انوری » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۳۰۲ - امیر شجاعی شاعر در قدح انوری گفته
هر بلایی کز آسمان آید
گرچه بر دیگری قضا باشد
بر زمین نارسیده میگوید
خانهٔ انوری کجا باشد
نصرالله منشی » کلیله و دمنه » باب الملک و البراهمة » بخش ۶
هر عصایی نه اژدها باشد
هر گیاهی نه کیمیا باشد
نظامی » خمسه » هفت پیکر » بخش ۱۹ - بر تخت نشستن بهرام به جای پدر
در چنان دور غم کجا باشد؟
که دراو زهره کدخدا باشد
کمالالدین اسماعیل » قصاید » شمارهٔ ۵۲ - وله ایضاً
هر که در...هلد بغا باشد
ور مزکّی شهر ما باشد
وانکه مفسد بود ریم ریشش
ورچه او را لقب ضیا باشد
بر مزکّی چه اعتماد بود
[...]
سعدی » رسائل نثر » شمارهٔ ۶ - تقریرات ثلاثه
پادشه سایۀ خدا باشد
سایه با ذات آشنا باشد
نشود نفس عامه قابل خیر
گرنه شمشیر پادشا باشد
هر صلاحی که در جهان باشد
[...]
سلطان ولد » ولدنامه » بخش ۱۲۴ - در بیان آنکه هر ولی اول قطرهای بود، از غایت صدق و محبت و نهایت طلب و مودت حق آخر دریائی شد. پس هر ولی دریائی است بی پایان و هر دریائی از این دریاها از دریای با عظمت پر رحمت حق همچو موجی است و موجها در دریا متفاوتاند. موج مولانا قدسنا اللّه بسره العزیز از همه موجها بیشتر است و پیشتر هر کرا همت عالی باشد بر بیش زند و پیش دود
موج ازیم کجا جدا باشد
گرچه بحرش بر اوج میپاشد
اوحدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۲۵
پرسش خستهای روا باشد
که درین درد بیدوا باشد
بنماید ترا، چنانکه تویی
اگر آیینه را صفا باشد
بیقفا روی نیست در خارج
[...]
اوحدی » دیوان اشعار » ترجیعات » شمارهٔ ۲ - وله ایضا (من و آن دلبر خراباتی - فی طریق الهوی کمایاتی)
پرسش خستهاش روا باشد
که درین درد بیدوا باشد
کس درین خانه نیست بیگانه
مرد باید که آشنا باشد
در جهان تو باشد این من و تو
[...]
اوحدی » جام جم » بخش ۱۲۴ - در بیان علومی که همراه نفس شوند
رفتن دیو تا هوا باشد
جای او برفلک کجا باشد؟
شیخ محمود شبستری » سعادت نامه » باب اول » فصل اول » بخش ۹ - الضلال المبین
هرکه اندر صفت چو ما باشد
حاش للّه که او خدا باشد
شیخ محمود شبستری » سعادت نامه » باب دوم » فصل اول » بخش ۶ - المنشأ
ورچه او را دو صد شفا باشد
چون حبیب اعجمی کجا باشد
شیخ محمود شبستری » سعادت نامه » باب دوم » فصل چهارم » بخش ۱ - الفصل الرابع فی ارادته تعالی و تقدس علم الیقین
آن هم از سابق قضا باشد
نقص و تغییر کی روا باشد
جامی » هفت اورنگ » سلسلةالذهب » دفتر اول » بخش ۶۶ - حکایت ساده دلی که در خواب دزد جامه ها و دستارش ببرد و ازارش گذاشت و او ازار از پای کشید و در سر بست تا سرش برهنه نباشد
چون متاعی که با بها باشد
آفت دزدش از قفا باشد
نظیری نیشابوری » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۵ - یک قصیده
هرچه در معرض فنا باشد
دل درو بستن از خطا باشد
مال دنیا تمام عاریت است
عاریت را بقا کجا باشد؟
لیک این عاریت که می گویم
[...]
واعظ قزوینی » دیوان اشعار » ماده تاریخ » شمارهٔ ۶۸ - در سوگ و تاریخ مرگ ولی محمدخان فرزند نواب خان
تا ز خاکش اثر بجا باشد
عمر نواب خان ما باشد