بخش ۶۲ - حکایت در تمثیل حال نادانان، که بخود گمان دانائی برند، و از حقیقت حال دانایان بیخبرند و طریقۀ دانایان از نادان شمرند
یک حکیمی بود دانا در جهان
بر ضمیر او شده حکمت عیان
سیر کرده جملهٔ آفاق را
او شمرده نقش این نه طاق را
چون بسوی کعبهٔ جان شد روان
تا ببیند سالک دل را عیان
ناگهی باعامیی همراه شد
از طریق حال او آگاه شد
گفت ای یار عزیز هوشمند
در کدامین ملک باشی پای بند
گفت در ملک عراقم منزل است
در زمینش پای من اندر گل است
پس بدو گفتا حکیم روزگار
گشتهام از ماندگی من بیقرار
من شوم بر تو سوار و تو بمن
تا شویم این راه را آسوده تن
گفت آخر نیست عقل تو قوی
یا مگردر راه تو ابله شوی
من چو نتوانم تهی رفتن براه
چون ترا بردارم ای بر عقل شاه
چون برفتندی دو منزل بیش و کم
بر لب کشتی رسیدندی بهم
کشت زاری بود خرّم چون ارم
خود حکیمش گفت برهانم زغم
من نمیدانم که این را خوردهاند
یا تمامی غلهاش را بردهاند
گفت ای در علم از کار آگهان
تو مگو زنهار گفت ابلهان
کشت زار اوّل چنین دان درجهان
نارسیده زرعش این معنی بدان
تو نمیدانی که کشت و زرع چیست
چون شوی آگه که اصل و فرع چیست
پس تحمّل کرد ازگفتش حکیم
سر به پیش افکند چون مرد سلیم
بعد از آن دیدند جمعی را براه
میدویدندی به گورستان شاه
نوکر سلطان ز عالم رفته بود
در ته تابوت او خوش خفته بود
این جماعت همره تابوت او
جمله میرفتند خوش تکبیر گو
گفت با او آن حکیم راه بین
یا رب او زنده است یا مرده در این
گفت با او پیر نادان کی حکیم
دارم از تو در جهان بسیار بیم
زانکه تو بی عقل باشی پیش ما
این چنین بیعقل نبود خویش ما
این سخنها هست گفت احمقان
دیگر این دفتر به پیش من مخوان
ای که هستی همچو ابله در زحیر
دفتر صورت مخوان تو پیش پیر
دفتر صورت بیندازو برو
تادهندت جام وحدت نو بنو
هیچکس را دیدی آخر در جهان
که رود درگور او را زنده جان
تو ز من داری سؤال بی جواب
کین چنین کس هست در صورت بخواب
او بمرده است و بگورستان شده است
تو همی گوئی که اوزنده بده است
هیچکس را دیدی آخر در جهان
که رود در گور او زنده جان
من بتو دیگر نخواهم گفت هیچ
زآنکه هستی ابله و نادان و گیج
خود بهم بودند تا شهر عراق
لب فرو بستند و رفتند از وفاق
چون رسید آن پیر خودبا جای خویش
عذرها گفتش حکیم سینه ریش
پیر را چون بود در کنج حضور
دختری در ملک خوبی همچو حور
آفتاب از روی او حیران شده
ماه و زهره از رخش تابان شده
از نکوئی همچو مه میتافت او
وز فراست موی می بشکافت او
با پدر گفتا کجا بودی بگو
تا شوم واقف ز اسرارت نکو
حال راه و محنت شبهای تار
گوی با من تا بگریم زار زار
گفت زحمتها کشیدم در جهان
لیک از همراه بودم من بجان
ابلهی در ره بمن همراه شد
جانم از همراهیش در چاه شد
خود مرا از وی ندامتها رسید
وز سؤال او ملامتها رسید
گفت یک ره که مرا بردار تو
یا سوارم شو که گردد ره نکو
یک زمانی نردبان راه شو
واندر این ره بادل آگاه شو
بعد از آن در منزلی نیکو رسید
کشت زاری سبز و خرّم را بدید
گفت یا رب زرع این را خوردهاند
یا مگر محصول این را بردهاند
بعد از آن تابوتی آمد پیش راه
مجمعی درگرد آن با درد و آه
گفت این مرده است یا زنده بگو
من شدم از گفت او آشفته خو
مرد زنده کی بگورستان برند
اندرین معنی مگر صد جان برند
مرد آن دان کو به پیش از مرگ مرد
گوی معنی اندر این عالم ببرد
دخترش گفت ای پدر آن مرد راه
بس محقّق بوده در ملک الاه
او حکیم علم سرها بوده است
بر علوم غیب دانا بوده است
بوده او بیننده در معنی دل
بود او آئینهٔ این آب و گل
اوبده واقف ز حالات جهان
این معانیهای او در من بدان
بوده او همراه روح و جان و دل
او نبوده پیش انسان منفعل
دارد این معنی به پیش من جواب
بشنو از من گر همی خواهی صواب
آنکه گفتا تو بیا بر من نشین
یا مرا بر دوش گیرای راه بین
پیش من یعنی بگو اسرار غیب
تا شود صافی ضمیر من ز عیب
یا شنو از من حدیثی ای رفیق
تا دمی کم گردد آزار طریق
نطق در ره نردبان ره بود
ره که دارد گفتگو کوته بود
هرچه هست از راه نطق یار ماست
زاهد بی راه خود در نار ماست
هرچه هست اسرار درویشان بود
در معانی رفعت ایشان بود
هرچه هست از نطق شه باشد نکو
غیر را از این معانی خود مگو
هرچه هست از گفت شه باشد بدهر
میزنم بر جان خارج نیش زهر
پیش ما باشد همه گفتار راست
این معانی خود زپیش مرتضاست
دیگر آنکه گفته است این کشت زار
خوردهاند وبردهاند این ده قرار
یعنی اندر کشت زار این جهان
هرکه تخمی کشت بردارد نهان
