گنجور

سحاب اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۱۰

 

با چشم تر هر جا روم کآن سرو بالا بگذرد

دردا که سیل اشک ما نگذارد آنجا بگذرد

دیدارت ای بیدادگر افتد بفردای دگر

مانند امروزم اگر دور از تو فردا بگذرد

با لعلت ای عیسی نفس کآب حیاتست آن وبس

[...]

سحاب اصفهانی
 

سحاب اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۲۳

 

ایمن نباشد عاشقی در کویت از تیغ ستم

با آن که دارد ایمنی صیدی که باشد در حرم

مهر رخت خلوت گزین آنجا که بنایی جبین

پیدا که خورشید از زمین آنجا که بگذاری قدم

گاهی از آن صفر دهان گاهی از آن موی میان

[...]

سحاب اصفهانی
 

سحاب اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۳۸

 

روز جزا چون ادعای جان ناقابل کنم

کز شرم نتوانم نگاهی جانب قاتل کنم

چون رشکم آید زین و آن گیرم سراغت هر زمان

هرگه تو را ای دلستان خواهم نشان از دل کنم

در بزم اغیار ای صنم در بزم ننهادم قدم

[...]

سحاب اصفهانی
 

سحاب اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۹۱

 

در دام صیاد ای فلک یا ذوق فریادم مده

یا آن که از فریاد من رحمی به صیادم مده

یا در مکافات خوشی ای بخت ناشادم مکن

ورزان که یک سان میکنی چون خاک بر بادم مده

در رهگذار خویشتن با خاک یک سانم مکن

[...]

سحاب اصفهانی
 

سحاب اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۱۲

 

یک ره به چشمم آن پری ناید به صد افسونگری

با آنکه گاهی ار فسون آید به چشم کس پری

در طره مشکین به رخ بر رخ ز زلف عنبری

بر ماه داری مشک تر در مشک مه می‌پروری

لعل تو ای آرام جان هم جان‌فزا هم جان‌ستان

[...]

سحاب اصفهانی
 

سحاب اصفهانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۳۰

 

سلطان چرخ از ماه نو بر فرق افسر یافته

وز موکب عید صیام آفاق زیور یافته

بگرفته برکف جام می ساقی به بانگ چنگ و نی

بر آب حیوان برده پی هر لب که ساغر یافته

ساغر چو آبی با صفا می آتشی بیضاضیا

[...]

سحاب اصفهانی
 

سحاب اصفهانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۳۳ - مدیحه

 

از جرعه جام گوهری لؤلؤ لا لا ریخته

یا دست ساقی بر ثری عقد ثریا ریخته

ریزد خم از جوش شراب از حلق یاقوت مذاب

این بحر جوشان بین کز آب آتش بر اعضا ریخته

آن لعبت ترسانگر از لب مسیح آسانگر

[...]

سحاب اصفهانی
 

سحاب اصفهانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۳۴ - تبریک عید و مدح

 

عید است و بر کاخ حمل زد تکیه شاه خاوری

چون خسرو کیوان محل بر صدر تخت گوهری

از بیم بانگ گاودم گاو فلک ره کرده گم

وز غرش روئینه خم خاک از سکون آمد بری

خرطوم هر پیل دمان کوهی معلق زآسمان

[...]

سحاب اصفهانی
 
 
sunny dark_mode