گنجور

انوری » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۳۰۲ - امیر شجاعی شاعر در قدح انوری گفته

 

هر بلایی کز آسمان آید

گرچه بر دیگری قضا باشد

بر زمین نارسیده می‌گوید

خانهٔ انوری کجا باشد

انوری
 

نصرالله منشی » کلیله و دمنه » باب الملک و البراهمة » بخش ۶

 

هر عصایی نه اژدها باشد

هر گیاهی نه کیمیا باشد

نصرالله منشی
 

نظامی » خمسه » هفت پیکر » بخش ۱۹ - بر تخت نشستن بهرام به جای پدر

 

در چنان دور غم کجا باشد‌؟

که در‌او زهره کدخدا باشد

نظامی
 

کمال‌الدین اسماعیل » قصاید » شمارهٔ ۵۲ - وله ایضاً

 

هر که در...هلد بغا باشد

ور مزکّی شهر ما باشد

وانکه مفسد بود ریم ریشش

ورچه او را لقب ضیا باشد

بر مزکّی چه اعتماد بود

[...]

کمال‌الدین اسماعیل
 

سعدی » رسائل نثر » شمارهٔ ۶ - تقریرات ثلاثه

 

پادشه سایۀ خدا باشد

سایه با ذات آشنا باشد

نشود نفس عامه قابل خیر

گرنه شمشیر پادشا باشد

هر صلاحی که در جهان باشد

[...]

سعدی
 

سلطان ولد » ولدنامه » بخش ۱۲۱ - در بیان آنکه نور انبیاء و اولیاء و مؤمنان قدیم است و قایم به خدا. حدوث و عدد در صورت ایشان باشد نه در معنی‌شان. از اینرو می‌فرماید پیغامبر علیه السلام که « کنت نبیاً و آدم بین الماء و الطین »  و از آن سبب یک نفس‌اند که همه زنده به نور حق‌اند چون نظر به نور ایشان کنی جمله را یک بینی و اگر به صورتشان نگری متعدد نماید همچنانکه آفتاب در صد هزار خانه می‌تابد خانه‌ها متعدداند اما نور یکی است از این جهت مصطفی صلوات اللّه علیه مؤمنان را نفس واحد خواند که آن یگانگی مخصوص بدیشان است، باقی همه متعدداند ظاهراً و باطناً. مثلا هر کس را در خانه‌ی خود چراغی هست از مُردنِ چراغِ یکی، خانه‌ی دیگری تاریک نشود. زیرا هر یکی جدا چراغی دارند. الا چراغ خانه‌ی مؤمنان چون آفتاب است که اگر غروب کند یا منکسف گردد همه خانه‌ها تاریک شوند و در تقریر آنکه هر که مدح اولیا می‌کند در حقیقت مداح خویشتن است چنانکه مولانا قدسنا اللّه بسره العزیز می‌فرماید

 

موج از بحر کی جدا باشد ؟

گرچه در سفل و بر علا باشد

سلطان ولد
 

سلطان ولد » ولدنامه » بخش ۱۵۷ - در بیان آنکه بعد از وصول به حق که آن منزلست و نهایت کار خواص است، اخص خواص را در عین حق سیری دیگر است که آن سیر در منزل است. سیر راه نهایت دارد. اما سیر منزل را نهایت نیست. زیرا سیر راه از خود گذشتن است و خودی آدمی را آخری هست اما سیر منزل را که در خداست و عالم حق و وصال، آن را آخری نیست و در تقریر آنکه اهل جسم از اولیای راستین اسرار حق و شرح وصال و مستی عشق را میشنوند. و چون بدان مقام نرسیده‌اند مستی شهوات را که حجاب حقیقی خود آن است مستی حق و وصال می‌پندارند و دعوی نبوت و ولایت می‌کنند. و ایشان خود بدترین خلق‌اند. چنانچه مگسی دریا و کشتی و کشتی‌بان شنیده بود، ناگاه کمیز خری دید، بر سرش کاه برگی جست و بر سر آن کاه برگ نشست و سو بسو میرفت و از کوتاه‌نظری و قصور همت میگفت که اینک دریا و کشتی و من کشتی‌بان، احوال این گمراهان که خود را واصل می‌پندارند همچنان است

 

سیر فی الله در خدا باشد

چون حق آن سیر دائما باشد

سلطان ولد
 

اوحدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۲۵

 

پرسش خسته‌ای روا باشد

که درین درد بی‌دوا باشد

بنماید ترا، چنانکه تویی

اگر آیینه را صفا باشد

بی‌قفا روی نیست در خارج

[...]

اوحدی
 

اوحدی » دیوان اشعار » ترجیعات » شمارهٔ ۲ - وله ایضا (من و آن دلبر خراباتی - فی طریق الهوی کمایاتی)

 

پرسش خسته‌اش روا باشد

که درین درد بی‌دوا باشد

کس درین خانه نیست بیگانه

مرد باید که آشنا باشد

در جهان تو باشد این من و تو

[...]

اوحدی
 

اوحدی » جام جم » بخش ۱۲۴ - در بیان علومی که همراه نفس شوند

 

رفتن دیو تا هوا باشد

جای او برفلک کجا باشد؟

اوحدی
 

شیخ محمود شبستری » سعادت نامه » باب اول » فصل اول » بخش ۹ - الضلال المبین

 

هرکه اندر صفت چو ما باشد

حاش للّه که او خدا باشد

شیخ محمود شبستری
 

شیخ محمود شبستری » سعادت نامه » باب دوم » فصل اول » بخش ۶ - المنشأ

 

ورچه او را دو صد شفا باشد

چون حبیب اعجمی کجا باشد

شیخ محمود شبستری
 

قاسم انوار » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۲

 

هر که او دشمن خدا باشد

دشمن جمله اولیا باشد

قاسم انوار
 

نظیری نیشابوری » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۵ - یک قصیده

 

هرچه در معرض فنا باشد

دل درو بستن از خطا باشد

مال دنیا تمام عاریت است

عاریت را بقا کجا باشد؟

لیک این عاریت که می گویم

[...]

نظیری نیشابوری
 
 
۱
۲
۳
sunny dark_mode