ایا سپهر علّوی که رای روشن تو
ز شاه گنبد پیروزه گوی برباید
عروس کلّه طبعت بگاه جلوه گری
هزار دل برباید چو پرده بگشاید
بلطف طبع تو دیگر کجا تواند دید
هزار سال سپهر ار جهان بپیماید
قسم بشکّر نطقت که طوطی طبعم
بگاه مدح تو گفتن شکر همی خاید
از آن بحضرتعالی نیاورم تصدیع
که اتّصال مقیمی ملامت افزاید
میسّرم نشود روز و شب تفرّج و عیش
مرا شتر بعماری ز چین نمی آید
اگر بود مرضی بنده را امید آنست
که از قدوم شما صحتّش پدید آید
مرا تو عمر عزیزی اگرچه عمر عزیز
معینست که با هیچکس نمی پاید
توقعست ز خلقت که هرچه صادر شد
ز راه مرحمت از بنده عفو فرماید
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر دربارهی احساسات و تقدیر نسبت به یک شخصیت خاص به نام سپهر علوی است. شاعر به زیبایی و جذابیتهای او اشاره میکند و از تواناییاش در جلب دلها سخن میگوید. او همچنین به این نکته اشاره دارد که هر چه از سپهر صادر شود، باید با بخشش و مهربانی نگریسته شود. در نهایت، شاعر آرزوی سلامتی و خوشبختی را برای خود و دیگران از او دارد و تأکید میکند که عمر با ارزش او نمیتواند به هیچ کس تعلق داشته باشد.
هوش مصنوعی: آیا آسمان بلند که درخشش و نورانی بودن نظر تو از صدر این گنبد زیبا و پیروز، نور را خواهد گرفت؟
هوش مصنوعی: وقتی زیبایی و جلوههای طبیعی نمایان میشود، هزاران دل را تسخیر میکند، همانطور که با برداشتن پرده زیبایی نمایان میشود.
هوش مصنوعی: با مهربانی و صفای روح تو، دیگر کجا میتوان کسی را پیدا کرد که بتواند صد سال آسمان و زمین را ببیند و بگردد؟
هوش مصنوعی: به زبان ساده میتوان گفت: قسم میخورم به زیبایی سخنت که جان کلامم، مانند طوطی، وقتی مدح تو را زمزمه میکند، از شادی به وجد میآید.
هوش مصنوعی: به خاطر شما نمیخواهم چیزی بگویم که موجب سرزنش و ناراحتی شود، چون ارتباط با شما باعث میشود این موضوع بیشتر شود.
هوش مصنوعی: من نمیتوانم روز و شب را بدون تفریح و خوشی بگذرانم، شتر، که نشانهی ثروت و زندگی مرفه است، از چین به من نمیرسد.
هوش مصنوعی: اگر بنده به بیماری مبتلا باشد، امیدوارم که با حضور شما، سلامتیام بازگردد.
هوش مصنوعی: عمر تو برای من بسیار ارزشمند است، هرچند که عمر انسان مدت مشخصی دارد و در نهایت با هیچکس باقی نمیماند.
هوش مصنوعی: انتظار میرود که از خالق این دنیا، هر چیزی که بهطور خیر و نیکو از بندگان صادر میشود، با محبت و رافت مورد عفو و بخشایش قرار گیرد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
خوش آید او را چون من به ناخوشی باشم
مرا که خوشی او بود ناخوشی، شاید
مرا چو گریان بیند بخندد از شادی
مرا چو کاسته بیند کرشمه بفزاید
دلم ز اندوه بی حد همی نیاساید
تنم ز رنج فراوان همی بفرساید
بخار حسرت چون بر شود ز دل به سرم
ز دیدگانم باران غم فرود آید
ز بس غمان که بدیدم چنان شدم که مرا
[...]
زهی سزای محامد محمد بن خطیب
که خطبهها همی از نام تو بیاراید
چنان ثنای تو در طبعها سرشت که مرغ
ز شاخسار همی بیثبات نسراید
ز دور نه فلک و چار طبع و هفت اختر
[...]
بهار باز جهان را همی بیاراید
جمال چهرهٔ بستان همی بیفزاید
بسان جلوه گران گوش و گردن گیتی
بگونه گونه جواهر همی بیاراید
سحاب روی شکوفه همی بیفروزد
[...]
خدای کار چو بر بندهای فرو بندد
به هرچه دست زند رنج دل بیفزاید
وگر به طبع شود زود نزد همچو خودی
ز بهر چیزی خوار و نژند باز آید
چو اعتقاد کند کز کسش نباید چیز
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.