ای بر گل روی تو حسد باغ ارم را
بت کیست که سجده نکند چون تو صنم را
خورشید نهد غاشیه حکم تو بر دوش
در موکب حسنت مه استاره حشم را
در جیب چمن باد صبا مشک فشاند
چون تو بفشانی سر آن زلف بهم را
تیر مژه بر جان بزن ای دوست چو چشمت
افگند در ابروی کمان شکل تو خم را
سگ بر سر کوی تو مرا پای نگیرد
در کعبه مجاور نکشد صید حرم را
حکمت نبود جور و گر از حکم تو باشد
بر لطف و کرم فضل بود جور و ستم را
گر بر سر من تیغ زنی عشق تو گوید
پا پیش نه و بوسه ده آن دست کرم را
در کویش اگر راه توان یافت بهر گام
سر نه که درو جای نماندست قدم را
بر خوان هوای تو دل عاشق جان سیر
هر لحظه بشادی بخورد لقمه غم را
عاشق چه کند ملک جهان بی تو که خسرو
بی صحبت شیرین نخوهد ملک عجم را
بی روی تو روزم چو شب است و عجب اینست
کاندیشه روی تو چراغست شبم را
آن ها که مقیمان زوایای وجودند
بینند بنور تو خبایای عدم را
خاک سر کوی تو بدینار خریدند
قومی که بپولی بفروشند درم را
آن لحظه که با یاد تو از سینه برآید
آثار نفسهای مسیح آمده دم را
رخت از همه آقاق بکوی تو نهد سیف
بر درگه خورشید زند صبح علم را
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این اشعار به زیبایی و جذابیت معشوق و تاثیر او بر عاشق اشاره دارد. شاعر با بیان حسرت و حسد از زیبایی محبوب، توصیف میکند که هیچ چیز نمیتواند به او برسد. او از قدرت و جاذبه چهره محبوب میگوید، به طوری که حتی خورشید و ماه نیز در برابر او خاضع میشوند. وسوسهآمیز بودن نگاه محبوب و اثر آن بر دل عاشق، نشاندهنده عشق عمیق شاعر است. همچنین، اشاره به دشواری زندگی بدون معشوق و تاثیر منفی عدم وجود او در زندگی عاشق، در اشعار مشهود است. در کل، شعر به توصیف زیبایی، عشق و احساسات عمیق و انسانی در ارتباط با معشوق میپردازد.
هوش مصنوعی: تو با زیباییات چنان هستی که حتی باغ ارم هم به تو حسودی میکند. چه کسی میتواند در برابر زیبایی تو سجده نکند؟
هوش مصنوعی: خورشید در برگزاری زیباییات، به شکوهمندی و عظمت تو افتخار میکند و مانند ستارهای درخشان در جمع یاران و اطرافیانت میدرخشد.
هوش مصنوعی: در جیب چمن، نسیم ملایمی میوزد و عطر خوشی را پخش میکند؛ مانند تو که با وزیدن بر آن موهای پیچخورده، صفای خاصی به فضا میبخشی.
هوش مصنوعی: ای دوست، با نگاه خود جانم را هدف قرار بده، چرا که زیبایی چشمانت مثل قوس ابروی توست و من تحت تأثیر آن قرار گرفتهام.
هوش مصنوعی: سگها در کوچه و خیابان تو به من نزدیک نمیشوند و در حرم، کسی نمیتواند شکار کند و حرمت را بشکند.
هوش مصنوعی: اگر حکمت و خردی در کاری نباشد، حتی اگر بر اساس ارادهی تو باشد، آن را به نیکویی و کرم نمیتوان نسبت داد؛ بلکه در این صورت، ظلم و ستم خواهد بود.
هوش مصنوعی: اگر بر سر من تیغ بگذاری، عشق تو مرا وادار میکند که قدم جلو بگذارم و آن دست نیکو را ببوسم.
هوش مصنوعی: اگر بتوانی راهی به سوی او پیدا کنی، فقط سرت را پایین بینداز و قدم بردار، زیرا در آنجا جایی برای توقف وجود ندارد.
هوش مصنوعی: دل عاشق با وجود عشق تو، هر لحظه از زندگی شاد است و آن را با خوشی میگذراند، حتی اگر گاهی غم نصیبش شود.
هوش مصنوعی: عاشق چه تدبیری میتواند داشته باشد در جهانی که تو در آن نیستی، زیرا کسی که از دیدار محبوبش محروم باشد، نمیتواند به لذتهای دنیا فکر کند.
هوش مصنوعی: بدون حضور تو، روز من مانند شب است و جالب اینجاست که فکر چهره تو مانند چراغی برای شب تاریک من میباشد.
هوش مصنوعی: کسانی که در عمق وجود زندگی میکنند، با نوری که تو به آنها میدهی، رازهای ناشناخته و پنهانی را میبینند.
هوش مصنوعی: گروهی از مردم خاک و گرد و غبار سر کوی تو را با طلا خریدهاند، تا پولی به دست آورند و درم (پول) خود را بفروشند.
هوش مصنوعی: در آن لحظه که یاد تو در قلبم زنده میشود، حالتی شبیه به نفسهای مسیح در من جاری میشود.
هوش مصنوعی: لباس خود را از همه چیز میکَنَد و به سمت تو میفرستد، همچون شمشیری که در درگاه خورشید میتابد و صبح، پرچم علم را به اهتزاز در میآورد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
امروز نشاطی است فره فضل و کرم را
و امروز وفاقیست عجب تیغ و قلم را
زیرا که در او بر شرف گوهر آدم
تقدیر همی وقف کند عرض حشم را
منصور سعید آنکه به انعام و به افضال
[...]
ای قاعدهٔ تازه ز دست تو کرم را
وی مرتبهٔ نو ز بنان تو قلم را
از سحر بنان تو وز اعجاز کف تست
گر کار گذاریست قلم را و کرم را
تقدیم تو جاییست که از پس روی آن
[...]
دوش از در میخانه بدیدیم حرم را
می نوش و ببین قسمت میدان کرم را
فرمان خرد بر دل هشیار نویسند
حکمی نبود بر سر دیوان قلم را
ای مست گر افتی به سر تربت شاهان
[...]
ای قافلهسالار، غمت راه عدم را
وی سلسله جنبان خم زلف تو ستم را
افسونگر عشق تو ندانم به چه حکمت
سرمایهٔ آسودهدلی کرده الم را
هرگه گذری از در بتخانه خرامان
[...]
چون بادگری سر نکند راه عدم را
داد است بگوئید عرب را و عجم را
بگرفته همه اهل جهان را غم راحت
یا رب که نگیرند ز ما راحت غم را
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.