گنجور

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » غزلیات » شمارهٔ ۱۳۹

 

مرغ جم باز حدیثی ز سبا می گوید

بشنو آخر که ز بلقیس چها می گوید

خبر چشمه ی حیوان بخضر می آرد

قصّه ی حضرت سلطان بگدا می گوید

پرتو مهر درخشان بسها می بخشد

[...]

خواجوی کرمانی
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » غزلیات » شمارهٔ ۱۴۱

 

تشنه ی غنچه ی سیراب ترا آب چه سود

مرده ی نرگس پر خواب ترا خواب چه سود

جان شیرین چو بتلخی بلب آرد فرهاد

گر چشانندش از آن پس شکر ناب چه سود

چون توئی نور دل دیده ی صاحب نظران

[...]

خواجوی کرمانی
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » غزلیات » شمارهٔ ۱۴۹

 

دوری از ما مکن ای چشم بد از روی تو دور

زانک جانی تو و از جان نتوان بود صبور

بی ترنج تو بود میوه ی جنّت همه نار

لیک با طلعت تو ناز جهنّم همه نور

بنده یاقوت ترا از بن دندان لؤلؤ

[...]

خواجوی کرمانی
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » غزلیات » شمارهٔ ۱۵۸

 

هر دل غمزه کان غمزه بود غمّازش

هیچ شک نیست که پوشیده نماند رازش

شیر گیران جهانرا بنظر صید کنند

آن دو آهوی پلنگ افکن روبه بازش

هر زمان بر من دلخسته کمین بگشاند

[...]

خواجوی کرمانی
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » غزلیات » شمارهٔ ۱۶۰

 

نیستی آنک زنی شیشه ی هستی بر سنگ

و رنه درپات فتادی فلک مینا رنگ

تا بکی گوش کنی بر نفس پرده سرای

تا بکی چنگ زنی در گره گیسوی چنگ

روی ازین قبله بگردان که نمازی نبود

[...]

خواجوی کرمانی
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » غزلیات » شمارهٔ ۱۶۷

 

در چمن دوش ببوی تو گذر می کردم

قدح لاله پر از خون جگر می کردم

پای سرو از هوس قدّ تو می بوسیدم

در گل از حسرت روی تو نظر می کردم

سخن طوطی خطّت بچمن می گفتم

[...]

خواجوی کرمانی
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » غزلیات » شمارهٔ ۱۶۸

 

می گذشتی و من از دور نظر می کردم

خاک پایت همه بر تارک سر می کردم

خرقه ی ابر بخونابه فرو می بردم

دامن کوه پر از لعل و گهر می کردم

چون بجز ماه ندیدم که برویت مانست

[...]

خواجوی کرمانی
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » غزلیات » شمارهٔ ۱۷۳

 

چشم پرخواب گشودی و ببستی خوابم

و آتش چهره نمودی و ببردی آبم

آنچنان تشنه لعل لب سیراب توام

کاب سرچشمه ی حیوان نکند سیرابم

دوش هندوی تو در روی تو روشن می گفت

[...]

خواجوی کرمانی
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » غزلیات » شمارهٔ ۱۷۶

 

دل بدست غم سودای تو دادیم و شدیم

چشمه ی خون از چشم گشادیم و شدیم

پشت بر دنیی و دین کرده و جان در سر دل

روی در بادیه ی عشق نهادیم و شدیم

تو نشسته بمی و مطرب و مامست و خراب

[...]

خواجوی کرمانی
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » غزلیات » شمارهٔ ۱۸۳

 

ما بدرگاه تو از کوی نیاز آمده ایم

بهوایت زره دور و دراز آمده ایم

قدحی آب که بر آتش ما افشاند

که درین بادیه با سوز و گداز آمده ایم

بینوا گرد عراق ارچه بسی گردیدیم

[...]

خواجوی کرمانی
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » غزلیات » شمارهٔ ۱۸۶

 

این چه با دست کزو بوی شما می شنوم

وین چه بویست که از کوی شما می شنوم

مرغ خوش خوان که کند شرح گلستان تکرار

زو همه وصف گل روی شما می شنوم

از سهی سرو که در راستیش همتا نیست

[...]

خواجوی کرمانی
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » غزلیات » شمارهٔ ۱۸۷

 

این چه بویست که از باد صبا می شنوم

وین چه خاکست کزو بوی وفا می شنوم

گر نه هدهد ز سبا باز پیام آوردست

این چه مرغیست کزو حال سبا می شنوم

از کجا می رسد این قاصد فرخنده کزو

[...]

خواجوی کرمانی
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » غزلیات » شمارهٔ ۱۹۴

 

من همان به که بسوزم ز غم و دم نزنم

ورنه از دود دل آتش بجهان در فکنم

همچو شمع ار سخن سوز دل آرم بزبان

در نفس شعله زند آتش عشق از دهنم

مرد و زن بر سر اگر تیغ زنندم سهلست

[...]

خواجوی کرمانی
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » غزلیات » شمارهٔ ۱۹۵

 

نیست بی روی تو میل گل و برگ سمنم

تا شدم بنده ات آزاد ز سرو چمنم

منکه در صبح ازل نوبت مهرت زده ام

تا ابد دم ز وفای تو زنم گر نزنم

جان من جرعه ی عشق تو نریزد بر خاک

[...]

خواجوی کرمانی
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » غزلیات » شمارهٔ ۱۹۶

 

باز هشیار برون رفته و مست آمده ایم

وز می لعل لبت باده پرست آمده ایم

تا ابد باز نیائیم از پی آنک

مست جام لبت از عهد الست آمده ایم

از درت بر نتوان خاست از آنروی که ما

[...]

خواجوی کرمانی
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » غزلیات » شمارهٔ ۲۲۵

 

ای صبا غلغل بلبل بگلستان برسان

قصّه مور بدرگاه سلیمان برسان

ماجرای دل دیوانه بدلدار بگوی

خبر آدم سرگشته برضوان برسان

شمع را قصّه ی پروانه ی فروخوان روشن

[...]

خواجوی کرمانی
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » غزلیات » شمارهٔ ۲۳۴

 

ای سر زلف تو در حلقه و تاب افتاده

چنبر جعد تو از عنبر ناب افتاده

بی نمکدان عقیق لب شورانگیزت

آتشی در دل بریان کباب افتاده

چشم مخمور ترا دیده و برطرف چمن

[...]

خواجوی کرمانی
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » غزلیات » شمارهٔ ۲۴۰

 

روی این چرح سیه روی ستمکاره سیاه

که رخم کرد سیه در غم آن روی چو ماه

خامه در نامه اگر شرح دهد حال دلم

از سر تیغ زبانش بچکد خون سیاه

بجز از شمع کسی بر سر بالینم نیست

[...]

خواجوی کرمانی
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » غزلیات » شمارهٔ ۲۴۷

 

کامت اینست که هر لحظه ز پیشم رانی

وردت اینست که بیگانه ی خویشم خوانی

پادشاهان بگناهی که کسی نقل کند

بر نگیرند دل از معتقدان جانی

گر نخواهی که چراغ دل تنگم می رد

[...]

خواجوی کرمانی
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » غزلیات » شمارهٔ ۲۵۵

 

کس به نیکی نبرد نام من از بدنامی

زانک در شهر شدم شهره بدرد آشامی

آنچنان خوار و حقیرم که مرا دشمن و دوست

چون سگ از پیش برانند بدشمن کامی

ما چنین سوخته ی باده و افسرده دلان

[...]

خواجوی کرمانی
 
 
۱
۲
۳
۴
sunny dark_mode