نامحرمان بسازید با جاهلی و پستی!
ای کوته آستینان تا کی دراز دستی
با خارجی مگوئید حرف خروج قائم
بگذار تا بمیرد در عین خودپرستی
قدر امام بشناس ورنه جهان سرآید
ناخوانده نقش مقصود از کارگاه هستی
گو شیعه را تو خوش باش با ضعف ناتوانی
بیماری اندرین ره خوشتر ز تندرستی
در مذهب تشیع غفلت ز حق گناه است
آری نشان این ره چالاکی است و چستی
در غیبت امامت اجر عمل زیاد است
بس صبر کن تو ای فیض بر حالتی که هستی
خار از چه جان بکاهد گل عذر آن بخواهد
سهل است تلخی می در جنب ذوق مستی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به نقد جاهلیت و پستی در جامعه میپردازد و بر اهمیت شناخت مقام امام و پیروی از مذهب تشیع تأکید دارد. شاعر به افرادی که به خودپرستی و عدم توجه به حقیقت میپردازند، تذکر میدهد و میگوید که در غیبت امام، عمل و صبر از اهمیت بالایی برخوردار است. زیبایی و خوبیهای زندگی در عدم غفلت از حق و تلاش برای پیشرفت و چالاکی در مسیر حق دانسته شده است. در نهایت، شیرینی و تلخی زندگی را با هم ارتباط میدهد و تأکید میکند که تحمل دشواریها موجب رشد انسانی میشود.
هوش مصنوعی: با آدمهای نادان و بیارزش دوستی نکنید! ای کسانی که ظرفیت کمتری دارید، تا چه زمانی میخواهید به دست دراز کردن ادامه دهید؟
هوش مصنوعی: با آدمهای نا آشنا در مورد موضوعات حساس و در مورد خروج یا قیام صحبت نکنید؛ بهتر است اجازه دهید خودشان از خودخواهی و خودپرستی رنج ببرند و به مشکلاتشان دچار شوند.
هوش مصنوعی: اگر قدر و ارزش امام را درک نکنی، این دنیا به پایان خواهد رسید، بدون اینکه تو متوجه شوی که هدف واقعی و نقش آن در هستی چیست.
هوش مصنوعی: ای شیعه، در این مسیر، گاه با ضعف و بیماری مواجه میشوی، اما بهتر است که با همین حال خوش باشی و خوشگذرانی کنی، چرا که این پرستیژ و سرزندگی در کنار ناتوانی، از تندرستی نیز دلپذیرتر است.
هوش مصنوعی: در مذهب تشیع، بیتوجهی به حقیقت گناه به حساب میآید. همچنین، علامت این مسیر، سرعت و چالاکی است.
هوش مصنوعی: در زمان غیبت امام، اجر و پاداش اعمال بیشتر است، پس صبر کن ای فیض تا به حالت کنونی ادامه دهی.
هوش مصنوعی: خاری که باعث آسیب به گل میشود، به راحتی میتواند عذری برای گل باشد. تلخی شراب در کنار لذت مستی چیز سختی نیست.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
دریا دلا تو آنی، کز فیض طبع روشن
گرد سواد شبهت، از روی دین بشستی
پیشت نهاد گردون، هر ارزو که کردی
زان پیشتر که گفتی، زان بیشتر که جستی
در نوبت بزرگی، هر چند چون فذلک
[...]
ای آنک امام عشقی تکبیر کن که مستی
دو دست را برافشان بیزار شو ز هستی
موقوف وقت بودی تعجیل مینمودی
وقت نماز آمد برجه چرا نشستی
بر بوی قبله حق صد قبله میتراشی
[...]
ای دل مباش یک دم خالی ز عشق و مستی
وان گه برو که رستی از نیستی و هستی
گر جان به تن ببینی مشغول کار او شو
هر قبلهای که بینی بهتر ز خودپرستی
با ضعف و ناتوانی همچون نسیم خوش باش
[...]
نامحرمان بسازید با جاهلی و پستی!
ای کوته آستینان تا کی دراز دستی
با خارجی مگوئید حرف خروج قائم
بگذار تا بمیرد در عین خودپرستی
قدر امام بشناس ورنه جهان سرآید
[...]
رهبر باوست هر نقش از کارگاه هستی
آغاز حق پرستیست انجام بتپرستی
قانع بقطرهای چند از بهر بینیازی
همچون صدف نداریم پروای تنگدستی
هر مشت خاک از این دیر گاهی سبوست گه خم
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.