سنایی » حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه » الباب الثامن ذکرالسطان یستنزلالامان » بخش ۴۲ - اندر مدح صدرالامام تاجالوزراء ابیمحمدبن الحسنبن منصور گوید
تا برانداخت ظلم را خانه
نیست در ملک غزنه ویرانه
سنایی » حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه » الباب التاسع فیالحکمة والامثال و مثالب شعراءالمدّعین ومذّمةالاطباء والمنجّمین » بخش ۱۴ - اندر مذمّت خواهران گوید
مرد بیگانه گردد از خانه
خانهات پر شود ز بیگانه
سنایی » حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه » الباب التاسع فیالحکمة والامثال و مثالب شعراءالمدّعین ومذّمةالاطباء والمنجّمین » بخش ۱۹ - اندر مذمّت عمّ گوید
در کن و در مکن مه خانه
در بیار و بده چو بیگانه
سنایی » حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه » الباب العاشر فی سبب تصنیف الکتاب و بیان کتابة هذا الکتاب رعایة لذوی الالباب » بخش ۱۱ - اندر مدح خواجهٔ عمید احمدبن مسعود تیشه و وصف حال خانهای گوید که از جهت حکیم سنایی کرده بود و اسباب مهیّا گردانیده
مونس من درین چنین خانه
خاطر تیز و عقل فرزانه
نظامی » خمسه » هفت پیکر » بخش ۱۹ - بر تخت نشستن بهرام به جای پدر
اشترانش ز مرز بیگانه
میکشیدند نو به نو دانه
نظامی » خمسه » هفت پیکر » بخش ۲۲ - لشکر کشیدن خاقان چین به جنگ بهرامگور
همه یکدل چو نار صد دانه
گرچه صد دانه از یکی خانه
نظامی » خمسه » هفت پیکر » بخش ۲۵ - صفت بزم بهرام در زمستان و ساختن هفت گنبد
رنگ هر گنبدی جداگانه
خوشتر از رنگ صد صنمخانه
نظامی » خمسه » هفت پیکر » بخش ۲۵ - صفت بزم بهرام در زمستان و ساختن هفت گنبد
چون به نیروی رای فرزانه
مجلس آراستی به هر خانه
نظامی » خمسه » هفت پیکر » بخش ۲۶ - نشستن بهرام روز شنبه در گنبد سیاه و افسانه گفتن دختر پادشاه اقلیم اول
شمعهائی به دست شاهانه
خالی از دود و گاز و پروانه
نظامی » خمسه » هفت پیکر » بخش ۲۸ - نشستن بهرام روز دوشنبه در گنبد سبز و افسانه گفتن دختر پادشاه اقلیم سوم
در فلان کوی چندمین خانه
هست کاخی بلند و شاهانه
نظامی » خمسه » هفت پیکر » بخش ۳۰ - نشستن بهرام روز چهارشنبه در گنبد پیروزه رنگ و افسانه گفتن دختر پادشاه اقلیم پنجم
گفت مردی غریبم از خانه
دور مانده به جای بیگانه
نظامی » خمسه » هفت پیکر » بخش ۳۵ - شکایت کردن هفت مظلوم
هر چه در باغ بود و در خانه
پیش او ریختم به شکرانه
نظامی » خمسه » هفت پیکر » بخش ۳۵ - شکایت کردن هفت مظلوم
هر دو با یکدیگر به یک خانه
گرم صحبت چو شمع و پروانه
نظامی » خمسه » هفت پیکر » بخش ۳۸ - در ختم کتاب و دعای علاء الدین کرپ ارسلان
هر یک افسانهای جداگانه
خانهٔ گنج شد نه افسانه
کمالالدین اسماعیل » قطعات » شمارهٔ ۷۸ - وله ایضا فی صفتها
صورتت در جهات شش گانه
آشکارا یکی نهان خانه
کمالالدین اسماعیل » مثنویات » شمارهٔ ۱ - وله ایضا فی صفتها
صورتت در جهات شش گانه
آشکارا یکی نهان خانه
سلطان ولد » ولدنامه » بخش ۱۶ - استشهاد آوردن حکایت سلطان محمود که امیرانش از حسد میگفتند که چرا پیش سلطان، ایاز از ما مقربتر باشد و دریافتن سلطان ضمیر ایشان و بشکستنِ گوهر شبافروزشان امتحان کردن و ناشکستن ایشان گوهر را و تحسین کردن پادشاه و عاقبت به دست ایاز رسیدن و شکستن ایاز آن گوهر شبافروز را
روشنی از خور است نه از خانه
در تنت جان بود ز جانانه
سلطان ولد » ولدنامه » بخش ۵۰ - در بیان آنکه اگر سرمعنی را چنانکه هست ولی خدابیان کند و بنماید آسمان و زمین نماند زیرا که جماداند حکم برف و یخ را دارند سر ولی که آفتاب قیامت است چون ظاهر گردد جمادات بگدازند و آب شوند و محو گردند همچون چراغی که در خانۀ تاریک درآید ظلمت خانه را چون لقمهای بخورد و نیست گرداند و محو کند
آنچنانکه چراغ در خانه
ظلمتش را خورد چو یکدانه
سلطان ولد » ولدنامه » بخش ۵۸ - در بیان آنکه سیر و سفر آدمی باید که در خود باشد؛ از حال به حال گردد و اگر جاهل است عالم گردد و اگر غمگین است شادمان گردد و اگر منقبض است منبسط گردد. همچون سنگ لعل راه رود معنوی بیحرکتِ قدم و در تقریر این حدیث مصطفی علیه السلام که «من استوی یوماه فهو مغبون»
سفر از خویش کن نه از خانه
تا شود جان قرین جانانه