گنجور

نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۲۵ - دیدن خسرو شیرین را در چشمه سار

 

کنون کآن چشمه را با گل نبینم

چو خار آن به که بر آتش نشینم

نظامی
 

نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۴۱ - مراد طلبیدن خسرو از شیرین و مانع شدن او

 

خر خود را چنان چابک نبینم

که با تازی‌سواری برنشینم

نظامی
 

نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۵۱ - شفاعت کردن خسرو پیش مریم از شیرین

 

نبینم روی او گر باز بینم

پر آتش باد چشم نازنینم

نظامی
 

نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۵۲ - فرستادن خسرو شاپور را به طلب شیرین

 

چو ز آب حوض تَر گشته است زینم

خطا باشد که در دریا نشینم

نظامی
 

نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۵۸ - کوه کندن فرهاد و زاری او

 

چو در بیداری و خواب این چنینم

پناهی به ز تو خود را نبینم

نظامی
 

نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۵۸ - کوه کندن فرهاد و زاری او

 

اگر صد سال در چاهی نشینم

کسی جز آه خود بالا نبینم

نظامی
 

نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۶۷ - رفتن خسرو سوی قصر شیرین به بهانهٔ شکار

 

و گر خواهی که این جا کم نشینم

رها کن کز سر پایت ببینم

نظامی
 

نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۷۱ - پاسخ دادن شیرین خسرو را

 

گرم عقلی بود جایی نشینم

و گر نه بینم از خود آن چه بینم

نظامی
 

نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۷۴ - پاسخ دادن خسرو شیرین را

 

به بُستان آمدم تا میوه چینم

مَنِه خار و خَسَک در آستینم

نظامی
 

نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۷۶ - پاسخ خسرو شیرین را

 

به زانو‌ی ادب پیشت نشینم

بدوزم دیده وآن‌گه در تو بینم

نظامی
 

عطار » الهی نامه » بخش اول » (۱) حکایت زن صالحه که شوهرش به سفر رفته بود

 

که تامن نیز هر یک را ببینم

ز جمله آنک خواهم بر گزینم

عطار
 

عطار » الهی نامه » بخش پنجم » المقالة الخامسة

 

همه صاحب جمالان را به بینم

درون پرده با هر یک نشینم

عطار
 

عطار » الهی نامه » بخش دوازدهم » (۳) حکایت شبلی با آن جوان در بادیه

 

نه دل ماند و نه دنیا و نه دینم

چنین کامروز می‌بینی چنینم

عطار
 

عطار » الهی نامه » بخش سیزدهم » (۱۵) حکایت زنبور با مور

 

که هر جائی که می‌باید نشینم

زهر خوردی که می‌خواهم گزینم

عطار
 

عطار » الهی نامه » بخش چهاردهم » (۱۰) حکایت روباه که در دام افتاد

 

که گر صیّاد بیند همچنینم

دهد حالی بگازر پوستینم

عطار
 

عطار » الهی نامه » بخش شانزدهم » (۱) حکایت پسر هارون الرشید

 

دریغا ای لطیف نازنینم

که ماندی همچو گنجی در زمینم

عطار
 

عطار » الهی نامه » بخش شانزدهم » (۲) حکایت هارون با بهلول

 

دگر ره گفت اگر دوزخ نشینم

کجا شد آن همه اعمالِ دینم

عطار
 

عطار » الهی نامه » بخش بیست و یکم » (۱) حکایت امیر بلخ و عاشق شدن دختر او

 

چو بی رویت نه دل ماند و نه دینم

چرا سرگشته میداری چنینم

عطار
 

عطار » بلبل نامه » بخش ۱۲ - پیغام فرستادن بلبل بدست بادصبا و اشتیاق او به گل

 

اگر بار دگر رویت به بینم

به خلوت یک زمان پیشت نشینم

عطار
 
 
۱
۲
۳
۴
۵
۹
sunny dark_mode