گنجور

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی یزدگرد بزه‌گر » بخش ۱۳

 

خردمندی و رای و فرهنگ تو

شکیبایی و دانش و سنگ تو

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی هرمزد دوازده سال بود » بخش ۵

 

شهنشاه و آن لشکر از ننگ تو

بتندی نجوید همی جنگ تو

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی هرمزد دوازده سال بود » بخش ۵

 

چومن زینهاری بود ننگ تو

بدین خردگی کردم آهنگ تو

فردوسی
 

فرخی سیستانی » دیوان اشعار » ترجیعات » شمارهٔ ۲ - در مدح امیرابو محمد بن محمود غزنوی

 

خداوندا ندیدم هیچ سالاری به سنگ تو

نه اندر کارها شاهی به آیین و به هنگ تو

نباشد کوه را وقت درنگ تو در نگ تو

جهان هرگز نخواهد تا توباشی آدرنگ تو

به وقت کارزار خصم و روز نام و ننگ تو

[...]

فرخی سیستانی
 

سرایندهٔ فرامرزنامه » فرامرزنامه » بخش ۱۵۹ - نامه نوشتن فرامرز به فرطورتوش

 

ز گفتار و کردار و فرهنگ تو

ز مردی و دیدار و نیرنگ تو

سرایندهٔ فرامرزنامه
 

سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۵۲

 

ای شادی و غم ز صلح و جنگ تو

وی داد و ستد ز سیم و سنگ تو

ای آفت و راحت شب و روزم

چشم و دهن فراخ و تنگ تو

بر نافهٔ مشک و باغ گل دایم

[...]

سنایی
 

اوحدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۶۸

 

ای نور چشم من ز رخ لاله‌رنگ تو

سوگند سخت من به دل همچو سنگ تو

در دهر سوکوار نباشد به حال من

در شهر غمگسار نباشد بی‌نگ تو

پیش رخت ز شرم بریزند رنگها

[...]

اوحدی
 

سلمان ساوجی » جمشید و خورشید » بخش ۴۲ - غزل

 

خواهد گل رعنا که او باشد به آب و رنگ تو

دارد به وجهی رنگ تو اما ندارد ننگ تو

گر سرو قدت در چمن روزی ببیند نارون

ناگه برآید سرخ و زرد از سرو سبز آرنگ تو

ای غنچه رعنای من، بگشا لب و بر من بخند

[...]

سلمان ساوجی
 

سیف فرغانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۶۳

 

ای فغان بی دلان از چشم شوخ شنگ تو

تیره روز عاشقان از طره شبرنگ تو

با رخ تو دیده بودم پیش ازین در روی کار

آنچه اکنون می کشم از چشم شوخ شنگ تو

چون بگفت آیی، سخن ای دلبر شیرین زبان،

[...]

سیف فرغانی
 

محمد کوسج » برزونامه (بخش کهن) » بخش ۱۴ - آمدن بیژن و آوردن برزوی رستم زال را قسمت سوم

 

نه مردان بدند آنکه در جنگ تو

بدادند جان را به نیرنگ تو

محمد کوسج
 

امیر شاهی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۴۸

 

ای در درون خسته نشان خدنگ تو

جانم جراحت از مژه تیز چنگ تو

گر لطف می‌نمایی وگر تیغ می‌زنی

گردن نهاده‌ام چو اسیران به جنگ تو

ما خود فتاده‌ایم، ز ما برمدار دل

[...]

امیر شاهی
 

اهلی شیرازی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۲۳۶

 

ای مرا داغی به دل از لعل آتش رنگ تو

بسته راه زندگی بر من دهان تنگ تو

نیمه جانی کز کف خوبان برون آورده ام

چون کنم دیگر که بیرون آورم از چنگ تو

در عتابی با من و آهسته می خندد لبت

[...]

اهلی شیرازی
 

شاهدی » دیوان فارسی » غزلیات » شمارهٔ ۱۱۰

 

ای جان فدای جمله به شمشیر جنگ تو

کس در جهان ندید سواری به تنگ تو

تا زد کمان ابروی تو تیر غمزه را

این بس ولی که گشت نشان خدنگ تو

گر همچوعود سوزم و چون نی فغان کنم

[...]

شاهدی
 

وحشی بافقی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۶۰

 

با مدعی به صلح بدل گشت جنگ تو

ما را نوید باد ز زخم خدنگ تو

نقش فریب غیر پذیرفت همچو موم

چون نرم گشت آه دل همچو سنگ تو

با ما سبک عنان و به غیری گران رکاب

[...]

وحشی بافقی
 

کلیم » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۴ - در معذرت از نرفتن بخانه سیدعلی عودی بطریق مطایبه

 

زبده اهل هنر ای آنکه با صد دیده، چرخ

روز و شب حیران بود از دانش و فرهنگ تو

اینکه یاران می کنند از آمدن پهلو تهی

نیست مقصودی بغیر از حفظ نام و ننگ تو

شاعران پرده در را میهمانی خوب نیست

[...]

کلیم