مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۱۰۸ - ای خوشا در بوستان با دوستان
بوستان شد همچو روی دوستان
باز روی دوستان چون بوستان
بوستان با دوستان خوشتر کنون
ایخوشا در بوستان با دوستان
دوستان را خیز و دستانی سرای
[...]
عطار » منطقالطیر » عذر آوردن مرغان » حکایت مرگ ققنس
هست ققنس طرفه مرغی دلستان
موضع این مرغ در هندوستان
عطار » منطقالطیر » سیمرغ در پیشگاه سیمرغ » ...
در فروغ و نور شمع دلستان
جملهٔ شب خفته میبودی ستان
عطار » مظهرالعجایب » بخش ۶۸ - تمثیل در عدل کسری و ثمرهٔ آن خصال، و ظلمآوری و نتیجهٔ آن، و حکایت شاهزادهٔ نیکو و از راه رفتن او به سخن مردم بدسکال و پند دادن شیخ ابوالحسن خرقانی او را و ابا نمودن او از آن
عدل کن در عدل کام دل ستان
تا دمد در جنّتت صد بوستان
عطار » نزهت الاحباب » بخش ۴ - بردن صبا نامۀ بلبل پیش گل وعاشق شدن او
گل صبوحی کرد اندر گلستان
شد منور گلستان در بوستان
عطار » نزهت الاحباب » بخش ۶ - بردن صبا نامۀ گل به پیش بلبل و نیاز بلبل بحضرت گل
شد منور از تو باغ و بوستان
بیجمال تو مبادا گلستان
عطار » نزهت الاحباب » بخش ۸ - نومیدی بلبل از گل و رفتن او از باغ به بیوفائی گل
من چرا آیم بباغ و بوستان
تا کرا بینم میان گلستان
عطار » نزهت الاحباب » بخش ۱۵ - شکایت گل از بلبل به پیش باد صبا و عشق او بغیر
کی صبا بی تو مبادا بوستان
و از نسیمت تازه باداگلستان
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۷ - خلوت طلبیدن آن ولی از پادشاه جهت دریافتن رنج کنیزک
زان کنیزک بر طریق داستان
باز میپرسید حال دوستان
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۸۴ - قصهٔ بازرگان کی طوطی محبوس او، او را پیغام داد به طوطیان هندوستان هنگام رفتن به تجارت
این چنین باشد وفای دوستان
من درین حبس و شما در گلستان
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۱۴۴ - قصه آنکس کی در یاری بکوفت از درون گفت کیست آن گفت منم گفت چون تو توی در نمیگشایم هیچ کس را از یاران نمیشناسم کی او من باشد برو
بانگ زد یارش که بر در کیست آن
گفت بر در هم توی ای دلستان
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر دوم » بخش ۱۱۰ - جستن آن درخت کی هر که میوهٔ آن درخت خورد نمیرد
گفت دانایی برای داستان
که درختی هست در هندوستان
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۱۵ - روان شدن خواجه به سوی ده
ایمنآباد است دل ای دوستان
چشمهها و گلستان در گلستان
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۱۷ - نواختن مجنون آن سگ را کی مقیم کوی لیلی بود
گر ز صورت بگذرید ای دوستان
جنت است و گلستان در گلستان
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر چهارم » بخش ۴۳ - مثل قانع شدن آدمی به دنیا و حرص او در طلب دنیا و غفلت او از دولت روحانیان کی ابنای جنس ویاند و نعرهزنان کی یا لَیْتَ قَوْمي یَعْلَمونَ
شسته در باطن میان گلستان
ظاهر آحادی میان دوستان
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر چهارم » بخش ۹۰ - بیان آنک عمارت در ویرانیست و جمعیت در پراکندگیست و درستی در شکستگیست و مراد در بیمرادیست و وجود در عدم است و عَلی هَذا بَقیَّةُ الأَضْدادِ وَ الأَزْواجِ
ور تو خوش باشی به کام دوستان
این جهان بنمایدت چون گلستان
حکیم نزاری » سفرنامه » بخش ۱۳ - مراجعت کردن از سفر و آمدن به وطن
بگذر ای فرخنده پی بر قهستان
قصه من عرضه کن بر دوستان
ملا احمد نراقی » مثنوی طاقدیس » بخش ۲۰۷ - بقیه حال حضرت ابراهیم و حضرت اسماعیل ذبیح
گویی ای همدم ز بهر دوستان
این سخن بگذار و رو بر داستان