گنجور

 
۱
۲
 

ابوسعید ابوالخیر » ابیات پراکندهٔ نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » تکه ۱۳

 

آتش نمرود هرگز پور آزر را نسوخت

پور آزر پیش ازین آتش چو خاکستر شده‌است

تا بدین آتش نسوزی تو یقین صافی نه‌ای

خواه گو دیوانه خوانی خواه گویی بیهده‌است

ای دریغا جان قدسی کز همه پوشیده‌است

[...]

۵ بیت
ابوسعید ابوالخیر
 

سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۷

 

تا بدیدم بتکده بی بت، دلم آتشکده‌است

فرقت نامهربانی آتشم در جان زده‌است

هر که پیش آید مرا گوید چه پیش آمد تو را

بر فراق من بگرید گوید این مسکین شده‌است

ای فراق از من چه خواهی چون بنفروشی مرا

[...]

۴ بیت
سنایی
 

مولانا » مثنوی معنوی » دفتر چهارم » بخش ۱ - سر آغاز

 

زانک شاکر را زیادت وعده است

آنچنانک قرب مزد سجده است

۱ بیت
مولانا
 

سلطان ولد » ولدنامه » بخش ۱۳۰ - در بیان آنکه سرّ به نااهل نشاید گفتن که او را زیان دارد. زیرا هر سخن را سرّی است و هر سرّی را سرّی دیگر هرکه سخن را داند و سر سخن را نداند ناچار کژ رود و باز سر پیش سر سر همچون سخن است، کسی که سر سر را نداند شنیدن سر زیانش دارد از این سبب موسی علیه‌السلام آن شخصی را که از حضرتش زبان و حوش و طیور التماس می‌کرد منع می‌فرمود و می‌گفت سلیمانی باید که از دانش زبان مرغان زیان نکند، در حق تو دانستن آن زهر قاتل است. باز وی لابه می‌کرد و موسی منع می‌فرمود تا سؤال و جواب از حد گذشت. آخرالامر گفت «ای موسی اگر همه نباشد باری زبان خروس و سگ که در خانه و بر درند بیاموز تا محروم نروم.» موسی زیان آنرا در آن آموختن مشاهده می‌فرمود، چندانکه منعش می‌کرد ممکن نمی‌شد و پند موسی را قبول نمی‌کرد، تا عاقبت آندو زبانرا به وی آموخت و فرمود که «یقین دان که از دانش این زیانمند خواهی شدن.»

 

هرچه گفتی همه دروغ بده است

زان همه وعده‌ها یکی نشده است

۱ بیت
سلطان ولد
 

حکیم نزاری » ادب‌نامه » باب اول - در متابعت و مطاوعت پادشاه » بخش ۱

 

یک اقلیم را گر دو فرمانده است

خراب است و گر خود همه یک ده است

۱ بیت
حکیم نزاری
 

جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۱۵

 

آن سرو بین که بر لب جوی ایستاده است

وآن زلف بین که بر رخ چون مه نهاده است

آن غمزه بین که بسته ره خواب ما به سحر

و ابرو نگر که شست کمان را گشاده است

تا مرغ جان ز پای درآید حذر بکن

[...]

۹ بیت
جهان ملک خاتون
 

اهلی شیرازی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۵۲

 

آن سرو ناز کز چمن جان دمیده است

شاخ گلی بصورت او کس ندیده است

آن نوغزال با من مجنون انیس بود

اکنون چه دیده است که از من رمیده است

با کس نگفته ام غم عشقش مگر صبا

[...]

۷ بیت
اهلی شیرازی
 

اسیری لاهیجی » اسرار الشهود » بخش ۴۱ - در بیان حقیقت عشق و آثار و احکام آن

 

از محبت ذره خورشید آمده است

وز محبت قطره ای دریا شده است

۱ بیت
اسیری لاهیجی
 

اسیری لاهیجی » اسرار الشهود » بخش ۵۹ - در بیان اموات

 

ز آرزوی نفس هر کو مرده است

از حیات جاودان دل زنده است

۱ بیت
اسیری لاهیجی
 

میرداماد » دیوان اشراق » رباعیات » شمارهٔ ۷۹

 

ویرانه خاطرم که حکمت کده است

بر درگهش از عقول قوسی زده است

هرجوهر حکمت که ره دل زده است

از خازن طبع من یکی کم شده است

۲ بیت
میرداماد
 

صفی علیشاه » تفسیر منظوم قرآن کریم » ۱۲- سوره یوسف » ۳۲- آیات ۹۳ تا ۹۶

 

شاید ار گویید عقل از سر شده است

طرّة دیوانه بندم ره زده است

۱ بیت
صفی علیشاه
 

صفی علیشاه » تفسیر منظوم قرآن کریم » ۱۸- سوره الکهف » ۶- آیات ۲۲ تا ۲۶

 

یعنی استثنا فراموش ار شده است

بر لب آر آنگه که بر یاد آمده است

۱ بیت
صفی علیشاه
 
 
۱
۲
 
تعداد کل نتایج: ۲۴
لغتنامهابجدقرآن🔍گوگلوزنغیرفعال شود