

 

بر آستان بنشین گر بخانه راهی نیست

کجا روی که جز این آستان پناهی نیست

اگر بشهد نوازد و گر بزهر کشد

بغیر خوان عطایش حواله گاهی نیست

بهر گناهم سد عذر اگر بود شاید

[...]

نشاط اصفهانی
 

نشاط اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۶

 

در دلم جلوه نما یا شمری فرسنگ است

پیش یک جلوه ی تو عرصه ی عالم تنگ است

سنگ بردار که در جام علایق زهر است

جام بگذار که در دست حوادث سنگ است

پا بسر تا ننهی سر ننهی بر در دوست

[...]

نشاط اصفهانی
 

نشاط اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۷

 

فرخنده پیکریست که سر در هوای تست

فرخنده تر سریست که بر خاکپای تست

سودای زاهدان همه شوق بهشت و حور

غوغای عارفان همه ذوق لقای تست

امروز اگر بباد رود در رهت چه باک

[...]

نشاط اصفهانی
 

نشاط اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۸

 

تنها نه من که چشم جهانی به روی تست

روی نیاز خلق ز هرسو به سوی تست

بیچاره آن که از تو بغفلت گذشته است

غافلتر آنکه با تو و در جستجوی تست

جان میدهم ببوی سر زلف دلفریب

[...]

نشاط اصفهانی
 

نشاط اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۹

 

صبح است و بهار است و گل و نقل و نبید است

ساقی قد و شاهد می و نی ناله کشیدست

صبح از طرف مشرق و سرو از کنف جوی

وان سبزه ی خط زان لب دلجوی دمیدست

زاغ از قبل شاخ خزید ست بکنجی

[...]

نشاط اصفهانی
 

نشاط اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۰

 

دلگشا بی یار زندان بلاست

هر کجا یار است آنجا دلگشاست

صورتی بی حاصل اندر سینه است

حاصل معنی دل ما دلرباست

درد و درمان را بهم آمیختند

[...]

نشاط اصفهانی
 

نشاط اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۱

 

کشور دل از جهانی دیگر است

این زمین را آسمانی دیگر است

ای جهان از راه ما بردار دام

طایر ما زآشیانی دیگر است

ای فلک از بخت ما بر گیر رخت

[...]

نشاط اصفهانی
 

نشاط اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۲

 

بیا که نوبت مستی عشق و شرب مدام است

از آتشی نه زآبی که در صراحی و جام است

بدان شمایل دلکش اگر ببزم خرامد

حدیث ناصح مشفق بیک نگاه تمام است

نوید وصل دلم میرسد ز عارض و زلفش

[...]

نشاط اصفهانی
 

نشاط اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۳

 

سرتاسر عالم به تن امروز سری نیست

کز خاک در شاه جهانش اثری نیست

در کار دل غم‌زدگانت نظری نیست

یا از من دل‌خسته هنوزت خبری نیست

حیرت‌زده می‌دید به حال من و می‌گفت

[...]

نشاط اصفهانی
 

نشاط اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۴

 

هر کرا دل، دلبری را منزل است

آنکه بی دلبر بماند بی دل است

شاهد از یاران کجا گیرد کنار

هر کجا شمعی میان محفل است

این جفا و جور مخصوص تو نیست

[...]

نشاط اصفهانی
 

نشاط اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۵

 

در عشق هیچ مرحله جای درنگ نیست

بشتاب زانکه عرصه ی امید تنگ نیست

رخ از بلا متاب که مقصود انبیا

جز در میان آتش و کام نهنگ نیست

طفلان هنوز بی خبرند از جنون ما

[...]

نشاط اصفهانی
 

نشاط اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۶

 

قرارگاه جهان بر مدار تقدیر است

عجب زخواجه که درگیر و دار تدبیر است

اگر بلطف بخوانند کبک صیاد است

و گر بقهر برانند باز نخجیر است

نه لطف خاصه ی طاعت نه خشم لازم جرم

[...]

نشاط اصفهانی
 

نشاط اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۷

 

بهر جا بنگرم بالا و گرپست

نبینم در دو عالم جز یکی هست

درون خانه و بیرون در اوست

هم او خود حلقه بر در زد هم او بست

زیک شاخیم اگر شیرین اگر تلخ

[...]

نشاط اصفهانی
 

نشاط اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۸

 

زنده بی عشق کسی در همه ی عالم نیست

وانکه بی عشق بماند نفسی آدم نیست

تا چه باشد بسر پیر خرابات که من

بیکی جرعه می اندیشه ام از عالم نیست

غم و شادی که بیک لحظه دگرگون گردد

[...]

نشاط اصفهانی
 

نشاط اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۹

 

گرچه ما را پای تا سرجرم و سر تا پا خطاست

خواجه دید آنگه خرید، ار عیب ها پوشد رواست

آنکه دستم داد اگر دستم بگیرد در خور است

آنکه مستم کرد اگر عذرم پذیرد هم سزاست

گر بخشم آید حلیم است ار ببخشاید کریم

[...]

نشاط اصفهانی
 

نشاط اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۰

 

حاصل هر دو جهان خوشه ای از خرمن ماست

ساحت کون و مکان گوشه ای از مسکن ماست

چشم بر بند و به ظلمتکده ی فقر در آی

تا ببینی که فروغ فلک از روزن ماست

چشمه ی کوثر و آن باغ دلارای بهشت

[...]

نشاط اصفهانی
 
 
۱
۲
۳
۴
۱۵
sunny dark_mode