کمالالدین اسماعیل » قطعات » شمارهٔ ۳۱۵ - وله ایضا
دریا دلا تو آنی، کز فیض طبع روشن
گرد سواد شبهت، از روی دین بشستی
پیشت نهاد گردون، هر ارزو که کردی
زان پیشتر که گفتی، زان بیشتر که جستی
در نوبت بزرگی، هر چند چون فذلک
[...]
مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۹۳۳
ای آنک امام عشقی تکبیر کن که مستی
دو دست را برافشان بیزار شو ز هستی
موقوف وقت بودی تعجیل مینمودی
وقت نماز آمد برجه چرا نشستی
بر بوی قبله حق صد قبله میتراشی
[...]
مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۹۴۶
دی عهد و توبه کردی امروز درشکستی
دی بحر تلخ بودی امروز گوهرستی
دی بایزید بودی و اندر مزید بودی
و امروز در خرابی دردی فروش و مستی
دردی بنوش ای جان بسکل ز هوش ای جان
[...]
حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۳۴
ای دل مباش یک دم خالی ز عشق و مستی
وان گه برو که رستی از نیستی و هستی
گر جان به تن ببینی مشغول کار او شو
هر قبلهای که بینی بهتر ز خودپرستی
با ضعف و ناتوانی همچون نسیم خوش باش
[...]
حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۳۵
با مدعی مگویید اسرار عشق و مستی
تا بیخبر بمیرد در درد خودپرستی
عاشق شو ار نه روزی کار جهان سرآید
ناخوانده نقش مقصود از کارگاه هستی
دوش آن صنم چه خوش گفت در مجلس مغانم
[...]
فیض کاشانی » شوق مهدی » غزلیات » شمارهٔ ۱۴۴
نامحرمان بسازید با جاهلی و پستی!
ای کوته آستینان تا کی دراز دستی
با خارجی مگوئید حرف خروج قائم
بگذار تا بمیرد در عین خودپرستی
قدر امام بشناس ورنه جهان سرآید
[...]
فیض کاشانی » شوق مهدی » غزلیات » شمارهٔ ۱۴۴
نامحرمان بسازید با جاهلی و پستی!
ای کوته آستینان تا کی دراز دستی
با خارجی مگوئید حرف خروج قائم
بگذار تا بمیرد در عین خودپرستی
قدر امام بشناس ورنه جهان سرآید
[...]
مشتاق اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۰۳
رهبر باوست هر نقش از کارگاه هستی
آغاز حق پرستیست انجام بتپرستی
قانع بقطرهای چند از بهر بینیازی
همچون صدف نداریم پروای تنگدستی
هر مشت خاک از این دیر گاهی سبوست گه خم
[...]
فروغی بسطامی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۵۶
مسجد مقام عجب است، میخانه جای مستی
زین هر دو خانه بگذر گر مرد حقپرستی
کی با تو میتوان گفت اسرار نیستی را
تا مو به مو اسیری در شهربند هستی
گر بوی زلف او را از باد میشنیدی
[...]
فروغی بسطامی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۵۸
یک جام با تو خوردن یک عمر میپرستی
یک روز با تو بودن، یک روزگار مستی
در بندگی عشقت از دست رفت کارم
ای خواجهٔ زبر دست رحمی به زیر دستی
بر باد میتوان داد خاک وجود ما را
[...]
رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » روضهٔ دوم در ذکر فضلا و محقّقین حکما » بخش ۲۲ - حافظ شیرازی قُدِّسَ سِرُّه
در مذهب طریقت خامی نشان کفر است
آری طریق رندی چالاکی است و چستی
تا علم و فضل بینی بی معرفت نشینی
یک نکتهات بگویم خود را مبین که رستی
بر آستانِ جانان از آسمان میندیش
[...]
رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » روضهٔ دوم در ذکر فضلا و محقّقین حکما » بخش ۲۲ - حافظ شیرازی قُدِّسَ سِرُّه
با مدعی مگویید اسرار عشق و مستی
بگذار تا بمیرد در عینِ خودپرستی
عاشق شو ارنه روزی کار جهان سرآید
ناخوانده نقش مقصود در کارگاه هستی
رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » روضهٔ دوم در ذکر فضلا و محقّقین حکما » بخش ۲۲ - حافظ شیرازی قُدِّسَ سِرُّه
با مدعی مگویید اسرار عشق و مستی
بگذار تا بمیرد در عینِ خودپرستی
جیحون یزدی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۸
نبود به میگساری عیبی به غیر مستی
آن هم چو نیک بینی بهتر ز خودپرستی
از آن دهان و لب گشت بر من یقین که ایزد
بر نیستی نهاده است بنیاد ملک هستی
معراج ما ضعیفان در خاکساری آمد
[...]
صامت بروجردی » اشعار مصیبت » شمارهٔ ۲۴ - وقایع جناب حر بن یزید ریاحی
در موسم جوانی در روز تندرستی
گشتی ز فیض کامل کردی به کار سستی
در شیب تا تو با شاب همبازی نخستی
من بعد بازجویی زین پیش هر چه جستی
ادیب الممالک » دیوان اشعار » ترکیبات » شمارهٔ ۶ - خطاب به آقای میرزا هادی حایری و گله از ابناء زمان
خصم من از جلادت کردست پیشدستی
افسون نیستی خواند بر من بکاخ هستی
زین ره به هوشمندان پیمود جام مستی
تا یکسره گرفتند راه هوا پرستی
غروی اصفهانی » دیوان کمپانی » مدایح و مراثی » مدایح و مراثی سید الشهداء علیه السلام » شمارهٔ ۱۵ - فی رثائه علیه السلام ایضاً
ای کعبۀ حقیقت کز اوج عرش هستی
پامال پیل مستی
غروی اصفهانی » دیوان کمپانی » مدایح و مراثی » مدایح و مراثی سید الشهداء علیه السلام » شمارهٔ ۱۹ - لسان حال المظلومه زینب الکبری علیها السلام
ای شاه اوج هستی از چیست دیده بستی
هنگام سرپرستی