ابوسعید ابوالخیر » ابیات پراکندهٔ نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » تکه ۱ - ابیات پراکنده از رباعیات
فاساختن و روی خوش و صفرا کم
تا عهد میان ما بماند محکم
اسدی توسی » گرشاسپنامه » بخش ۶۰ - جنگ گرشاسب با اژدها و شگفتی ماهی وال
ز سی رش فزون بود از بیش و کم
بُدش ماهیی یک رش اندر شکم
سنایی » حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه » الباب الثانی: فی الکلام ذکر کلام الملک العلّام یسهل المرام » بخش ۶ - فی عزّةالقرآن انّها لیست بالاعشار والاخماس
متشابه ترا شده محکم
کرده بر محکمش معوّل کم
سنایی » حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه » الباب الرّابع: فی صفة العقل واحواله وافعاله و غایة عنایته و سبب وجوده » بخش ۱۱ - در آفرینش جهان
کرد عقلت نصیحتی محکم
که نکو گوی باش یا ابکم
حمیدالدین بلخی » مقامات حمیدی » المقامة الثانیة و العشرون - فی المعزم
و دنوت ارض مذلتی لدنوکم
و هجرت دار اقامتی لوصالکم
محمد بن منور » اسرار التوحید » باب دوم - در وسط حالت شیخ » فصل سوم » ابیات » بخش ۷
فاساختن و خوی خوش و صفرا کم
تا عهد میان ما بماند محکم
عطار » مصیبت نامه » بخش بیست و هفتم » بخش ۸ - الحكایة و التمثیل
گفت چکنم گرسنه دارم شکم
گفت از برف آن نگردد هیچ کم
مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۷۴۹
گه چرخ زنان همچون فلکم
گه بال زنان همچون ملکم
چرخم پی حق رقصم پی حق
من زان ویم نی مشترکم
چون دید مرا بخرید مرا
[...]
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر دوم » بخش ۵۰ - تنها کردن باغبان صوفی و فقیه و علوی را از همدیگر
پای دار اکنون که ماندی فرد و کم
چون دهل شو زخم میخور در شکم
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۱۸۷ - جواب گفتن عاشق عاذلان را و تهدیدکنندگان را
گر بیاماسد مرا دست و شکم
عشق آب از من نخواهد گشت کم
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۱۹۵ - گفتن شیطان قریش را کی به جنگ احمد آیید کی من یاریها کنم وقبیلهٔ خود را بیاری خوانم و وقت ملاقات صفین گریختن
همچو شیطان در سپه شد صد یکم
خواند افسون که اننی جار لکم
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۲۰۱ - باقی قصهٔ مهمان آن مسجد مهمان کش و ثبات و صدق او
ای برادر من بر آذر چابکم
من نه آن جانم که گردم بیش و کم
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۲۱۰ - تفسیر آیت وَ أَجْلِبْ عَلَیْهِمْ بِخَیْلِکَ وَ رَجِلِکَ
پس سلح بر بندی از علم و حکم
که من از خوفی نیارم پای کم
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر پنجم » بخش ۱۵۸ - نواختن سلطان ایاز را
صد هزاران سر نهاده بر شکم
ارزشان از دنبه و از دم کم
سعدی » بوستان » در نیایش خداوند » بخش ۱ - سرآغاز
به تهدید اگر برکشد تیغِ حکم
بمانند کروبیان صُمّ و بکم
امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۳۹ - در وصف کشتی هندی
گر چه زد ریا گذرد بیش و کم
آب نباشد مگرش تا شکم
امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۴۰ - در صفت باران موسمی هند
گر چه که بود آب روان تا شکم
اسپ نکرد آتش خود هیچ کم
اوحدی » جام جم » بخش ۱۰۰ - در ستایش اهل رضا و خرسندی
همه گردن نهادهاند به حکم
لب ز گفتار بسته، صم بکم
اوحدی » جام جم » بخش ۱۱۵ - در شرح حال اهل زرق و تلبیس
زان میان گر بود مریدی کم
« فقنا ربنا» زکین شکم