گنجور

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » قطعات » شمارهٔ ۵ - و له ایضاً

 

زهی ز شرم عطای تو آب گشته بحار

ز دست حلم تو بر خاک ره نشسته جبال

نجوم ثابته پیش سپهر قدرت پست

زبان ناطقه نزد صریر کلکت لال

ز نسل آدمی و آدمی باستحقاق

[...]

خواجوی کرمانی
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » قطعات » شمارهٔ ۸ - فی الاستیهاب السرج بعد موهبة الفرس

 

ایا سپهر جنابی که همچو اختچیان

نهد بر ابلق که پیکر تو جوزا زین

چو آفتاب ز خاک درت شرف یابد

بر آستان تو افتد ز طاق خضرا زین

گهی که عزم شبیخون کنی بر انجم چرخ

[...]

خواجوی کرمانی
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » قطعات » شمارهٔ ۹ - کتب علی کتابه بادگیر

 

زهی ز چرخ برین برده در بلندی آب

نشانده رفعت تو باد بادگیر سحاب

بیاد باده گساران مجلست خورشید

ببزمگاه افق نوش کرده جام شراب

ز شوق پرده سرایان ساحتت ناهید

[...]

خواجوی کرمانی
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » قطعات » شمارهٔ ۱۶ - فی الاستیهاب

 

مدیر نقطه ی عالم مدار مرکز ملک

جهان پناه سلیمان فر آصف ثانی

روان پیکر اقبال شمس دولت و دین

ترا رسد که کنی در جهان جهانبانی

چه گویمت که تو از فرط کبریا و جلال

[...]

خواجوی کرمانی
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » قطعات » شمارهٔ ۱۷ - بمدح المولی الاعظم رکن الدین البکرانی

 

چو شاه شرق ز یغمای روم باز آمد

پیاده گشت از این سبز خنک چوگانی

برفت در حرم و سوی تیر کرد خطاب

که ای وزیر جهان دیده پیر نورانی

همین زمان برو و قاضی فلک را گوی

[...]

خواجوی کرمانی
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » قطعات » شمارهٔ ۱۸ - فی تاریخ وفات شمس الدین محمدشاه و کتب علی بنائه

 

مه سپهر هنر شمس دین محمدشاه

زلال مشرب دین و نهال گلشن داد

در اول شب یوم الخمسین در شوال

میان خفتن و شام آخر مه مرداد

دوده گذشته ز عمرش ز جور دور فلک

[...]

خواجوی کرمانی
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » قطعات » شمارهٔ ۲۱ - فی طلب العیادة

 

ایا سپهر علّوی که رای روشن تو

ز شاه گنبد پیروزه گوی برباید

عروس کلّه طبعت بگاه جلوه گری

هزار دل برباید چو پرده بگشاید

بلطف طبع تو دیگر کجا تواند دید

[...]

خواجوی کرمانی
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » قطعات » شمارهٔ ۲۳ - فی الاستعطاف من بعض اکابر العصر

 

ایا شکوفه ی باغ کرم که گاه صریر

چو کلک نغمه نواز تو عندلیبی نیست

برنج فاقه شدم مبتلا و درمان چیست

که در دیار شما گوئیا طبیبی نیست

اگر ترا نظر لطف با غریبان هست

[...]

خواجوی کرمانی
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » قطعات » شمارهٔ ۲۶ - فی الاستفتا

 

ایا سپهر معالی که پرتو طبعت

چراغ گوشه نشینان عالم بالاست

درین حدیث چه گوئی که نیر اعظم

که شاه قبّه ی این هفت طارم خضراست

دگر سپهر نوردی که بر حدیقه ی چرخ

[...]

خواجوی کرمانی
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » قطعات » شمارهٔ ۲۷ - کتب علی بنائه

 

هر آنگهی که درین صفّه آشیان سازم

مرا ز هاتف غیبی بگوش جان آید

کز آن چه سود که ایوان قصر مرفوعست

بر اوج کنگره برج مشتری ساید

ازین سراچه ی خاک مدار چشم وفا

[...]