هست دنیا مزرع عقبی بدان
تخم نیکی کار و بربردار هان
در جهان هر کس که تخمی کاشته
کشته است این تخم و بر برداشته
تخم نیکی در ضمیر دل بکار
تا شود در ملک معنی نو بهار
و آنکه در ره دید میّت در نهفت
زنده یا مرده است در تابوت گفت
یعنی او را هست فرزندی عیان
زنده از فرزند ماند درجهان
یا که اندر خیر دید انجام نیک
او بعالم زنده ماند از نام نیک
یا بعلم معرفت گشت آشنا
زنه دل خواهد شدن پیش خدا
در دو دار از نام نیکو زندگیست
نام نیکو مرد را فرخندگیست
ور ندارد هیچ از اینها مرده است
ور بود مرده چو یخ افسرده است
مرده آنهایند کایشان غافلند
در شناسائی خالق جاهلند
گفت دختر با پدر کاز ابلهی
از سؤال او نبودت آگهی
مرده آن رادان که دینش نیست راست
زندگی خود در دل عطّار ماست
زآنکه او با شاه دارد زندگی
اینست در معنی کمال بندگی
از کمال بندگی جان بازدش
رخ بمیدان معانی تا زدش
از کمال بندگی آزاد تو
قل هوالله احد بنیاد تو
از کمال بندگی باشی ولی
این معانی را بدان گر مقبلی
هرکه دین مصطفی دارد بشرع
اصل دارد در معانیهای فرع
رو بدین مرتضی مردانه باش
از همه ادیان بد بیگانه باش
دین حق را از معانی یک شناس
از طریقت پوش دینت را لباس
تا حقیقت بین شوی در شرع او
آیت تنزیل باشد زرع او
من نرفتم غیر راه او رهی
تو فتادی همچو کوران درچهی
راه او را راست باید شد بعشق
ورنه هستی تو سراسر کان فسق
من نمایم اهل فسقت را تمام
لیک منکر میشوندم خاص و عام
من ندارم با کی از مشت حمار
هرچه باداباد گویم آشکار
اهل فسق آن شد که تقلیدی بود
دین احمد راه تحقیقی بود
اهل فسق آن شد که ناحق پیش اوست
کردن تزویر در شرعش نکوست
اهل فسق آن شد که خود بیند نه حق
خواندهٔ در پیش شیطان این سبق
اهل فسق آن شد که اودیندار نیست
او بصورت قابل دیدار نیست
اهل فسق آنست کوبی اولیاست
اسفل دوزخ و را برگ و نواست
اهل فسق آنست کز دین دور شد
همچو حیوان درجهان رنجور شد
اهل فسق آنست کو گمره شود
در طریق مرتضا بی ره شود
اهل فسق آنست کو را دشمن است
طوق لعنت خود ورادر گردن است
این سخن عطّارت از تحقیق گفت
بر کلام مصطفی تصدیق گفت
هرکه او را رحمت حقّ رهنماست
مصطفی و مرتضایش پیشواست
ای برادر غیر این ره نیست راه
ور روی راه دگر افتی بچاه
جمله درویشان حقّ در این رهاند
کرخی و بسطامی از وی آگهند
سلسله در سلسله رفتند هم
تو بماندی در پی این قافله
هرکه او احمق بود ابلق بود
در جهان این بهتر از احمق بود
ای پسر دانائی آمد زندگی
احمقان را کی بود فرخندگی
عقل هر کس را بود بر ره رود
جهل هرکس را بود گمره شود
عقل را در ره چراغ خویش کن
جهل را مطلق بکن از بیخ و بن
عقل هادی گرددت در راه راست
جهل هر کس را فکند او برنخاست
ای ز جهل افتاده اندر بیرهی
همچو کوران مبتلا اندر چهی
تا ابد در جهل ماندی سرنگون
چند گویم با تو ای ملعون دون
بغض آل مصطفی از دل ببر
ورنه افتادی تو در قعر سقر
حیف تو باشد که بی ایمان شوی
همچو شیطان راندهٔ رحمن شوی
حیف باشد گر بگردی از ولی
رو بدین مصطفی گر مقبلی
دین احمد راه حیدر رو چو من
تا خلاصی یابی از شیطان تن
هرکه از شیطان تن آزاد شد
کفر و ظلم او همه بر باد شد
هرکه از شیطان گریزد اسلم است
آدمیّت از دم این آدم است
رو تو از نفس و هوای تن ببُر
تا دهندت بحرهای پُر ز درّ
رو تو جانت را جلائی ده بعلم
تا تو را همره شود صد بحر حلم
رو تو شرع مصطفا را گوش کن
جام حیدر را زکوثر نوش کن
رو تو علم معرفت را دان چو من
زآنکه ازعلم صور ناید سخن
رو تو علم حال را حالی ببین
تا که گردد روشنت اسرار دین
رو تا با دانای دین بیعت به بند
تا نیفتی همچو جاهل درکمند
رو تو کار آن جهان اینجا بساز
ورنه آرندت ببوته در گداز
رو تو فل بد ز باطن بر تراش
تا نیاید بر سرت هر دم بلاش
من کلام حقّ بحق دانستهام
نی چو اصل جهل از خود بستهام
رو تو جوهر ذت خوان و ذات بین
بر بساط شاه تن شهمات بین
رو بمظهر خوان تو علم اوّلین
رو تو غیر این کتب دیگر مبین
زآنکه مقصود دو عالم اندروست
شرح گفتار کلام حق نکوست
من بقرآن نور احمد یافتم
وز کلامش فیض سرمد یافتم
من ز قرآن مرتضی را یافتم
در حقیقت سرّها را یافتم
ای ز قرآن گشته گویا مرتضی
وی خدا را بوده جویا مرتضی
خود ازو شرع نبی اشعار یافت
دنیی وعقبی ازو انوار یافت
اولیا رادر جهان سردار اوست
انبیا را همره گفتار اوست
خارجی گر منع بفرماید مرا
رافضی گوید مرا او بر ملا
این ز گفت شافعی شد حاصلم
حبّ او رفض است و هست آن در دلم
