گنجور

 
سیف فرغانی

بس کور دلست آنکه به جز تو نگرانست

یا خود نظرش با تو ودل باد گرانست

روی تو دلم را بسوی خود نگران کرد

آن را که دلی هست برویت نگرانست

در حسن نباشد چوتو هرکس که نکوروست

چون آب نباشد بصفا هرچه روانست

جان دل من شد غم عشق تو ازیرا

دل زنده بعشق تو چو تن زنده بجانست

دل کو خط آزادی خویش ازهمه بستد

جان داد بخطی که برو از تو نشانست

هر طفل که از مادر ایام بزاید

در عشق شود پیر اگرش بخت جوانست

هر چند که جان در خطرست از غمت ای دوست

دل کونه غم دوست خورد دشمن جانست

چون کرد درونی بغم عشق تعلق

آنست درونی که برون از دو جهانست

با یار غم عشق مرا بر تن وبر دل

نی کاه سبک باشد ونی کوه گرانست

سودا زده یی دوش چو فرهاد همی گفت

کین دلبر ما خسرو شیرین پسرانست

مه طلعت و خورشید رخ و زهره جبینست

شکر لب وشیرین سخن وپسته دهانست

تو دلبر خود را بکسی نام مگو سیف

کآن چیز که در دل گذرد دوست نه آنست

اینست یکی وصف زاوصاف کمالش

کندر دل وجان ظاهر واز دیده نهانست

 
 
 
منوچهری

الْمِنَّةُ لِلّٰه که این ماهِ خزانست

ماهِ شُدن و آمدنِ راهِ رَزانست

از بسکه درین راهِ رز انگور کشانند

این راهِ رَز ایدون چو رهِ کاهکَشانست

چون قُوسِ قُزَح برگِ رَزان رنگ‌به‌رنگند

[...]

مسعود سعد سلمان

هجران تو ای شهره صنم باد خزانست

کاین روی من از هجر تو چون برگ رزانست

در طبع نشاطم طمع وصل چنانست

در باغ دلم باد فراق تو همانست

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از مسعود سعد سلمان
سنایی

رازی ز ازل در دل عشاق نهانست

زان راز خبر یافت کسی را که عیانست

او را ز پس پردهٔ اغیار دوم نیست

زان مثل ندارد که شهنشاه جهانست

گویند ازین میدان آن را که درآمد

[...]

وطواط

صدر ثقة الدین کنف خلق جهانست

خاک دراو کعبهٔ اشراف زمانست

آراسته از طالع او روی سپهرست

افروخته از طلعت او صحن جهانست

در خدمت او تقویت خرد و بزرگست

[...]

فلکی شروانی

ای دیده در آن شکل و شمایل نظری کن

گر زآنکه تو را آرزوی دیدن جانست

روئیست در آن چشم جهانی متحیر

زلفی که پریشانی احوال جهانست

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه