گنجور

نظامی » خمسه » لیلی و مجنون » بخش ۳۸ - دیدن مادر مجنون را

 

چون کرد ز روی مهربانی

با او ز تلطف آنچه دانی

نظامی
 

نظامی » خمسه » لیلی و مجنون » بخش ۳۹ - آگاهی مجنون از وفات مادر

 

مجنون به همان قصیده‌خوانی

می‌زد دهل جریده‌رانی

نظامی
 

نظامی » خمسه » لیلی و مجنون » بخش ۴۰ - خواندن لیلی مجنون را

 

با او ز خوشی و مهربانی

کردی همه روزه جانفشانی

نظامی
 

نظامی » خمسه » لیلی و مجنون » بخش ۴۲ - آشنا شدن سلام بغدادی با مجنون

 

بنده شدن چو من جوانی

دانم که نداردت زیانی

نظامی
 

نظامی » خمسه » لیلی و مجنون » بخش ۴۴ - صفت رسیدن خزان و در گذشتن لیلی

 

در معرکهٔ چنین خزانی

شد زخم رسیده گلستانی

نظامی
 

نظامی » خمسه » لیلی و مجنون » بخش ۴۴ - صفت رسیدن خزان و در گذشتن لیلی

 

در صورت اگر ز من نهانی

از راه صفت درون جانی

نظامی
 

نظامی » خمسه » لیلی و مجنون » بخش ۴۵ - وفات مجنون بر روضه لیلی

 

آزاد کنم ز سخت‌جانی

و آباد کنم به سخت‌رانی

نظامی
 

نظامی » خمسه » لیلی و مجنون » بخش ۴۵ - وفات مجنون بر روضه لیلی

 

وان تیغ‌زنان به قهرمانی

بر شاه کنند پاسبانی

نظامی
 

نظامی » خمسه » لیلی و مجنون » بخش ۴۵ - وفات مجنون بر روضه لیلی

 

در هیئت او ز هر نشانی

نامانده به‌جا جز استخوانی

نظامی
 

نظامی » خمسه » لیلی و مجنون » بخش ۴۵ - وفات مجنون بر روضه لیلی

 

دیدند فتاده مهربانی

مغزی شده مانده استخوانی

نظامی
 

نظامی » خمسه » لیلی و مجنون » بخش ۴۶ - ختم کتاب به نام شروان‌شاه

 

مشغول شوی به شادمانی

وین نامهٔ نغز را بخوانی

نظامی
 

سید حسن غزنوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۷۵

 

ای چشمه آب زندگانی

وی شعله آتش جوانی

ای تابش حسنت آفتابی

وز گردش طاق آسمانی

گر خر گه مه شود منقش

[...]

سید حسن غزنوی
 

سید حسن غزنوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۷۷

 

جانا تو به دیگران چه مانی

کاسایش جان یک جهانی

چون یوسف توتیای چشمی

چون عیسی کیمیای جانی

تا چند بود چو گل دو روئی

[...]

سید حسن غزنوی
 

عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۰۰

 

ای روی تو فتنهٔ جهانی

مبهوت تو هر کجا که جانی

کرده سر زلف پر فریبت

از هر سر مویم امتحانی

در چشم زدی ز دست بر هم

[...]

عطار
 

عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۰۳

 

ای حسن تو آب زندگانی

تدبیر وصال ما تو دانی

از دیده برون مشو که نوری

وز بنده جدا مشو که جانی

ما با تو چو تیر راست گشتیم

[...]

عطار
 

عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۰۴

 

دردی است درین دلم نهانی

کان درد مرا دوا تو دانی

تو مرهم درد بیدلانی

دانم که مرا چنین نمانی

من بندهٔ بی کس ضعیفم

[...]

عطار
 

عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۰۶

 

ای ساقی از آن قدح که دانی

پیش آر سبک مکن گرانی

یک قطره شراب در صبوحی

باشد که به حلق ما چکانی

زان پیش خمار در سر آید

[...]

عطار
 

عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۱۱

 

ای هجر تو وصل جاودانی

واندوه تو عین شادمانی

در عشق تو نیم ذره حسرت

خوشتر ز حیات جاودانی

بی یاد حضور تو زمانی

[...]

عطار
 
 
۱
۳
۴
۵
۶
۷
۱۵
sunny dark_mode