رفض نبود حبّ او ای خارجی
گمره آن کو نیست بر او ملتجی
او ولی آمد بگفت کردگار
انّما بر خوان و بروی شک میار
هر که شک دارد بود ملعون دین
باشد او دایم بشیطان همنشین
هرکه شک دارد خدا بیزار او
همّت مردان نباشد یار او
هرکه مهرش را درون جان نشاند
روح احمد بر سرش ایمان فشاند
ای پسر گر حبّ شاه ایمان تست
رحمت حقّ همنشین جان تست
من بگفتم راست رادر گوش یار
کر شده گوش مقلّد هوشدار
من بگفتم چشم بینش برگشا
تاشوی بینا بنور رهنما
دیدهٔ اعمی ندارد تاب نور
خودندارد همچو خفّاش او حضور
غیر حق ازچشم خود رو بر تراش
تا شوی منصور و بینی تو لقاش
غیر حق خود نیست در عالم کسی
چون ندانستی شدی همچو خسی
خس بود لایق بآتش سوختن
جامهٔ آتش بآتش سوختن
نور او نوریست بی آتش قوی
پیش اوآتش بود خود منطفی
نور اونوری که عالم را گرفت
چون رسید او خاک آدم را گرفت
گفت گویا آدمی کان نور دید
خویش رادر نور او مسرور دید
رو تو همدم باش با اهل وفا
تا بیابد خلوت جانت صفا
موسی کاظم بمنصورش نمود
دین و دنیا خود همه نورش نمود
رو تو از خلق جهان یکسو گریز
بعد از آن درکلبهٔ عطّار خیز
خود ملایک خاک نعلین ترا
میکشند اندر بصر چون توتیا
خرمن علم نبی حیدر گرفت
دشمنان مصطفی را سرگرفت
پیش او علم لدنّی روشن است
هرکه این معنی نداند اوزن است
ای برادر سرّ حقّ را گوشدار
حبّ او را در دل پر جوش دار
ای برادر کن نهان حبّش ز خلق
تا نبرّندت بخنجر جمله حلق
هیچ دیدی که باولاد نبی
خود چه کردند آن لعینان غبی
آنچه با اولاد احمد کردهاند
روح حیدر را بخود بد کردهاند
هرکه با اولاد ایشان ظلم کرد
خویش را در دوزخ افکند او بدرد
خود علاج این کند مهدیّ دین
هیچکس را نیست قدرت اندرین
از جمیع انبیای هر زمان
شد نبوّت ختم بر احمد بدان
بعد از آن ختم ولایت برعلیست
نور رحمت از کلام او جلی است
بعد حیدر ختم بر مهدی بود
آنکه در دین هدی هادی بود
این کتاب من زبان مهدی است
مؤمنان را رهنما و هادی است
این کتاب من چو نایب آمده است
مظهر کلّ عجایب آمده است
این کتاب من چو تاجی شاهی است
او ز ماه آسمان تا ماهی است
این کتاب من نمودار حقست
اندرو سرّ حقیقت مطلقست
این کتاب من معانی در کلام
لیک مخفی باشد او در پیش عام
این کتاب من کتاب اولیاست
اندرو جوهر ز ذات انبیاست
این کتاب من شریعت آمده است
در طریقت نور حکمت آمده است
این کتاب من درخت جوهر است
اندر او نور ولایت مضمر است
این کتاب من رهی دارد بجان
او بصورت گشته است از تو نهان
این کتاب من قلم بر لوح راند
سورهٔ واللّیل را برخویش خواند
این کتابم را ورق عرش است و فرش
کوس سلطانی زنندش زیر عرش
این کتابم را مداداست از بهشت
چون قلم بر لوح عشاق این نوشت
آدم از این ثبت ما شیدا شده
از وی اسرار خدا پیدا شده
آنچه بوده اندرو شد آشکار
شمّهای منصور گفته زیر دار
این کتابم را مداد از جان جان
ثبت او کردند جمله عاشقان
آنچه بوده اندر او پیدا شده
عاشقان را فتنه و غوغا شده
آنچه بوده در زمین و آسمان
کرده مظهر از زبان او بیان
آنچه بود اندر حقیقت سترپوش
اندرون جبّهام آمد بگوش
جوشش او این کتاب مظهر است
نور ذات او بمعنی جوهر است
جوهر ذاتم بمعنی ذات اوست
معنی مظهر هم از آمات اوست
جوهر ذاتم جهان اندر جهان
مظهرم چون نور حق دروی عیان
مظهر و جوهر ز ذات من بزاد
شهد در کامش امیر من نهاد
روح احمد پرورش دادش بشرع
گر تو منکر میشوی داری تو صرع
عشق او سر بر زده از جان من
عشق او گشته همه ایمان من
گر تو مردی راه عشقش را گزین
تا شوی فرخنده دردنیا و دین
چونکه در عشق آمدی صاحبدلی
درحقیقت همچو مردان مقبلی
چونکه در عشق آمدی نطق آن تست
خود ملایک کمترین دربان تست
چونکه در عشق آمدی مردانه باش
وز طریق گمرهان بیگانه باش
چونکه در عشق آمدی واصل شدی
گه چوجان در جان و گاهی دل شدی
چونکه در عشق آمدی چون والهان
در شریعت باش و کن معنی نهان
چونکه در عشق آمدی حیران شدی
غرقهٔ این بحر بیپایان شدی
چونکه در عشق آمدی حق آن تست
رحمت حق همنشین جان تست
چونکه در عشق آمدی جان منی
در مقام فقر هم شان منی
چونکه در عشق آمدی عطّار پرس
و از طریق او همه اسرار پرس
چونکه در عشق آمدی عابد شدی
در مساجدهای دل ساجد شدی
چونکه در عشق آمدی منصور بین
همچو موسی نور حق از طور بین
چونکه در عشق آمدی عاشق شدی
در تمام علم دین حاذق شدی
چونکه در عشق آمدی بیمن مباش
همچو شیطان در رهش رهزن مباش
چونکه در عشق آمدی از سرگذر
تا بیابی از شه معنا خبر
چونکه در عشق آمدی دریا شدی
