گنجور

نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۴۱ - مراد طلبیدن خسرو از شیرین و مانع شدن او

 

شمار بوسه خواهد بود کارم

تو می‌ده بوسه تا من می‌شمارم

نظامی
 

نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۴۱ - مراد طلبیدن خسرو از شیرین و مانع شدن او

 

ز باغِ وصل، پُر گل کن کنارم

چو دانی کز فراقت بر چه خارم

نظامی
 

نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۵۱ - شفاعت کردن خسرو پیش مریم از شیرین

 

اجازت ده کزان قصرش بیارم

به مُشکوی پرستاران سپارم

نظامی
 

نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۵۲ - فرستادن خسرو شاپور را به طلب شیرین

 

سرم می‌خارد و پروا ندارم

که در عشقش سر خود را بخارم

نظامی
 

نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۵۲ - فرستادن خسرو شاپور را به طلب شیرین

 

که گر شه گوید او را دوست دارم

بگو کاین عشوه ناید در شمارم

نظامی
 

نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۶۶ - تنها ماندن شیرین و زاری کردن وی

 

منِ رنجور بی‌طاقت عیارم

مده رنجی که من طاقت ندارم

نظامی
 

نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۶۹ - پاسخ دادن شیرین خسرو را

 

به گوری چون بری شیر از کنارم

که شیرینم نه آخر شیرخوارم

نظامی
 

نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۷۰ - پاسخ دادن خسرو شیرین را

 

و گر چشمم کنی، سر پیش دارم

پس این چشم دگر در پیش آرم

نظامی
 

نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۷۲ - پاسخ خسرو شیرین را

 

نه بد گفتم نه بدگویی است کارم

و گر گفتم یکی را صد هزارم

نظامی
 

نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۷۴ - پاسخ دادن خسرو شیرین را

 

بدین دیری که آیی در کنارم

بدین زودی مکش، لختی بدارم

نظامی
 

نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۷۶ - پاسخ خسرو شیرین را

 

ولیکن حق خدمت می‌گزارم

نظر بر صحبت دیرینه دارم

نظامی
 

نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۸۲ - سرود گفتن نکیسا از زبان شیرین

 

جوانی را به یادت می‌گذارم

بدین امید روزی می‌شمارم

نظامی
 

نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۸۷ - سرود گفتن باربد از زبان خسرو

 

نداری دل که آیی بر کنارم

و گر داری من آن طالع ندارم

نظامی
 

نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۱۱۱ - صفت شیرویه و انجام کار خسرو

 

ز من بگذر که من خود گرزه مارم

بلی مارم که چون او مهره دارم

نظامی
 

نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۱۱۲ - کشتن شیرویه خسرو را

 

چو گنجش زیر زر پوشیده دارم

کلید گنج‌ها او را سپارم

نظامی
 

عطار » الهی نامه » بخش اول » (۱) حکایت زن صالحه که شوهرش به سفر رفته بود

 

زنش گفتا که من بیمار و زارم

عرابی گفت من تیمار دارم

عطار
 

عطار » الهی نامه » بخش اول » (۱) حکایت زن صالحه که شوهرش به سفر رفته بود

 

غریب و عورة و درویش و خوارم

ضعیف و عاجز و زار ونزارم

عطار
 

عطار » الهی نامه » بخش دوم » (۵) حکایت نوشروان عادل با پیر بازیار

 

نداد این کِشت ده سال انتظارم

که هم امروز زر آورد بارم

عطار
 

عطار » الهی نامه » بخش دوم » (۱۰) حکایت ابوالفضل حسن و کلمات او در وقت نزع

 

میان این گنه گارانست کارم

که با آن کاملان طاقت ندارم

عطار
 

عطار » الهی نامه » بخش سوم » (۶) حکایت یوسف و ابن یامین علیهما السلام

 

چنین گفت او که چون مادر ندارم

پشولیدست موی و روزگارم

عطار
 
 
۱
۳
۴
۵
۶
۷
۱۸
sunny dark_mode