شیخ محمود شبستری » سعادت نامه » باب چهارم » فصل ششم » بخش ۲ - حکایت
در حضور جماعتی انبوه
رفته بودم پی تفرّج کوه
کمری را شکافت یک یاری
پیش ما ناگهان پی کاری
کرمکی یافتم میان کمر
[...]
شیخ محمود شبستری » سعادت نامه » باب چهارم » فصل ششم » بخش ۳ - الضلال المبین
گیرد از کسب خویش رزق حرام
قَدَری، اینت حمق و جهل تمام
شبهۀ او که منشأ شر شد
با جوابش بسی مکرّر شد
بازخوان و بدان یکایک را
[...]
شیخ محمود شبستری » سعادت نامه » باب چهارم » فصل هفتم » بخش ۱ - الفصل السّابع فی معرفة الزّمان و المکان
چیست جلّ المتاع چرخ کهن
جز مکان و زمان بی سر و بن
این دوروئی به حشو آکنده
وان فرومایهای پراکنده
این یکی هرزه گرد بی سر و پا
[...]
شیخ محمود شبستری » سعادت نامه » باب چهارم » فصل هفتم » بخش ۲ - الضّلال المبین
نزد ایشان زفهم و وهم و گمان
واجب است دایماً وجود زمان
باز قومی دگر از ایشان هم
ممتنع گفته مقتضای عدم
در ضلال مبین هم این و هم آن
[...]
شیخ محمود شبستری » سعادت نامه » باب چهارم » فصل هفتم » بخش ۳ - التمثیل
کشتییی دان روان بر آب روان
روز و شب هیأت زمان و مکان
بادبانش مزاج و باد اجل
لنگرش باد پای و آبش امل
منبع آب قعر بحر قِدَم
[...]
شیخ محمود شبستری » سعادت نامه » باب چهارم » فصل هشتم » بخش ۱ - الفصل الثّامن فی فواید طاعته تعالی
امر فرمود ایزد رحمان
همۀ خلق را ز انس و ز جان
به عبادت که خاصۀ ممکن
زانکه آمد و «ماخلقت الجّن»
تا عبادت بسوی ذکر بَرَد
[...]
شیخ محمود شبستری » سعادت نامه » باب چهارم » فصل هشتم » بخش ۲ - الضلال المبین
اهل الحاد و مرجئه ز ستیز
شبههای کردهاند دست آویز
که چه حاصل از این مشقّت ما
بی نیاز است حق ز طاعت ما
گر تو طاعت کنی و گر عصیان
[...]
شیخ محمود شبستری » سعادت نامه » باب چهارم » فصل هشتم » بخش ۳ - حکایت
گفت یک روز نازنین خاتون
کادمی زاده عاجز است و زبون
در دو انگشت حق ورا دل و گِل
پس مؤاخذ شده، زهی مشکل
غایت عجز و اضطرار است این
[...]
شیخ محمود شبستری » سعادت نامه » باب چهارم » فصل هشتم » بخش ۴ - حکایت
شد در ایّام تابعین این نام
عالم علم فرعی و احکام
اهل آن قرنها چو بگذشتند
دل مردم ز ره فرو گشتند
فتنه و اختلاف شد پیدا
[...]