در حقیقت همنشین ما شدی
چونکه در عشق آمدی حق را ببین
تا که حاصل گرددت عین الیقین
چونکه در عشق آمدی جان یافتی
در شریعت اصل ایمان یافتی
چونکه در عشق آمدی خود را بدان
بعد از آنی سورةالاسری بخوان
چونکه در عشق آمدی پرجوش شو
باحریفان خدا مینوش شو
چونکه در عشق آمدی ما را طلب
تا شود حاصل ترا دین بیسبب
چونکه در عشق آمدی همرنگ ما
پردهٔ صورت برافکن از لقا
چونکه در عشق آمدی ای مرد راه
سورهٔ والفجر خوان در صبحگاه
چون شدی در عشق صافی آمدی
بر طریق بشر حافی آمدی
هرکه او در عشق با ما یار نیست
دیدن او خود مرا در کار نیست
هرکه او در عشق مرد کار شد
در دوعالم دیده و دیدار شد
هرکه او در عشق جانان راه یافت
خادمی از درگه آن شاه یافت
هر که با عشق تو دارد آشتی
حبّ حیدر در دلش خود کاشتی
هرکرا دنیا و دین نیکو بود
همّت شاه نجف با او بود
هر کرا بخت و سعادت همره است
خضر از معنی بجانش آگه است
هر که او در علم معنی بار یافت
با محمّد همره آمد یار یافت
هرکه را ایمان حیدر در دل است
خود ورا در پیش عزت محفل است
هرکه را شیطان نبوده راهزن
حیدرش باشد چو روحی در بدن
هرکه را شیطان نبرده خود ز راه
حیدرش در روز محشر شد پناه
هرکرا ایمان او محکم بود
او بدین اولیا محرم بود
هرکه او با آل حیدر همره است
از فساد دین و مذهب آگه است
هر که گفت مصطفی را گوش کرد
جام عرفان علی را نوش کرد
هرکه او را بخت همراهی کند
در ولای او همه شاهی کند
هرکه بر خوان ولای اونشست
بیشک او را خود بهشت اندر خوراست
هرکه او از دل شده مولای او
سر نهم صد بار زیر پای او
هرکه او را رهنما حیدر بود
بر سرای شرع احمد در بود
هرکه او با دشمنانش یار شد
همچو حجاج لعین مردار شد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: داستان درباره حکیمی دانا است که در سفر به کعبه با یک عامی همراه میشود. آن عامی از حکیم میخواهد او را سوار کند تا راه را راحتتر طی کنند، اما حکیم متوجه نادانی او میشود و سعی میکند او را آموزش دهد. در مسیر، آنها شاهد یک کشتزار و سپس تابوتی میشوند که گروهی به آن پیکر احترام میگذارند. حکیم شروع به سوال میکند که آیا مرده زنده است یا نه و عامی به خود میتازد که هر مردهای که به گور میبرند، زنده نیست.
سپس در گفتگویی بین حکیم و دخترش، دختر توضیح میدهد که بر اساس علم و عمل خوب، یک فرد در یاد و نام نیکو زنده میماند. بهعلاوه، حکیم به عمق معانی و فلسفههای انسانها میپردازد و میگوید که دنیا مزرعه آخرت است و هر کس باید بذر نیکی بکارد.
در نهایت، او به اهمیت عشق به خدا و اولیا اشاره میکند و کسانی را که در جستجوی حقیقت و علم هستند، تشویق میکند تا در مسیر درست قدم بردارند. او میگوید که عشق واقعی انسان را به کمال میرساند و ایمان به خدا و اهل بیت، انسان را از بلاها و مشکلات زندگی حفظ میکند.
هوش مصنوعی: حکیم خردمندی در دنیا وجود داشت که دانش و بصیرتش به وضوح در درونش نمایان بود.
هوش مصنوعی: او تمام جهان را دیده و به دقت، این نوع خاص از آفرینش را بررسی کرده است.
هوش مصنوعی: هنگامی که جان به سمت کعبه حرکت میکند، سالک دل را به وضوح میبیند.
هوش مصنوعی: ناگهان با یک فرد عادی هم صحبت شد و از وضعیت او مطلع گردید.
هوش مصنوعی: دوست عزیز و باهوش من، در کدام سرزمین مشغول به زندگی و کار هستی؟
هوش مصنوعی: او میگوید که در سرزمین عراق خانهای دارد و پایش در زمینش در گل فرو رفته است.
هوش مصنوعی: بنابراین به او گفتم، ای حکیم زمان، به خاطر ماندن و در جا زدن من، نگران و بیقرار شدهام.
هوش مصنوعی: من بر تو سوار میشوم و تو با من همراه میشوی تا این مسیر را به راحتی طی کنیم.
هوش مصنوعی: میگوید که آیا عقل و درک تو به اندازه کافی قوی است؛ مراقب باش که در مسیر زندگیات سادهلوح و احمق نشوی.
هوش مصنوعی: من وقتی نمیتوانم به تنهایی در مسیر بروم، چرا که تو را نمیتوانم ترک کنم، ای بزرگتر از همه از نظر عقل و دانش.
هوش مصنوعی: وقتی که مسافرین به مسافتی بیشتر از دو منزل دور شدند، به لب کشتی رسیدند و نزدیک هم شدند.
هوش مصنوعی: یک مزرعهای بود پرسرسبز و شاداب که حکیم آن به من نوید داد که از درد و غم رهایت میکند.
هوش مصنوعی: نمیدانم آیا چیزی از آن را خوردهاند یا تمام محصول را بردهاند.
هوش مصنوعی: به او گفتند که تو در علم و دانش خبرهای، بنابراین نباید از تنفس و یا نگران بودن بگویی، چرا که این فقط صحبتهای نادانان است.