خواجوی کرمانی
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » غزلیات » شمارهٔ ۷

 

چو در گره فکنی آن کمند پرچین را

چو تاب طرّه به هم برزنی همه چین را

به انتظار خیال تو هر شبی تا روز

گشوده ام در مقصوره ی جهان بین را

کجا تو صید من خسته دل شوی هیهات

[...]

خواجوی کرمانی
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » غزلیات » شمارهٔ ۲۴

 

نظری کن اگرت خاطر دوریشانست

که جمال تو ز حسن نظر ایشانست

روی ازین بنده ی بیچاره ی درویش متاب

زانک سلطان جهان بنده ی درویشانست

پند خویشان نکنم گوش که بی خویشتنم

[...]

خواجوی کرمانی
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » غزلیات » شمارهٔ ۵۲

 

گرت چو مورچه گرد شکربر آمده است

تو خوش بر آی که با جان برابر آمده است

بنوش لعل روان چون زمرّد سبزت

نگین خاتم یاقوت احمر آمده است

چشمه ی نوش تو سبزه گر بدمید

[...]

خواجوی کرمانی
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » غزلیات » شمارهٔ ۷۲

 

برون ز جام دمادم مجوی این دم هیچ

بجز صراحی و مطرب مخواه همدم هیچ

بیاو باده ی نوشین روان بنوش که هست

بجنب جام می لعل ملکت جم هیچ

مجوی هیچ که دنیا طفیل همّت اوست

[...]

خواجوی کرمانی
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » غزلیات » شمارهٔ ۷۳

 

ز جام عشق تو عقلم خراب می گردد

ز تاب مهر تو جانم کباب می گردد

مرا دلیست که دائم بیاد لعل لبت

بگرد ساقی و جام شراب می گردد

هلاک خود بدعا خواستم ولی چکنم

[...]

خواجوی کرمانی
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » غزلیات » شمارهٔ ۷۵

 

مرا دلیست که تا جان برون نمی آید

ز تاب طرّه جانان برون نمی آید

چو ترک مهوش کافر نژاد من صنمی

ز خیلخانه خاقان برون نمی آید

چو روی او سمن از بوستان نمی روید

[...]

خواجوی کرمانی
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » غزلیات » شمارهٔ ۷۶

 

گمان مبر که در آفاق اهل حسن کمند

ولیک پیش وجود تو جمله کالعدمند

صبوحیان سحرخیز کنج خلوت عشق

چه غم خورند چو شادی خوران جام جمند

چو گنج عشق تو دارند در خرابه ی دل

[...]

خواجوی کرمانی
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » غزلیات » شمارهٔ ۷۹

 

اگر ز پیش برانی مرا که بر خواند

وگر مراد نبخشی که از تو بستاند

بدست تست دلم حال او تو می دانی

که سوز آتش پروانه شمع می داند

چه اوفتاد که آن سرو سیمتن برخاست

[...]

خواجوی کرمانی
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » غزلیات » شمارهٔ ۸۴

 

اسیر قید محبّت ز جان نیندیشد

قتیل ضربت عشق از سنان نیندیشد

غریق بحر مودّت ز سیل نگریزد

حریق آتش مهر از دخان نیندیشد

شکار دانه ی هستی ز دام سر نکشد

[...]

خواجوی کرمانی
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » غزلیات » شمارهٔ ۹۱

 

چنانک صید دل آن چشم آهوانه کند

پلنگ صید فکن قصد آهوان کند

چو تیر غمزه ی خونریز در کمان آرد

دل شکسته ی صاحبدلان نشانه کند

سپاه زنگ چو از چین بنیمروز کشد

[...]

خواجوی کرمانی
 
 
۱
۲
۳
۴
۵
۶
۹
sunny dark_mode