گنجور

عطار » دیوان اشعار » ترجیعات » شمارهٔ ۱

 

فلک با خواجگی خود غلامت

چو لام منحنی از دال نامت

عطار
 

عطار » دیوان اشعار » ترجیعات » شمارهٔ ۱

 

اگر در نطق آیم تا قیامت

نیارم گفت یک وصف تمامت

عطار
 

عطار » الهی نامه » آغاز کتاب » بسم الله الرحمن الرحیم

 

تو امّید منی اندر قیامت

ندارم گرچه جز درد وندامت

عطار
 

عطار » الهی نامه » آغاز کتاب » آغاز کتاب

 

بهشت و دوزخ و روز قیامت

همه از بهر نامت یک علامت

عطار
 

عطار » الهی نامه » بخش اول » المقالة الاولی

 

اگر این آرزو یابم تمامت

مرادم بس بود این تا قیامت

عطار
 

عطار » الهی نامه » بخش دوم » (۸) مناظرۀ شیخ ابوسعید با صوفی و سگ

 

بجان من می‌کشم آنرا غرامت

بکن حکم و میفگن با قیامت

عطار
 

عطار » الهی نامه » بخش دوم » (۸) مناظرۀ شیخ ابوسعید با صوفی و سگ

 

چو دیدم جامهٔ اهل سلامت

شدم ایمن ندانستم تمامت

عطار
 

عطار » الهی نامه » بخش دوم » (۸) مناظرۀ شیخ ابوسعید با صوفی و سگ

 

بکش زو خرقهٔ اهل سلامت

تمامست این عقوبت تا قیامت

عطار
 

عطار » الهی نامه » بخش سوم » (۵) حکایت یعقوب و یوسف علیهما السلام

 

ز شرح حال و احوال سلامت

چو من بنوشتمی جمله تمامت

عطار
 

عطار » الهی نامه » بخش پنجم » (۱) حکایت شبلی با مرد نانوا

 

کشید از بهر شبلی صد غرامت

بحق یک گرده ندهد تا قیامت

عطار
 

عطار » الهی نامه » بخش پنجم » (۹) گفتار آن مجنون در نمازی که یک نان نیرزد

 

یکی مجنون که رفتی در ملامت

بدو گفتند فردای قیامت

عطار
 

عطار » الهی نامه » بخش دهم » (۸) حکایت موسی و مرد عابد

 

چه مقصودست از طاعت مدامت

که در دیوان بدبختانست نامت

عطار
 

عطار » الهی نامه » بخش دهم » (۹) حکایت پیر بخاری و مخنث

 

ولی امروز می‌باید مُقامت

که تا فردا رسد خطی بنامت

عطار
 

عطار » الهی نامه » بخش دوازدهم » (۱۱) سؤال آن درویش از شبلی

 

حضور او اگر باید مدامت

میا با خود دگر این می نمامت

عطار
 

عطار » الهی نامه » بخش پانزدهم » (۱۲) حکایت سلطان محمود با پیرزن

 

وگر نه اوفتادی در ندامت

که هرگز برنخیزی تا قیامت

عطار
 

عطار » الهی نامه » بخش هجدهم » (۴) حکایت اصمعی با آن مرد صاحب ضیف و زنگی حادی

 

پیاپی می‌رسد از حق پیامت

ز حیوانی کمست آخر مقامت؟

عطار
 

عطار » الهی نامه » بخش بیست و یکم » (۱) حکایت امیر بلخ و عاشق شدن دختر او

 

هویدا از قیامت صد علامت

گرفته دیو قامت زان قیامت

عطار
 

عطار » الهی نامه » بخش بیست و یکم » (۱) حکایت امیر بلخ و عاشق شدن دختر او

 

چو تیغی بر سر آمد از کرامت

فرو شد فتنه را سر تا قیامت

عطار
 

عطار » الهی نامه » بخش بیست و یکم » (۱) حکایت امیر بلخ و عاشق شدن دختر او

 

ازین اشکم دو گیتی را تمامت

گِلی در آب کردم تا قیامت

عطار
 
 
۱
۲
۳
۶
sunny dark_mode