هوش مصنوعی: این زمین در آغاز خلقت به همین شکل بوده و محصولی که هنوز به بار نیامده، دلیلی بر این موضوع است.
هوش مصنوعی: تو نمیدانی کشت و کار چیست، وقتی که از ریشه و شاخهها آگاه شوی، شاید بتوانی درک کنی.
هوش مصنوعی: پس از شنیدن سخن حکیم، به نشانه ادب و احترام سرش را به زیر انداخت و مثل یک مرد راستگو و پاکدامن رفتار کرد.
هوش مصنوعی: پس از آن، گروهی را دیدند که به سوی گورستان شاه در حال دویدن بودند.
هوش مصنوعی: نوکری که خدمتگزار سلطان بود، از دنیا رفته و در انتهای تابوتش آرام خوابیده است.
هوش مصنوعی: این گروه همراه با تابوت او به خوبی در حال حرکت بودند و تسبیح و تکبیر میگفتند.
هوش مصنوعی: حکیمی به کسی میگوید که آیا آن فرد زنده است یا مرده، او به خوبی میتواند راه را تشخیص دهد.
هوش مصنوعی: پیر نادان به من گفت که من در این دنیا از تو بسیار میترسم و نمیتوانم تو را حکیم بدانم.
هوش مصنوعی: چون تو در سطح فهم و عقل ما نیستی، در واقع خود را از درک و خرد ما محروم کردهای.
هوش مصنوعی: این حرفها را احمقها میزنند. دیگر این نوشتهها را پیش من نخوان.
هوش مصنوعی: ای کسی که مانند یک نادان هستی، در حجاب و ظاهر چیزها غرق نشو و پیش افراد با تجربه و بزرگتر از خودت نرو.
هوش مصنوعی: دفتر را باز کن و یادداشت کن تا اینکه جام جدیدی از وحدت به تو بدهند.
هوش مصنوعی: هیچکس را نمیبینی که در این دنیا وقتی به خاک سپرده میشود، هنوز زنده باشد یا جانش ادامه پیدا کند.
هوش مصنوعی: تو از من سؤال میکنی که چرا چنین کسی در خواب است و پاسخ روشنی برای آن نداری.
هوش مصنوعی: او مرده و در قبرستان آرمیده، اما تو هنوز میگویی که او زنده است.
هوش مصنوعی: هیچکس را ندیدی که در دنیا پس از مرگش روحش زنده باقی بماند.
هوش مصنوعی: من دیگر هیچ چیز به تو نخواهم گفت زیرا تو فردی نادان و گیج هستی.
هوش مصنوعی: در زمانی که مردم عراق سخن گفتن را متوقف کردند، آنها به یکدیگر نزدیک بودند و از هم جدا نشدند.
هوش مصنوعی: وقتی آن مرد سالخورده به مقام و جایگاه خود رسید، عذر و بهانههایی برای او آوردند که حکیم و دانای دلهای شکسته به او گفت.
هوش مصنوعی: پیر مرد در گوشهای نشسته و در حضور دختری زیبا و خوشچهره همچون حوری، آرام و شادمان است.
هوش مصنوعی: خورشید از زیبایی او شگفتزده شده و ماه و ستاره زهره از درخشش چهرهاش روشن و تابناک گردیدهاند.
هوش مصنوعی: او همچون ماهی زیبا و نورانی، از نیکی و زیبایی خود میدرخشد و با فهم و درایت، موی مینوشیدنی را در میشکافد.
هوش مصنوعی: پدر از او پرسید کجا بودهای، بگو تا من از رازهایت باخبر شوم.
هوش مصنوعی: در حال حاضر، در مورد مشکلات و دشواریهای شبهای تاریک صحبت کن تا من بتوانم با دلتنگی و حسرت گریه کنم.
هوش مصنوعی: در زندگی سختیها و زحمتهای زیادی را متحمل شدم، اما همیشه در کنار من کسی بود که به من کمک میکرد.
هوش مصنوعی: یک فرد نادان در مسیر من همراه شد و به خاطر همراهی او، دلم به درد آمد و به اضطراب افتاد.
هوش مصنوعی: من از او به دردسرهایی افتادم و از پرسشهای او به سرزنشهایی رسیدم.
هوش مصنوعی: یک بار به من بگو که مرا با خود ببری یا اینکه سوار بر مرکب من شوی، تا راهی خوب و خوشایند پیش آید.
هوش مصنوعی: در یک زمان، از نردبانی استفاده کن و در این مسیر با دل و آگاهی پیش برو.
هوش مصنوعی: پس از آن به مکانی دلنشین و خوشبو رسید که دشتهای سبز و پرثمری را مشاهده کرد.
هوش مصنوعی: پروردگارا، آیا محصول این زمین را خوردهاند یا اینکه ثمرهاش را برداشت کردهاند؟
هوش مصنوعی: پس از آن، تابوتی به سوی جمعیتی آمد که در اطراف آن با درد و ناله بودند.
هوش مصنوعی: این شخص میگوید که آیا این فرد مرده است یا زنده؟ من به خاطر این صحبت او دچار حیرت و سردرگمی شدم.
هوش مصنوعی: مرد زنده را به گورستان نمیبرند، مگر اینکه او صد بار جان تازهای را تجربه کرده باشد.
هوش مصنوعی: مرد واقعی کسی است که قبل از مرگ، در این دنیا معنای زندگی را درک کند و به آن پی ببرد.
هوش مصنوعی: دخترش به پدرش گفت: ای پدر، آن مرد در این سرزمین بسیار شناخته شده و صاحبنظر است.
هوش مصنوعی: او فردی دانا و حکیم است که به علوم پنهان و اسرار زندگی آگاهی دارد.
هوش مصنوعی: او کسی است که در عمق دل میبیند و مانند آینهای است که نمایانگر زیباییهای این دنیا و وجود انسان است.
هوش مصنوعی: او به خوبی از وضعیتهای مختلف جهان آگاه است. این مفاهیم او در وجود من وجود دارد.
