گنجور

ابن یمین » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ٢١ - قصیده

 

جهان پیر را دولت جوانست

که ارغونشاه نوئین جهانست

پناه ملک ارغونشاه عادل

که اندر ملک چون در تن روانست

زیمن عدل او سیمرغ فتنه

[...]

ابن یمین
 

ابن یمین » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ٢٢ - ایضاً له قصیده

 

چون فلک از آفتاب مشعله ئی درگرفت

عرصه آفاق را جمله در آذر گرفت

خسرو سیاره چون تیغ ضیا برکشید

لشکر ظلمت شکست کشور اختر گرفت

زر گر فطرت بلطف صنع خود اظهار کرد

[...]

ابن یمین
 

ابن یمین » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ٢٣ - قصیده در تعریف بنای مسجد جامع سبزوار و مدح تاج الدین بانی آن

 

حبذّا طاقی که جفت این رواق اخضرست

وز بلندی مر زمین را آسمانی دیگرست

منتهای اوج او را کس نداند تا کجاست

اینقدر دانند کز ایوان کیوان برترست

طارم نیلوفری زیر و زبر از رشک اوست

[...]

ابن یمین
 

ابن یمین » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ٢۴ - قصیده فی المنقبه

 

خرم دلی که مجمع سودای حیدرست

فرخ سری که خاک کف پای حیدرست

جائیکه جبرئیل بدانجا نمیرسد

برتر هزار مرتبه ز آن جای حیدرست

در دعوت ملائکه بر خوان آرزو

[...]

ابن یمین
 

ابن یمین » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ٢۵ - قصیده

 

دو سه روزی دگرم جان بر تن مهمانست

بعد ازین وقت جدائی و وداع جانست

گه آنست که جان خو ز بدن باز کند

که میان من و جان وقت غم هجرانست

غم تن نیست که تن در وطن خویشتنست

[...]

ابن یمین
 

ابن یمین » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ٢۶ - وله ایضاً قصیده در مدح علاءالدین محمد

 

ساقی بیا که موسم نوشیدن ملست

هم راغ پر ز لاله و هم باغ پر گلست

منشین بخانه خیز که صحرا بخرمی

هر جا که میروی همه جای تبذلست

بگشای حلق بلبله تا قلقلی کند

[...]

ابن یمین
 

ابن یمین » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ٢٧ - وله ایضاً ملمع در مدح وجیه الدین مسعود شاه

 

ساقی الاصحاب مائا بارقا کالنار هات

لا تدافعنی و سافحنی به واذکر ولات

ای برخ مانند آتش وی بلب آب حیات

کشتئی میران ز دریای غم ار خواهی نجات

راحتی لا تهجریها ساعه من راحتی

[...]

ابن یمین
 

ابن یمین » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ٢٨ - وله در تهنیت عید روزه

 

شهریارا ماه روزه بر تو میمون باد و هست

همچو عیدت روزها یکسر همایون باد و هست

تاج ملک و دین علی کز صبغه الله تا ابد

بخت روز افزونت را رخساره گلگون باد و هست

نو عروس ملک را همچون تو دامادی نخاست

[...]

ابن یمین
 

ابن یمین » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ٢٩ - قصیده در مدح خواجه یحیی

 

کار ملک و دین بحمدالله نظام از سرگرفت

مصطفی بطحا گشاد و مرتضی خیبر گرفت

رایت منصور شاه از عون یزدان هر زمان

لشکری دیگر شکست و کشوری دیگر گرفت

خسرو جمشید فر سلطان نظام ملک و دین

[...]

ابن یمین
 

ابن یمین » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ٣٠ - قصیده در مدح حضرت علی بن موسی الرضا علیه آلاف التحیه و الثناء و تعریف بقعه منوره او

 

گوهر افشان کن ز جان ایدل که میدانی چه جاست

مهبط نور الهی روضه پاک رضاست

در دریای فتوت گوهر کان کرم

آنک شرح جود آباء کرامش هل اتاست

ظلمت و نور جهان عکسی ز موی و روی اوست

[...]

