سیف فرغانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۷
ای بر گل روی تو حسد باغ ارم را
بت کیست که سجده نکند چون تو صنم را
خورشید نهد غاشیه حکم تو بر دوش
در موکب حسنت مه استاره حشم را
در جیب چمن باد صبا مشک فشاند
[...]
سیف فرغانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۸۱
بس کور دلست آنکه به جز تو نگرانست
یا خود نظرش با تو ودل باد گرانست
روی تو دلم را بسوی خود نگران کرد
آن را که دلی هست برویت نگرانست
در حسن نباشد چوتو هرکس که نکوروست
[...]
سیف فرغانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۵۶
دل بی رخ خوب تو سر خویش ندارد
جان طاقت هجرتو ازین بیش ندارد
از عاقبت عشق تو اندیشه نکردم
دیوانه دل عاقبت اندیش ندارد
مه پیش تو ازحسن زند لاف ولیکن
[...]
سیف فرغانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۶۹
بر صفحه رخسار تو آنکس که نظر کرد
خط تو چو اعراب دلش زیر و زبر کرد
آنرا که دمی دیده دل گشت گشاده
چشم از همه در بست و بروی تو نظر کرد
ما را کمر تو ز میان تو نشان داد
[...]
سیف فرغانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۷۰
بر صفحه رخسار تو آنکس که نظر کرد
خط تو چو اعراب دلش زیر و زبر کرد
آنرا که دمی دیده دل گشت گشاده
چشم از همه در بست و بروی تونظر کرد
مارا کمر تو زمیان تو نشان داد
[...]
سیف فرغانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۶۷
نام تو شنیدم رخ خوب تو ندیدم
چون روی نمودی به از آنی که شنیدم
ازمن مبر ای دوست که بی صحبت تو عمر
بادیست که ازوی به جز از گرد ندیدم
شمشیر مکن تیز بخون من مسکین
[...]
سیف فرغانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۸۸
ای در لب لعل تو شکر تعبیه کرده
خوشتر ز شکر چیز دگر تعبیه کرده
گه خنده شیرین تو گاهی سخن تو
در پسته تنگ تو شکر تعبیه کرده
با جوهر عشق تو دل سوخته من
[...]
سیف فرغانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۱۴
ای در سر من از لب میگون تو مستی
با عشق تو در من اثری نیست ز هستی
با چشم خوش دلکش تو نسبت نرگس
چون نسبت چشمست به بیماری و مستی
از جای برو گو دل و جان چون تو بجایی
[...]
سیف فرغانی » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۱۲۹
قرآن چه بود مخزن اسرار الهی
گنج حکم و حکمت آن نامتناهی
در صورت الفاظ معانیش کنوزست
وین حرف طلسمیست بر آن گنج الهی
لفظش بقراآت بخوانی و ندانی
[...]