گنجور

ابن یمین » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲

 

ای تو از حسن در جهان سمرا

دور باد از تو چشم بد پسرا

بر بنا گوش و زلف مشکینت

رقمی دان ز شام تا سحرا

عمر مائی ولی نمیپائی

[...]

ابن یمین
 

ابن یمین » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۶۶

 

شکن زلف یار پر شکن است

ای بسا دل که زیر هر شکن است

تا دلم را شکست طره او

آهم از پای تا بسر شکن است

سبزه خط بگرد عارض او

[...]

ابن یمین
 

ابن یمین » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۰۹

 

جز رخ یار من بهار که دید

چون قدش سرو جویبار که دید

چشمه آب خضر جز دهنش

معدن در شاهوار که دید

طرب افزای تر ز یاقوتش

[...]

ابن یمین
 

ابن یمین » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۵۰

 

یک قدح می دوبدره زر ارزد

بزر مغربی خور ارزد

رنگ صباغ اگر بسیم خرند

صبغه الله نیز زر ارزد

طایر روح را بساز از راح

[...]

ابن یمین
 

ابن یمین » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۶۶

 

صنما حال زار من بنگر

با غمت کارزار من بنگر

در غم لعل گوهر افشانت

جزع یاقوتبار من بنگر

برگ من در غم تو بار دلست

[...]

ابن یمین
 

ابن یمین » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۷۹

 

رنگ یاقوت آبدارت خوش

بوی زلفین مشکبارت خوش

در میان دو لعل گوهر بار

رشته در شاهوارت خوش

بیقرارست زلف پرتابت

[...]

ابن یمین
 

ابن یمین » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۸۱

 

در دلم کم زن ای پسر آتش

بیش از اینم مدار در آتش

دارم از آب و آتش رخ تو

آب در چشم و در جگر آتش

عشق تو چون گذشت بر دل من

[...]

ابن یمین
 

ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ٣

 

از برای دو چیز جوید و بس

مرد عاقل جهان پر فن را

یا از آن سر بلند گردد دوست

یا کند پایمال دشمن را

و آنکه میجوید و نمیداند

[...]

ابن یمین
 

ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۶

 

ای بسا دوستان که بگزیدم

تا بدیشان بمالم اعد را

راستی را بسعیشان ایام

داد مالش ولی بسی ما را

ابن یمین
 

ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ١٩

 

عزلت و انزوا و تنهائی

برهانندت از هزار بلا

رسته از دام هر زبون گیری

زینچنین حالها بود عنقا

گوشه ئی و جریده ئی که در او

[...]

ابن یمین
 

ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ٢١

 

گر خرد یار تست ابن یمین

بر طرب نه بنای کارت را

زانکه چندان تفاوتی نکند

بد و نیک تو کردگارت را

ابن یمین
 

ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ٢٢

 

گنهی میکنم کنون پنهان

ایزد آنرا نمیکند پیدا

کرم ذوالجلال ازین بیش است

که کند یاد آن بروز جزا

ابن یمین
 

ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ٢۴

 

قطعه ئی نزد من رسید امروز

از سخنهای قدوه الشعرا

مرتضی افضل و یگانه دهر

فخر سادات و زبده النقبا

آن سخن پرور هنر گستر

[...]

ابن یمین
 

ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ٢٧

 

منم ابن یمین که نتوان کرد

جز بمن انتساب شعر مرا

در میان سخنوران باشد

فضل فصل الخطاب شعر مرا

نتوان کرد نسخ تا به ابد

[...]

ابن یمین
 

ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ٣١

 

هر که در مال میکند ضنت

سعی در جمعش ار بود تنها

غلطست آنکه میکند نادان

ناپسند آید آن بر دانا

جمع تنها نه ضنتی باشد

[...]

ابن یمین
 

ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ٣۴

 

ایخدیوی که عهد دولت تو

هست چون در زمان عمر شباب

در زمین حزم تو سرشته درنگ

در فلک عزم تو نهاده شتاب

روز ظالم ز تیغ معدلتت

[...]

ابن یمین
 

ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۴٧

 

هست همچون نمونه سخنت

ز آنچه داری تو در بدن محجوب

کر درونت بد است گفتت بد

ور درون تو خوب گفتت خوب

ابن یمین
 

ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۵٢

 

آفت مرد چون ز شهرت اوست

خنک آنکس که خامل الذکرست

زانکه در مجلس اکابر عصر

ناقص القول کامل الذکرست

ابن یمین
 

ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۶٠

 

آصف ملک عز دولت و دین

داد یزدانت چون سلیمان بخت

پیش پیرانه رای انور تو

نوجوانی است بنده فرمان بخت

مشکلات زمانه حل کردی

[...]

ابن یمین
 

ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۶١

 

ایکه در جمع مال می بینم

از همه چیزها فزون هوست

گر نگردی ز مال بر خوردار

در زمانی که هست دسترست

پیش من همچو روز معلوم است

[...]

ابن یمین
 
 
۱
۲
۳
۱۱