هوش مصنوعی: او همیشه در کنار روح و جان انسان است، اما انسان به او توجهی نمیکند و دچار غفلت شده است.
هوش مصنوعی: این جمله میگوید که اگر حقیقتی وجود دارد، بهتر است که از من بشنوی و بدان توجه کنی، چرا که میخواهم به تو راه درست را نشان دهم.
هوش مصنوعی: کسی که به تو دعوت میکند که بر او بنشینی یا تو را بر دوش خود بگیرد، در واقع به دنبال برقراری ارتباط نزدیکتر با تو و همسفری در مسیر زندگیست.
هوش مصنوعی: از من بخواه که رازهای پنهان را بگویی تا ذهن من از نقصها و کاستیها پاک شود.
هوش مصنوعی: ای دوست، به من گوش کن تا داستانی بگویم که کمی از رنج و زحمت این راه کاسته شود.
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که در مسیر صعود به یک هدف، سخن گفتن و بحث کردن درباره آن مسیر باید محدود و مختصر باشد. یعنی وقتی هدفی را دنبال میکنیم، نباید در جزئیات بیهوده غرق شویم و باید تمرکز خود را بر روی حرکت به سمت هدف اصلی بگذاریم.
هوش مصنوعی: هر آنچه در دنیا وجود دارد به خاطر صحبت و کلام محبوب ماست، اما زاهدی که در مسیر خود گم شده، در آتش و مشکلات ما به سر میبرد.
هوش مصنوعی: هر آنچه وجود دارد، رازهایی از درویشان است و معنای بلندی و مقام آنان را در بر دارد.
هوش مصنوعی: هر چیزی که در دنیا وجود دارد، از سخن و گفتار پادشاه است و جز این، نباید از معانی دیگر صحبت کرد.
هوش مصنوعی: هر چیزی که وجود دارد، به خاطر سخن پادشاه است. من تمام طاقت خود را به کار میبرم تا از آسیبهای زهرآگین روزگار دوری کنم.
هوش مصنوعی: همه سخنان درست و معنادار در حضور ما وجود دارد و این معانی از سر منشأ و منبع بزرگی به نام مرتضا نشأت میگیرند.
هوش مصنوعی: دیگر اینکه گفته شده، این زمینها و کشتزارها را خورده و چیدهاند و این روستا در آرامش است.
هوش مصنوعی: در این دنیا، هر شخصی که زروتی بکارد، در آینده، نتیجهی کارش را به طور پنهانی برداشت خواهد کرد.
هوش مصنوعی: دنیا جایی است برای کشتن عملهای نیک که در آینده نتیجهاش را خواهید دید. پس در انجام کارهای خوب کوشا باشید.
هوش مصنوعی: هر کسی در این دنیا که عمل یا زحمتی انجام داده، در نهایت نتیجه آن را نیز برداشت کرده است.
هوش مصنوعی: نیکوکاری را در دل خود بکار، تا معنای خوبی در زندگیات تازه و شکوفا شود.
هوش مصنوعی: کسی که در مسیر خود جسدی را در تابوت میبیند، با هر دو حالت زنده و مرده آن را در نظر میگیرد.
هوش مصنوعی: او فرزندی روشن و زنده دارد که در جهان ماندگار است.
هوش مصنوعی: اگر کسی در زندگی خود به خوبیها و نیکیها بپردازد، نام نیک او در دنیا ماندگار خواهد شد.
هوش مصنوعی: کسی که با علم و آگاهی آشنا میشود، دلش به سوی خداوند خواهد کشید و نزد او قرار خواهد گرفت.
هوش مصنوعی: زندگی در دو دنیا به خاطر داشتن نام نیکو شکل میگیرد و این نام نیک، باعث خوشبختی و شادی مرد میشود.
هوش مصنوعی: اگر کسی هیچیک از این احساسات را نداشته باشد، مانند مردهای است که هیچ حرکتی ندارد و اگر احساساتش را بروز دهد، مانند یخی است که ذوب شده و زنده شده است.
هوش مصنوعی: افرادی که از شناخت خالق و حقیقت زندگی غافلند، در واقع همچون مردگان به شمار میآیند.
هوش مصنوعی: دختر به پدر گفت: از نادانی او بود که از تو سؤال کرد و تو را نمیشناخت.
هوش مصنوعی: شخص بیخبر و نادان، که دین و ایمان واقعی ندارد، مرده است؛ زیرا زندگی واقعی و صحیح در دل حکمت زندگی عطّار نهفته است.
هوش مصنوعی: چون او زندگیاش را در کنار شاه میگذراند، این نشاندهندهی اوج کمال در بندگی است.
هوش مصنوعی: از ویژگیهای عالی بندگی، جان انسان آزاد میشود و چهرهاش در عرصه معانی پدیدار میشود تا نورش را منتشر کند.
هوش مصنوعی: به خاطر کمال بندگی، تو از همه آزاد هستی و اساس وجود تو بر این اصل است که تنها خداوند یکی است.
هوش مصنوعی: اگر در مقام بندگی به کمال رسیدهای، اما بهتر است که این معانی را نیز درک کنی اگر در نزد خداوند پذیرفته شدهای.
هوش مصنوعی: هر کسی که به دین پیامبر اسلام (مصطفی) پایبند باشد، در اصول دین معنای اصلی را درک کرده است و در جزئیات و فروع، میتواند فهم درستی داشته باشد.
هوش مصنوعی: به او مرتضی (علی) بپیوند و با شجاعت از هر دینی که نادرست است فاصله بگیر و به عقاید درست پایبند باش.
هوش مصنوعی: دین واقعی را از دیدگاه یک عارف بشناس و آداب و رفتار دینیات را بهخوبی رعایت کن.
هوش مصنوعی: برای اینکه به حقیقت دست پیدا کنی، باید به آیات الهی توجه کنی؛ زیرا در این آیات نشانههای روشنی از کشت و زرع او وجود دارد.
