مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۴۱ - طنز و انکار کردن پادشاه جهود و قبول ناکردن نصیحت خاصان خویش
همچو آب و نان که جنس ما نبود
گشت جنس ما و اندر ما فزود
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۴۶ - ترجیح نهادن نخچیران توکل را بر اجتهاد
چون فضولی گشت و دست و پا نمود
در عنا افتاد و در کور و کبود
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۶۲ - هم در بیان مکر خرگوش
پس نهانیها به ضد پیدا شود
چونک حق را نیست ضد پنهان بود
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۶۲ - هم در بیان مکر خرگوش
نور حق را نیست ضدی در وجود
تا به ضد او را توان پیدا نمود
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۶۵ - جواب گفتن شیر خرگوش را و روان شدن با او
حال آن کو قول دشمن را شنود
بین جزای آنک شد یار حسود
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۶۶ - قصهٔ هدهد و سلیمان در بیان آنک چون قضا آید چشمهای روشن بسته شود
با سلیمان یک بیک وا مینمود
از برای عرضه خود را میستود
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۷۲ - نظر کردن شیر در چاه و دیدن عکس خود را و آن خرگوش را
شیر را در قعر پیدا شد که بود
نقش او آنکش دگر کس مینمود
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۷۲ - نظر کردن شیر در چاه و دیدن عکس خود را و آن خرگوش را
پیش چشمت داشتی شیشهٔ کبود
زان سبب عالم کبودت مینمود
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۷۲ - نظر کردن شیر در چاه و دیدن عکس خود را و آن خرگوش را
مؤمن ار ینظر بنور الله نبود
غیب مؤمن را برهنه چون نمود
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۷۷ - آمدن رسول روم تا امیرالمؤمنین عمر رضیالله عنه و دیدن او کرامات عمر را رضیالله عنه
چون محمد پاک شد زین نار و دود
هر کجا رو کرد وجه الله بود
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۷۹ - سوال کردن رسول روم از امیرالمؤمنین عمر رضیالله عنه
از فسونِ او عدمها زودْ زود
خوش معلق میزند سوی وجود
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۷۹ - سوال کردن رسول روم از امیرالمؤمنین عمر رضیالله عنه
تو مگو کین مایه بیرون خون بود
چون رود در ناف مشکی چون شود
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۸۴ - قصهٔ بازرگان کی طوطی محبوس او، او را پیغام داد به طوطیان هندوستان هنگام رفتن به تجارت
هر غلام و هر کنیزک را ز جود
گفت بهر تو چه آرم گوی زود
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۸۷ - تفسیر قول فریدالدین عطار قدس الله روحه تو صاحب نفسی ای غافل میان خاک خون میخور که صاحبدل اگر زهری خورد آن انگبین باشد
جهل آید پیش او دانش شود
جهل شد علمی که در منکر رود
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۸۹ - باز گفتن بازرگان با طوطی آنچ دید از طوطیان هندوستان
من پشیمان گشتم، این گفتن چه بود
لیک چون گفتم پشیمانی چه سود
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۹۳ - برون انداختن مرد تاجر طوطی را از قفس و پریدن طوطی مرده
آتش ابراهیم را نه قلعه بود؟
تا برآورد از دل نمرود دود؟
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۹۵ - مضرت تعظیم خلق و انگشتنمای شدن
آن اثر هم روزها باقی بوَد
مایهٔ کبر و خِداع جان شود
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۹۷ - داستان پیر چنگی کی در عهد عمر رضی الله عنه از بهر خدا روز بینوایی چنگ زد میان گورستان
آدمی را او بخویش اسما نمود
دیگران را ز آدم اسما میگشود
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۹۸ - در بیان این حدیث کی ان لربکم فی ایام دهرکم نفحات الا فتعر ضوا لها
چون تو شیرین از شکر باشی بود
کان شکر گاهی ز تو غایب شود
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۱۰۱ - در معنی این حدیث کی اغتنموا برد الربیع الی آخره
بر دل عاقل هزاران غم بود
گر ز باغ دل خلالی کم شود