ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۶٩٩
نبود مهتری بروز و بشب
باده خوشگوار نوشیدن
یا طعام لذیذ را خوردن
یا لباس لطیف پوشیدن
من بگویم که مهتری چه بود
[...]

ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ٧٠٢
هر کسی را چنانکه هست بدان
پس بدانقدر دوستی میکن
با وفا باش و وصل و فصل مکن
بهر یاران نو ز یار کهن
در عمل کوش و ترک قول بگو
[...]

ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ٧٠۴
هر کرا یاد بنده میآید
بکرم بندگی من برسان
زان بمفرد نمیدهم زحمت
که همی ترسم از ملالتشان

ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ٧٠۵
هیچ دانی که مردمی چه بود
روز قوت فروتنی کردن
سیم و زر بیقیاس بخشیدن
گاه قدرت غضب فرو خوردن

ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ٧٠٧
هر که او را تواضعی کردی
قدر آن گر شناخت افزون کن
وانکه قدرش ز نا کسی نشناخت
چون سگش از سرای بیرون کن
تا از آن دیو بد سیر برهی
[...]

ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ٧٠٨
هست کار سعادت دنیا
راست همچون مناره برفین
آفتاب تموز حادثه ها
برگشاده برو- ز تاب کمین
در تزلزل بنای ارکانش
[...]

ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ٧١٩
پدری با پسر بشفقت گفت
که پسندیده دار عادت و خو
راحت نفس اگر همیخواهی
بیشتر از نصیب خویش مجو
تا نپرسند دم مزن بسخن
[...]

ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ٧٢٠
چه کنی با فلک عتاب که من
نیک بد حال گشتم از فن تو
گر خموشی چو باز پیشه کنی
دست شاهان بود نشیمن تو
ور بر آری خروش چون بلبل
[...]

ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ٧٢۴
ز آتش مجمر ار کشم دودی
بی نیازم ز عود سوزی او
ور بدستم رسد ز گل خاری
فارغم از چمن فروزی او
نرود عاقل ار پی روزی
[...]

ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ٧٢٩
گر بدانی فریب دنیی دون
دل بجان آیدت ز صحبت او
دشمنی در لباس دوست بود
که کند تکیه بر محبت ا و

ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ٧٣٣
ملک عزت گرت همی باید
از من این پند مشفقانه شنو
دل منه بر سرای عرصه فریب
که فراوان گذشت ازو کی و کو
روز دولت مباش غافل از آنک
[...]

ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ٧٣٨
ای کریمی که مادر ارکان
چون تو فرزند راد نازاده
دست گوهر فشانت درگه جود
از کرم داد مکرمت داده
کی توان گفت ابر چون کف تست
[...]

ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ٧۴٣
ای نسیم سپیده دم بگذر
از سر لطف بامداد پگاه
بجناب رفیع افضل دهر
قطب اقطاب شیخ فضل الله
آنکه درشان او بود منزل
[...]

ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ٧۴۵
بینوائی و حفظ ناموسم
کرد فرد از جماعتی انبوه
نکشم همچو ماکیان خواری
از پی دانه در میان گروه
جای گیرم چو کبک در کهسار
[...]

ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ٧۴٧
بحر دانش عماد دولت و دین
ای همه کار هات شایسته
غرقه بحر غم شدم بفرست
یک سفینه که هست بایسته

ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ٧۵۵
دی یکی گفت کابن یمین
با کناری شد از میان گروه
گفتمش بنده را دلی باشد
بس لجوج و ملول و بس نستوه
صحبت خلق بی نفاقی نیست
[...]

ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ٧۵۶
دی معرف به پیش آصف عهد
خواند فصلی ستوده که و مه
طمع خام او بر آنش داشت
که مگر پخته کرد نان فره
خواجه را خود دهن بتحسینش
[...]

ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ٧۶٧
کاتب اینحروف ابن یمین
بر خط و قول خود گرفت گواه
که بتاریخ بیستم ز رجب
تا بنوغان که باشد آن شش ماه
ده من ابریشم گزیده نیک
[...]

ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ٧٧۵
من نخواهم خرید کبر کسی
کاولش نطفه ئی بود مذره
و آخرش جیفه ئی شود قذره
و او همه عمر حاصل عذره

ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ٧٨۵
ای خردمند اگر همی خواهی
که شوی شهره در نکو کاری
جهد کن تا غلام و خدمتکار
بیش از ابناء جنس خود داری
زانکه روزی یک بیک ایزد
[...]
