پرسش خستهای روا باشد
که درین درد بیدوا باشد
بنماید ترا، چنانکه تویی
اگر آیینه را صفا باشد
بیقفا روی نیست در خارج
وندر آیینه بیقفا باشد
اندر آیینه هیچ ننماید
که نه آیین شهر ما باشد
در صفا نیست صورت دوری
دوری از ظلمت هوا باشد
این جدایی ز کندی روشست
روش عارفان جدا باشد
از ختایی خطت اگر دویی است
این دوبینی ازین خطا باشد
نشود اوحدی ز مهرش دور
تا ازو ذرهای بجا باشد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به بررسی مفهوم حقیقت و خودآگاهی میپردازد. شاعر اشاره میکند که پرسش دربارهی دردهای بیپایان و وضعیت روحی انسان، طبیعی است. او از آیینه بهعنوان نماد واقعیت و خودآگاهی یاد میکند که تنها زمانی میتواند حقیقت را نشان دهد که در آن صفا و روشنی وجود داشته باشد. در اینجا، قفا یا پشتسر در هیچ جا وجود ندارد؛ بنابراین باید به عمق خود نگاه کرد. شاعر به جدایی عارفان از دنیای ظلمات اشاره میکند و میگوید که این جدایی نتیجهی کندی در روش زندگی آنهاست. در نهایت، او تأکید میکند که عشق و ارتباط با معشوق واقعی همواره وجود دارد و هیچگاه نمیتوان از مهر او دور شد.
هوش مصنوعی: سوالی که از روی خستگی مطرح میشود، در شرایطی قابل قبول است که در این درد و مشکل، هیچ راه حلی وجود نداشته باشد.
هوش مصنوعی: اگر آیینه پاک و صاف باشد، تو هم به همان شکل که هستی بازتاب میشوی.
هوش مصنوعی: بدون داشتن پشت، انسان نمیتواند در زندگی موفق باشد، و همچنین در آیینه، تصویری بدون پشت وجود ندارد.
هوش مصنوعی: در آینه هیچ چیزی نشان نمیدهد، مگر آنکه به رسم و عادت جامعه ما مربوط باشد.
هوش مصنوعی: در آرامش و صفای زندگی، دوری از تاریکی و مشکلات، تنها باعث میشود که همگان احساس بهتری داشته باشند.
هوش مصنوعی: این فاصله و جدایی ناشی از کندی و سستی است، و راهی که عارفان میپیمایند، از این نوع جدایی متفاوت است.
هوش مصنوعی: اگر در نوشتهات خطایی وجود دارد، این اشتباه ناشی از دوگانگی در نگاه تو به موضوع است.
هوش مصنوعی: هرگز نمیتواند اوحدی از محبت او دور شود، چرا که حتی ذرهای از او باقی نخواهد ماند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
تا تو را در جهان بقا باشد
عز و اقبال در قفا باشد
ای بزرگی که تابش خورشید
پیش رای تو چون سها باشد
هر بزرگی که در جهان بینند
[...]
صدر بابوئیان سزا باشد
کاندرو عقل را ثنا باشد
آنکه آزاده را پس از ایزد
بندگی کردنش هوا باشد
وانکه بگذشته از پرستش حق
[...]
نه غلط گفتم این خطا باشد
که طراز سخن ثنا باشد
هرچه با من کنی روا باشد
برگ آزار تو کرا باشد
چون تو در عیش و خرمی باشی
گر نباشد رهی روا باشد
چند گویی که از بلا بگریز
[...]
هر عصایی نه اژدها باشد
هرگیاهی نه کیمیا باشد
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.