ابن یمین
 

ابن یمین » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ٣١ - قصیده در مدح خاتم الانبیاءعلی مرتضی و بقیه امامان هدی

 

مظهر نور نخستین ذات پاک مصطفاست

مصطفی کو اولین و آخرین انبیاست

آنکه هستی بر طفیلش حاصل است افلاک را

وین نه من تنها همیگویم بدین گویا خداست

در صفات ذات پاکش زحمت اطناب نیست

[...]

ابن یمین
 

ابن یمین » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ٣٢ - قصیده در مدح حضرت ولایت

 

نوری که هست مطلع آن هل اتی علیست

خلوت نشین صومعه اصطفا علیست

مهر سپهر حکمت و جان و جهان فضل

فهرست کارنامه اهل صفا علیست

آنکس که بت پرستی و میخوارگی نکرد

[...]

ابن یمین
 

ابن یمین » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ٣٣ - قصیده

 

هر که را توفیق ایزد یار و دولت یاورست

خاکپای آسمانسای تواش تاج سرست

این منم یارب که از بیدای حیرت چون کلیم

سوی طور عزتم نور تجلی رهبرست

سر بشاهی گر برارم عقل را ناید شگفت

[...]

ابن یمین
 

ابن یمین » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ٣۴ - ایضاً قصیده در مدح شاه ابونصر

 

یا رب این نکهت جانپرور مشک ختن است

یا دم غالیه زلف دلارام من است

نفس روح فزا میدمد از طرف چمن

یا صبا لخلخه جنبان گل و یاسمن است

این چه باد است که برخاست بفراشی باغ

[...]

ابن یمین
 

ابن یمین » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ٣۵ - در تعریف شادیاخ

 

یا رب این باغ ارم یا شادیاخ خرم است

یا رب اصطرخ است این یا چشمه سار زمزم است

عکس شاخ یاسمین بر آب اصطرخش ببین

راست گوئی اطلسی نیکو بگوهر معلم است

هر نسیمی کز ریاض راحت افزایش وزد

[...]

ابن یمین
 

ابن یمین » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ٣۶ - قصیده

 

الوداع ایدل که ما زینجا سفر خواهیم کرد

منزل اصلی خود جای دگر خواهیم کرد

هست دنیا در حقیقت رود عقبی را پلی

ما مسافر بیگمان زین پل گذر خواهیم کرد

تا بکی در چار میخ طبع خود بینیم رنج

[...]

ابن یمین
 

ابن یمین » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ٣٧ - ایضاً قصیده در منقبت حضرت علی مرتضی(ع) والصلوه

 

آنرا که پیشوای دو عالم علی بود

نزد خدای منزلتی بس علی بود

اقبال دارد آنکه زند دم ز دوستیش

بل بندگی قنبرش از مقبلی بود

امروز هر دلی که تهی باشد از ولاش

[...]

ابن یمین
 

ابن یمین » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ٣٨ - قصیده فی النصیحه

 

ایها الناس دل از کار جهان برگیرید

رستگاری طلبید و ره داور گیرید

تا چو پروانه درآئید بنور از ظلمات

هر زمان شمع صفت سوز دل از سر گیرید

چهره در بوته اخلاص بکردار خلاص

[...]

ابن یمین
 

ابن یمین » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ٣٩ - وله قصیده در مدح امیرمعز الدین حسین کرت

 

این منم یا رب که بختم پیشوایی می‌کند

دولت بیگانه طبعم آشنایی می‌کند

آنچه محبوبست می‌جوید به من پیوستگی

و آنچه دل زو می‌رمد از من جدایی می‌کند

در شب تاریک فکرت رغم انف روزگار

[...]

ابن یمین
 

ابن یمین » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۴٠ - ایضاً قصیده له در مدح علاءالدین محمد

 

این سعادت بین که باز اهل خراسان یافتند

وین کرامت بین که از تأیید یزدان یافتند

بودشان از آتش محنت جگرها تافته

چون خضر در ظلمت غم آب حیوان یافتند

با چنان نکبت که در وی غرقه بودند این گروه

[...]

ابن یمین
 
 
۱
۲
۳
۴
۱۰۵
sunny dark_mode