هوش مصنوعی: من از راه او منحرف نشدهام، اما تو همانند کوران در چاهی افتادهای.
هوش مصنوعی: باید در عشق، مسیر او را درست و مستقیم انتخاب کنی، وگرنه تمام وجودت غرق در فساد و گناه خواهد شد.
هوش مصنوعی: من به همه نشان میدهم که اهل گناه و فساد هستم، اما در واقع همه، عام و خاص، من را انکار میکنند.
هوش مصنوعی: من هیچ ارتباطی با کسی ندارم و هرچه را که بخواهم، بدون هیچ پردهپوشی بیان میکنم.
هوش مصنوعی: افراد فاسق به این دلیل فاسق شدهاند که پیرو و تقلید کنندهی دین هستند، در حالی که دین احمد (محمد پیامبر) بر اساس تحقیق و بررسی است.
هوش مصنوعی: افراد فاسق به جایی رسیدهاند که برای حق و باطل تزویر و فریب به کار میبرند و این کار را در دین خود، کار خوبی محسوب میکنند.
هوش مصنوعی: آنکه به فساد رفته، به دلیل این است که فقط به دیدهی خود تکیه میکند و نه به حق که شیطان او را به این مسیر کشانده است.
هوش مصنوعی: افراد فاسق به این دلیل دچار مشکل هستند که نمیتوانند چیزهای واقعی و قابل مشاهده را ببینند.
هوش مصنوعی: مراد از این بیت این است که افرادی که زندگی ناپسند و گناهآلودی دارند، در واقع در پایینترین درجات عذاب و ذلت قرار خواهند گرفت، و سرنوشتشان به هیچ چیز جز درد و عذاب نخواهد بود. آنها مانند برگ و نوا در آن مکان پایین قرار دارند و هیچ نشانی از خوشبختی و آسایش نخواهند داشت.
هوش مصنوعی: شخصی که از دین فاصله گرفته و به فساد و گناه روی آورده، مانند حیوانی شده که در دنیای پر از رنج و سختی زندگی میکند.
هوش مصنوعی: آدمی که به فساد و گناه میپردازد، همان کسی است که در مسیر راه راست و درست هدایت نمیشود و از مسیر خود منحرف میگردد.
هوش مصنوعی: کسی که به بیبند و باری و فساد روی میآورد، دشمن خود را باید لعنت کند؛ چرا که خودش با اعمالش بدبختی را بر خود ایجاد کرده و بار گناه را به گردن خود انداخته است.
هوش مصنوعی: عطار در این سخن تأکید میکند که آنچه را که پیامبر اسلام گفته، بر اساس تحقیقات و صداقت خود تأیید میکند.
هوش مصنوعی: هر کسی که تحت رحمت خداوند قرار گیرد، باید از پیامبر اسلام و امام علی(ع) پیروی کند.
هوش مصنوعی: ای برادر، جز این راه هیچ راهی وجود ندارد و اگر بر روی راه دیگری بروی، به چاه خواهی افتاد.
هوش مصنوعی: تمام درویشان در این مسیر از حقیقت آگاهند و کرخی و بسطامی نیز از این موضوع مطلع هستند.
هوش مصنوعی: افراد زیادی که در این گروه حرکت کردند، تو همچنان به دنبال این جمع باقی ماندی.
هوش مصنوعی: هر کسی که احمق باشد، مانند یک حیوان ابلق در دنیا به چشم میآید و این وضعیت بهتر از آن است که احمق بماند.
هوش مصنوعی: ای پسر، زندگی احمقها هرگز خوشبختی به همراه ندارد.
هوش مصنوعی: اگر کسی دارای عقل و دانش باشد، به درستی و آگاهی مسیر زندگیاش را پیش میبرد، اما کسی که به جهل و نادانی دچار باشد، گمراه و سرگردان خواهد شد.
هوش مصنوعی: عقل را به عنوان نور و راهنما در زندگی خود قرار ده و جهل را به طور کامل از ریشه و اساسش حذف کن.
هوش مصنوعی: عقل تو را در مسیر صحیح هدایت میکند، اما جهل باعث میشود که هر کسی به بیراهه برود و از جای خود بلند نشود.
هوش مصنوعی: ای کسی که به خاطر جهل و نادانی در تاریکی به سر میبری، مثل کسانی که به دلیل نابینایی در چالهای گرفتار شدهاند.
هوش مصنوعی: تو همیشه در نادانی و سقوط باقی خواهی ماند، هر چند که من چقدر با تو سخن بگویم، ای فرد بی ارزش و نفرین شده.
هوش مصنوعی: اگر کینه و ناراحتی اهل بیت پیامبر را از دل بیرون نکنی، ممکن است به عذاب و گرفتاری بزرگ دچار شوی.
هوش مصنوعی: نابخشودنی است که تو بیایمان شوی، مانند شیطانی که از رحمت خداوند طرد شده است.
هوش مصنوعی: حیف است اگر از ولی (ولی خدا) دوری کنی و روی خود را به سوی پیامبر (مصطفی) نچرخانی در حالی که او را میپذیری.
هوش مصنوعی: اگر میخواهی از شر شیطان جسمی رهایی یابی، باید به دنبال دین و مذهب پیامبر محمد (ص) و راه و روش امام علی (ع) باشی.
هوش مصنوعی: هر کسی که از دام شیطان رهایی یابد، تمام کفر و ستم او نابود خواهد شد.
هوش مصنوعی: هر کسی که از وسوسههای شیطانی دوری کند، انسان واقعی و پاکی است. انسانیت از ویژگیهای نیکو و رفتارهای درست این افراد نشأت میگیرد.
هوش مصنوعی: برای رسیدن به معارف عمیق و گرانبها، باید وابستگیهای دنیوی و مادی را پشت سر بگذاری و از آنها آزاد شوی. تنها در این صورت است که میتوانی به دریای وسیع و پر از زیباییها و ارزشها دست یابی.
هوش مصنوعی: خود را با علم و دانش زینت بخش و جانت را روشن کن تا با تو همراه شود دریایی از صبر و بردباری.
