گنجور

ادیب الممالک » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۲۳۵

 

گویند مردمان اروپا که کذب و شید

با طینت اهالی ایران سرشته اند

هستند اگر نفوس اروپا چو مور نارد

ایرانیان بنسبت ایشان فرشته اند

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۲۳۶

 

بر نثار خاک راهت ای نگار سنگدل

چند چیز آورده ام کز نامشان هستم خجل

سکر از شکر شراب از شعر و مشک از نوک کلک

لؤلؤ از اشک و زر از رخسار و لعل از خون دل

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۲۳۷

 

گه گشاید حجاب و گه بندد

شاهد پشت پرده را ماند

جلوه ها می کند ز پرده حسن

بار هر هفت کرده را ماند

می گریزد ز دست تیر زنان

[...]

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۲۳۸ - در علم کف شناسی

 

نام تلهای کواکب که بود در کف دست

گر ز ابهام شماری و به خنصر گروی

زهره و مشتری است و زحل و شمس آنگاه

تیر و مریخ و قمر نیک شناس ای اخوی

خط زهره است چو از شمس روی سوی زحل

[...]

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۲۳۹

 

لاله رنگ رنگ ازو روید

بوستان بهار را ماند

چشم شوخی گشوده بر رخ خلق

نرگس آبدار را ماند

از تبسم همی شکر ریزد

[...]

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۲۴۰ - از عبدالعلی خان نامی پالتو خواسته

 

ولی نعمتا ای که مهر کفت

رباید ز ماه درخشنده ضو

کمالت چو کوه متین دیر پای

خیالت چو ماه معین تندرو

ثریا بود خوشه آسمان

[...]

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۲۴۱ - اسامی کعبه

 

بخوان اسامی و القاب کعبه را یکسر

ازین دو بیت که این بنده ساختم انشی

چو کعبه مکه و بکه است و تاسه با سه و راس

دگر مقدسه بیت الحرام وام قری

عروض و حاطحه وام رحم و بیت عتیق

[...]

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۲۴۲

 

گفت آذرباد مهر اسپنتمان

هرکرا این پنج شاد از بعث و نشر

شرم یزدان و شکوه مردمان

بیم دوزخ مهر جان امید حشر

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۲۴۳

 

آن هفت خطی که برنگارند

بر صفحه دهر اهل تنمیق

ثلث است و محقق است و توقیع

ریحان و رقاع و نسخ و تعلیق

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۲۴۴ - ایضا در ذم خر

 

خر سبوی سر دره گوش خم پهلو

کماسه پشت و کدو گردن و تکاو گلو

چو آید آید با وی سبو و دره و خم

چو شد کماسه شود باوی و تکاو کدو

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۲۴۵

 

ماند در طوفان حیرت همچو نوح

رفته در نار محبت چون خلیل

عاقبت از همت والای دوست

جسته ره در مقصد دل بیدلیل

بر طبق بنهاده جان بی اختیار

[...]

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۲۴۶

 

گویند در عمارت بابل بجای ماند

این نکته یادگار زشاپور اردشیر

گردون مقامر است و زمین نطع بر دو باخت

ما مردمان چو مهره شطرنج و نرد شیر

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۲۴۷ - ماده تاریخ میرزاعلی اکبرخان پسر میرزاعلی قائم مقامی در ۲۶ صفر ۱۳۲۹

 

ویرانه کرد چرخ بستان و کاخ ما

شد تنگنای غم قصر فراخ ما

آن روح تابناک بر ذروه سپهر

شد در صف ملک از دیولاخ ما

پرسیدم از خرد تاریخ فوت وی

[...]

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۲۵۰

 

خدایگانا تا دیده ام در این کشور

یکی چنانکه توئی راد و نیکخواه نبود

درین زمانه بمقصد کسی نبردی راه

اگر عنایت و فضلت رفیق راه نبود

درین تزلزل اگر همتت نهشتی گام

[...]

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۲۵۱ - تاجگذاری پادشاه ۱۳۳۲

 

آفتابی است تاج شاهنشاه

سایه گستر بفرق ظل اله

آفتابی فراز سایه حق

سایه ای زآفتاب هشته کلاه

آفتابی که زهره و مه و مهر

[...]

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » فرهنگ پارسی » شمارهٔ ۳۵ - در اقسام قند مکرر

 

بتاقند مکرر پنج قسم است

که با لعلت به دشنامی نیرزد

«سلیمان » و «فانیذ» است و «ابلوج »

چهارم «سنجری » پنجم «تبرزد»

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » فرهنگ پارسی » شمارهٔ ۴۸ - قطعه به بحر مضارع محتوی بر هشت بیت

 

اپر، سپس چو «دنگ » پس آوان شمار پیش

پارانته هست خویش و پاران اقریب و خویش

فی دختر است و فیس پسر در بر عقب

پارمی بود میانه و آنفاس هست پیش

اب را شمر فلق کرپوسکول شفق برد

[...]

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » فرهنگ پارسی » شمارهٔ ۴۹ - قطعه به بحر رمل در اسامی انگشتان به عربی و فارسی و فرانسه به ضمیمه بعضی لغات دیگر از فرانسه محتوی بر شش بیت

 

نام پنج انگشت را در سه زبان آرم به نظم

اندرین مقطوعه کامد بهتر از زر سبیک

اولین ابهام و پس سبابه وسطی بعد از آن

خنصر و بنصر به تازی گفتمت دریاب نیک

در زبان پارسی شد نامشان بی گفتگو

[...]

ادیب الممالک
 
 
۱
۱۰
۱۱
۱۲
sunny dark_mode