قاآنی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱- در مدح پیامبر اکرم محمد مصطفی(ص)
دوشم ندا رسید ز درگاه کبریا
کای بنده کبر بهتر از این عجز با ریا
خوانی مرا خبیر و خلاف تو آشکار
دانی مرا بصیر و نفاق تو برملا
گر دانیام بصیر چرا میکنی گنه
[...]
قاآنی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۷ - در مدح حاجی اسدالله خان شیرازی
دوشینه چونکشید شه زنگ لشکرا
سلطان روم را ز سر افتاد افسرا
باز سفید روز بپرید از آشیان
زاغ شب سیاه بگسترد شهپرا
تاریک شد سپهر چو ظلمات وندرو
[...]
قاآنی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۹ - در شکایت از ممدوح گوید
گر تاج زر نهند ازین پس به سر مرا
بر درگه امیر نبینی دگر مرا
او باز تیز پنجه و من صعوهٔ ضعیف
روزی بهم فروشکند بال و پر مرا
او آفتاب روشن و من ذرهٔ حقیر
[...]
قاآنی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۵ - در ستایش ملکزادۀ بینظیر شهزاده اردشیر فرماید
شاه ختن چو دوش نهان شد به مکمنا
وز فرق سر فکند زر اندودگرزنا
با لشکری عظیمتر از جیش روم و روس
شاه حبش دو اسبه برآمد ز مکمنا
پوشیده از لآلی منثور جوشنی
[...]
قاآنی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۹ - در منقبت علیبن ابیطالب صلواتلله علیه فرماید
دوشم مگر چه بودکه هیچم نبرد خواب
پروین به رخ فشاندم تا سر زد آفتاب
بیدار بود خادمکی در سرای من
گفتاز چهخواب مینروی دادمش جواب
کامروز بخت خواجه ز من پرسشی نمود
[...]
قاآنی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۳۲ - وله ایضاً فی مدحه
این خط بیخطا که به از نافهٔ ختاست
گر مشک چین ز طیب همی خوانمش خطاست
دارد ضیای اختر اگرچه سیاهروست
دارد بهایگوهر اگرچه شبه نماست
در راستی بود الفش قامت نگار
[...]
قاآنی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۳۶ - وله ایضاً مدحه
دارد اگرچه بر همهکس روزگار دست
دارد به پیش دست و دل شهریار دست
شاه جهان بهادر دوران حسن شه آنک
دارد به خسروان جهان ز افتخار دست
شاهنشهی که بیرون نامد ز آستین
[...]
قاآنی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۳۷ - وله ایضاْ فی مدحه
باز این تویی شهاکه جهانت مسخرست
بر تارکت ز مهر جهانتاب افسرست
باز این منم که طبع روانم سخنسر است
شیرشن کلام من به مثل تنگ شکرست
باز ای تویی شها که سزاوار تست مدح
[...]
قاآنی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۴۰ - در مدح سلطان ماضی محمدشاه غازی و حاج میرزا آقاسی
هستی دو وجه دارد مخفی و ظاهر است
کاندر وجود واجب و ممکن مصور است
از واجبست خالق و از ممکنست خلق
چون معنی کلام که مخفی و ظاهر است
خالق ز خلق هیچ دارد گزیر ازانک
[...]
قاآنی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۶۲ - در ستایش نواب شاهزادهٔ رضوان جایگاه فریدون میرزا حکمران فارس طاب الله ثراه فرماید
ماهم ز در درآمد و بر من سلام کرد
مشکوی من ز طرهٔ خود مشکفامکرد
با هم دمید ماه من و مهر آسمان
روشن جهان ازاین دو ندانمکدام کرد
رضوان ندانما که به غلمان چه خشمکرد
[...]
قاآنی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۸۲ - در ستایش پادشاه ماضی محمد شاه غازی طاب الله ثراه گوید
هر دل اسیر زلف تو بیدادگر بود
کارش ز تار زلف تو آشفتهتر بود
آشوب ملک شاهی و بیدادکار تست
ترکی و ترک لابد بیدادگر بود
در ملک حسن شاهی زان شور و شرکنی
[...]
قاآنی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۸۴ - در ستایش شاهزاده مبرور فریدون میرزا فرماید
هرجاکه پارسی بت من جلوهگر شود
بس شیخ پارسا که به رندی سمر شود
گر در طراز شاهد من بگذرد به ناز
از طلعتش طراز طراز دگر شود
ور بگذرد به عزم سیاحت به روم و چین
[...]
قاآنی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۹۰ - و له ایضاً مدحه
اقبال و بخت و نصرت و فیروزی و ظفر
کشتند با رکاب من امسال همسفر
زیرا که من به طالع میمون و فال نیک
کردم بسیج بزم خداوند نامور
اکسیر فضل جوهر جان کیمیای عقل
[...]
قاآنی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۹۴ - در ستایش امیرکبیر میرزا تقی خان رحمهالله فرماید
امسال عید اضحی با نصرت و ظفر
با موکب امیر نظام آمد از سفر
عید و امیر هر دو رسیدند و میربود
یک روز پیش از آنکه بدش بیش فال و فر
قربان عید کرده همه میش و خویش را
[...]
قاآنی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۹۹ - در ستایش شاهزادهٔ رضوان آرامگاه نواب فریدون میرزا طاب ثراه گوید
بستم به عزم پارس چو از ملک ری کمر
زین برزدم به کوهه ی یکران رهسپر
اسبی به گاه پویه سبکروتر از خیال
اسبی بهگاه حمله مهیاتر از نظر
اسبی ز بسکه چابک گوییکه تعبیه است
[...]
قاآنی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۰۰ - مطلع ثانی
کای همچو ابر جود تو فایض به خشک و تر
چون مهر و ماه نام تو معروف بحر و بر
هم طپع بیقرین تو صراف بحر وکان
هم حزم پیشبین تو نقاد خیر و شر
از روی و رای تو دو بریدند مهر و ماه
[...]
قاآنی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۰۷ - در ستایش امیر با احتشام عزیز خان سردار کل نظام فرماید
خرم بهار منکه ز عیداست تازهتر
در اول بهار چو عید آمد از سفر
از راه نارسیده شوم راست از زمین
کارم همی بهبر قدم آن سروکاشمر
خندان به نازگفتکه آزاده سرو را
[...]
قاآنی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۲۲ - در ستایش امیر الامرأ العظام نظام الدوله حسین خان دام مجده العالی حکمران فارس فرماید
شادان رسید دوش نگارینم از سفر
وزگرد راه غالیه پاشیده بر قمر
زانسان که هست بر رخ من نقش آبله
از گرد راه مانده به رخسار او اثر
گفتی دو زلف او دو فرشته است عنبرین
[...]
قاآنی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۳۷ - در منقبت مولانا اسدالله الغالب علی بن ابیطالب علیه السلام و ستایش شاهنشاه ناصرالدین شاه خلدالله ملکه گوید
اسم شد مشیّد و دین گشت استوار
از بازوی یدالله و از ضرب ذوالفقار
آن رحمت خدای که از لطف عام اوست
شیطان هنوز با همه عصیان امیدوار
آن اولین نظر که ز رحمت نمود حق
[...]
قاآنی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۳۹ - در ستایش شاهزادهٔ رضوان و ساده فریدون میرزا طاب ثراه
امروز از دوکعبه جهان دارد افتخار
کز فر آن دو کعبه بود ملک برقرار
آن مَضجع ملایک و این مرجع ملوک
آن دافعکبایر و این رافعکبار
آنکعبه در عرب بود اینکعبه در عجم
[...]