گنجور

 
ابن یمین

ایکه در جمع مال می بینم

از همه چیزها فزون هوست

گر نگردی ز مال بر خوردار

در زمانی که هست دسترست

پیش من همچو روز معلوم است

که عدو خورد خواهدش ز پست

گر درائی ز پا مدار طمع

که شود دستگیر هیچ کست

بشنو اینسخن ز ابن یمین

که بود در صلاح کار بست

 
 
 
عسجدی

آمد آن رگ‌زن مسیح‌پرست

شست الماسگون گرفته به دست

کرسی افکند و برنشست بر او

بازوی خواجه عمید ببست

شست چون دید گفت عز و علا

[...]

مسعود سعد سلمان

تا مرا بود بر ولایت دست

بودم ایزد پرست و شاه پرست

امر شه را و حکم الله را

نبدادم به هیچ وقت از دست

دل به غزو و به شغل داشتمی

[...]

مشاهدهٔ ۱۰ مورد هم آهنگ دیگر از مسعود سعد سلمان
سنایی

آمد آن حور و دست من بربست

زده استادوار نیش به دست

زنخ او به دست بگرفتم

چون رگ دست من ز نیش بخست

گفت هشیار باش و آهسته

[...]

مشاهدهٔ بیش از ۱۶۳ مورد هم آهنگ دیگر از سنایی
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه