گنجور

 
ابن یمین

از برای دو چیز جوید و بس

مرد عاقل جهان پر فن را

یا از آن سر بلند گردد دوست

یا کند پایمال دشمن را

و آنکه میجوید و نمیداند

که غرض چیست کار جستن را

چیده باشد بمسکنت خوشه

داده باشد بباد خرمن را

غیر جان کندن او خیالش چیست

حاصل آن شناس مردن را

 
 
 
اوحدی

سبب اینست مرگ و مردان را

ضغف و فرتوتی و فسردن را

رهی معیری

شمع غم با همه خانه‌سوزی

نور و گرمی دهد جان و تن را

هرکجا آتشی برفروزی

روشنایی دهد انجمن را

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه