گنجور

جمال‌الدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۴۲ - عذر تقصیر خدمت

 

ای کریمی که همای نظرت

بر ولی تو همایون آمد

از پی شرم سخای تو حباب

چون عرق بر رخ جیحون آمد

قبه هفتم با رفعت خویش

[...]

جمال‌الدین عبدالرزاق
 

جمال‌الدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۷۸ - مغز معنی

 

چون ز مدح تو بر اندیشیدم

مغزی از پوست ببیرون آمد

سر تو سبز و دلت خرم باد

که رخ بخت تو گلگون آمد

جمال‌الدین عبدالرزاق
 

خاقانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۱۳۹

 

چه شد که بادیه بربود رنگ خاقانی

که صبح فام شد از راه و شام‌گون آمد

در آفتاب نبینی که شد اسیر کسوف

چو تیغ زنگ زده در میان خون آمد

میار طعنه در آن کش سموم بادیه سوخت

[...]

خاقانی
 

مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۷۱۴

 

روز محک محتشم و دون آمد

زنهار مگو چونکه ز بیچون آمد

روزیست که از ورای گردون آمد

زان روز بهی که روزافزون آمد

مولانا
 

وحشی بافقی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۰۹

 

جنونی داشتم زین پیش بازم آن جنون آمد

مرا تا چون برون آرد که پر غوغا درون آمد

که دارد باطل السحری که بر بازوی جان بندم

که جادوی قدیمی بر سر سحر و فسون آمد

ندانم چون شود انجام مجلس کان حریف افکن

[...]

وحشی بافقی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۱۴۱

 

زدلسوزان مرا بر سر همین داغ جنون آمد

زخونگرمان به بالینم سرشک لاله گون آمد

نگردد جمع با شیرین زبانی فارغ البالی

به تنگ افتاد شکر تا زبند نی برون آمد

مرا چون لاله داغ خشک مغزی نیست امروزی

[...]

صائب تبریزی
 

آشفتهٔ شیرازی » غزلیات » شمارهٔ ۳۸۷

 

برون از دیده غواص صد دریای خون آمد

که تا یک گوهر ارزنده از دریا برون آمد

زبس دلهای خونین کرده جا در نافه زلفش

عجب نبود گر از آن موی مشکین بوی خون آمد

مگر زلف نژند تو کمند خاطر من شد

[...]

آشفتهٔ شیرازی
 

صفایی جندقی » دیوان اشعار » نوحه‌ها » شمارهٔ ۱۰

 

ز ما هفتاد تن یک یک برون آمد

که خاک از خون پاکش لاله گون آمد

صفایی جندقی
 

میرزاده عشقی » دیوان اشعار » قالبهای نو » عید نوروز

 

بر رخش وضعیت حال، دگرگون آمد

گوئی این حرف، خراشیدش و دل خون آمد

چه ز بس آه، از آن سینه محزون آمد

بوی خون زآن دل خونین شده بیرون آمد

میرزاده عشقی