گنجور

 
اوحدی

پرسش خسته‌ای روا باشد

که درین درد بی‌دوا باشد

بنماید ترا، چنانکه تویی

اگر آیینه را صفا باشد

بی‌قفا روی نیست در خارج

وندر آیینه بی‌قفا باشد

اندر آیینه هیچ ننماید

که نه آیین شهر ما باشد

در صفا نیست صورت دوری

دوری از ظلمت هوا باشد

این جدایی ز کندی روشست

روش عارفان جدا باشد

از ختایی خطت اگر دویی است

این دوبینی ازین خطا باشد

نشود اوحدی ز مهرش دور

تا ازو ذره‌ای بجا باشد

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
مسعود سعد سلمان

تا تو را در جهان بقا باشد

عز و اقبال در قفا باشد

ای بزرگی که تابش خورشید

پیش رای تو چون سها باشد

هر بزرگی که در جهان بینند

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از مسعود سعد سلمان
ابوالفرج رونی

صدر بابوئیان سزا باشد

کاندرو عقل را ثنا باشد

آنکه آزاده را پس از ایزد

بندگی کردنش هوا باشد

وانکه بگذشته از پرستش حق

[...]

انوری

هرچه با من کنی روا باشد

برگ آزار تو کرا باشد

چون تو در عیش و خرمی باشی

گر نباشد رهی روا باشد

چند گویی که از بلا بگریز

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از انوری
نصرالله منشی

هر عصایی نه اژدها باشد

هرگیاهی نه کیمیا باشد

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه