گنجور

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » غزلیات » شمارهٔ ۲۰۰

 

برافکن سایبان ظلمت از نور

که یاد از روی خوبت چشم بد دور

رخت در چشم ما نورست در چشم

نظر بر طلعتت نور علی نور

بیاقوتت برات آورده سنبل

[...]

خواجوی کرمانی
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » غزلیات » شمارهٔ ۲۵۱

 

زهی زلفت شکسته نرخ سنبل

گلستان رخت خندیده بر گل

رسانده خط بیاقوت تو ریحان

کشیده سر ز کافور تو سنبل

عروسی را که او صاحب جمالست

[...]

خواجوی کرمانی
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » غزلیات » شمارهٔ ۲۹۰

 

چه خوش باشد میان لاله زاران

برغم دشمنان با دوستداران

گرامی دار مرغان چمن را

الا ای باغبان در نوبهاران

نفیر عاشقان در کوی جانان

[...]

خواجوی کرمانی
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » غزلیات » شمارهٔ ۲۹۱

 

دلا از جان زبان درکش که جانان

نکو داند زبان بی زبانان

اگر برگ گلت باشد چو بلبل

مترس از خار خار باغبانان

طبیبانرا اگر دردی نباشد

[...]

خواجوی کرمانی
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » غزلیات » شمارهٔ ۲۹۳

 

زهی روی تو صبح شب نشینان

خیالت مونس عزلت گزینان

دهانت آرزوی تنگدستان

میانت نکته باریک بینان

عذارت آفتاب صبح خیزان

[...]

خواجوی کرمانی
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » غزلیات » شمارهٔ ۲۹۵

 

بر اشکم کهربا آبیست روشن

سرشکم بیتو خونابیست روشن

اگر گفتم که اشکم سیم نابست

خطا گفتم که سیمابیست روشن

شبی خورشید را در خواب دیدم

[...]

خواجوی کرمانی
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » غزلیات » شمارهٔ ۳۱۵

 

برآمد ما هم از میدان سواره

ز عنبر طوق و از زر کرده یاره

گرفته از میان ما کناری

ولی ما غرقه ی خون بر کناره

شود در گردن جانم سلاسل

[...]

خواجوی کرمانی
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » غزلیات » شمارهٔ ۳۲۳

 

دلا تا طلعت سلمی نیابی

بدینی روضه ی عقبی نیابی

ز هستی رونق مستی نبینی

ز توبه لذت تقوی نیابی

درین بتخانه تا صورت پرستی

[...]

خواجوی کرمانی
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » غزلیات » شمارهٔ ۳۲۷

 

گر آن مه در نظر بودی چه بودی؟

ورش بر ما گذر بودی چه بودی؟

مرا کز بیخودی از خود خبر نیست

گر او را این خبر بودی چه بودی؟

اگر چون آن پری پیکر در آفاق

[...]

خواجوی کرمانی
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » غزلیات » شمارهٔ ۳۳۴

 

گهم رانی و گه دشنام خوانی

تو دانی گر بخوانی ور برانی

من از عالم برون از آستانت

نمی دانم دری باقی تو دانی

چه باشد گر غریبی را بپرسی

[...]

خواجوی کرمانی
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » غزلیات » شمارهٔ ۳۶۴

 

چه خوش باشد دمی با دوستداری

نشسته در میان لاله زاری

اگر نبود نسیم زلف خوبان

نروید گلبنی بر جویباری

وگر سودای گلرویان نباشد

[...]

خواجوی کرمانی
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » غزلیات » شمارهٔ ۳۶۸

 

أرّوض الخُلدام مغنی الغوانی

أضوء الخَدِ أم برقٌ یمانی

رخت از آفتاب عالم‌افروز

درفشان در نقاب آسمانی

خدود الغید تحت الصُدغ ضاهت

[...]

خواجوی کرمانی
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » قطعات » شمارهٔ ۱۰ - کتب علی کتابه مغتسل

 

الا ای عین آب زندگانی

منوّر از تو چشم کامرانی

ترا آب روان گفتن روا نیست

که می بینم که خود عین روانی

اگر خضر از تو یک شربت بنوشد

[...]

خواجوی کرمانی
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » قطعات » شمارهٔ ۱۱ - فی طلب العیادة

 

جهان جود شمس دین و دولت

زهی طبع تو در دانش جهانی

نه چون رایت فلک را آفتابی

نه چون قدرت زمین را آسمانی

سپهر فضل را تابنده مهری

[...]

خواجوی کرمانی
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » قطعات » شمارهٔ ۱۲ - کتب مولانا الاعظم شمس الدین النخجوانی الی صاحب الکتاب

 

کمال دین سپهر فضل خواجو

جهان علم و دریای معانی

شنیدم گفته ئی امروز جائی

حدیث بنده شمس نخجوانی

که او را دیدم و با او نشستم

[...]

خواجوی کرمانی
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » قطعات » شمارهٔ ۱۳ - فاجابة بهذه القطعه

 

فروغ اختر دین محمد

سپهر فضل شمس نخجوانی

توئی مسّاح صحرای معالی

توئی ملاّح دریای معانی

ترا مخدوم خود دانی که دانم

[...]

خواجوی کرمانی
 
 
۱
۲