هوش مصنوعی: به سخنان پیامبر اسلام گوش بده و از علم و فضیلتهای حضرت علی بنوش.
هوش مصنوعی: دانش و معرفت واقعی را از تو بیاموز، زیرا علم ظاهری و صورتی، حقیقت را بیان نمیکند.
هوش مصنوعی: به یاد داشته باش که با نگاهی به شخصیت و وضعیتی که داری، میتوانی حقیقتهای عمیقتری از دین را درک کنی و به روشنایی دست یابی.
هوش مصنوعی: با آگاهان و دانایان دین ارتباط برقرار کن و خود را درگیر موضوعات نکن تا مانند فرد نادان گرفتار نشوی.
هوش مصنوعی: اگر میخواهی در این دنیا به هدفهای آن جهان دستیابی پیدا کنی، باید تلاش کنی و کارهایی را که لازم است انجام بدهی، و گرنه در مشکلات و سختیها گرفتار میشوی.
هوش مصنوعی: به خودت آگاه باش و مراقب درونت باش تا مشکلات و دردسرها به سراغت نیایند.
هوش مصنوعی: من حقیقت را به درستی درک کردهام و مانند کسی نیستم که از دانایی خود را دور کرده باشد.
هوش مصنوعی: تو را باید درک کرد و به ذات و وجود واقعیات نگریست، نه فقط ظاهرت. اینگونه است که نشانههای بزرگی و ارزش واقعیات نمایان میشود.
هوش مصنوعی: به خوشصدایی و زیبایی کلام تو، میآموزم و به جز این کتابها، به چیزی دیگر نگاه نکن.
هوش مصنوعی: هدف از دو جهان، اوست و بیان کلمات حق به خوبی انجام میشود.
هوش مصنوعی: من با قرآن نور وجود پیامبر احمد را پیدا کردم و از کلام او بهرهای دائمی و بینهایت به دست آوردم.
هوش مصنوعی: من در قرآن امام علی (علیهالسلام) حقایق عمیق را کشف کردم و به آنها دست یافتم.
هوش مصنوعی: ای کسی که از قرآن به حقیقت مرتضی رسیدهای، و به دنبال خدا بودهای، تو همان مرتضی هستی.
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که شخص از پیامبر و آموزههای او الهام گرفته و از طریق او به نور و روشنایی در زندگی دنیوی و آخرتی دست یافته است. در واقع، نور و آگاهی که او به دست آورده، ناشی از پیروی و ارتباط با پیامبر میباشد.
هوش مصنوعی: حضرت اولیا در این دنیا مانند سرداران هستند و پیامبران نیز همراه و همصدا با سخنان او هستند.
هوش مصنوعی: اگر کسی از من جلوگیری کند، او مرا به عنوان رافضی (یعنی کسی که به اهل بیت و محبت آنها اعتراض دارد) معرفی میکند.
هوش مصنوعی: این جمله به این معناست که از گفتار شافعی (از علمای بزرگ اسلام) به نتیجهای دست یافتهام که عشق او (خدا) برای من به معنای ترک دنیا و تعلقات آن است و این احساس در قلبم وجود دارد.
هوش مصنوعی: دوست داشتن او، ای بیخود و گمراه، به معنای انکار نیست. کسانی که بر او تکیه نمیکنند، نمیتوانند به درستی درک کنند.
هوش مصنوعی: او ولی آمد و گفت که خدای بزرگ میخواهد که بر سفره (نعمت) حاضر شوی و بر او تردید نکن.
هوش مصنوعی: هر کسی که به دین خود شک کند، نفرین شده است و همیشه در کنار شیطان خواهد بود.
هوش مصنوعی: هر کس نسبت به خداوند شک و تردید داشته باشد، خداوند نیز از او بیزار است و او نمیتواند به کسانی که دارای اراده و همت بالا هستند، یاری رساند.
هوش مصنوعی: هر کسی که عشق و محبت را در دلش جا دهد، روح پیامبر احمد بر او ایمان و یقین میافزاید.
هوش مصنوعی: ای پسر! اگر تو دوستدار شاه هستی و ایمان داری، بدان که رحمت خدا همراه جان توست.
هوش مصنوعی: من به محبوبم گفتم که حقیقت را دریابد، اما او که گوشش کر شده، فقط به حرفهای دیگران توجه میکند.
هوش مصنوعی: به او گفتم که چشم بینشات را باز کن تا بتوانی با نور راهنما، حقیقت را ببینی.
هوش مصنوعی: چشمان نابینا نمیتوانند نور را تحمل کنند و مانند جغد در تاریکی زندگی میکنند.
هوش مصنوعی: برای اینکه به اوج موفقیت برسی و به انسانهای بزرگ دست یابی، باید از دنیای نادرست و بیفایده دوری کنی و افکار منفی را از خود دور کنی. با این کار میتوانی به جایگاه والایی برسیدی و زیباییهای زندگی را بهتر مشاهده کنی.
هوش مصنوعی: در دنیا، هیچ کس حق ندارد جز حق خودش، و اگر این را ندانستی، مانند یک پستفطرت خواهی بود.
هوش مصنوعی: خس سزاوار سوختن با آتش است، همانطور که لباس آتش نیز با آتش میسوزد.
هوش مصنوعی: نور او نوری است که بدون آتش میتابد و بسیار قوی است، در حالی که آتش در برابر او خود به خود خاموش میشود.
هوش مصنوعی: وقتی نوری که بر کل جهان تابید به خاک آدمی رسید، آن نور نیز به آن خاک و این جسم پیوست.
هوش مصنوعی: انسانی که نور وجود خود را در نور دیگری ببیند، از دیدن آن نور خوشحال و شاداب میشود.
هوش مصنوعی: به کسانی نزدیک شو که وفادارند و با آنها دوست باش تا روح و جانت آرامش و صفا پیدا کند.
هوش مصنوعی: موسی کاظم به من نشان داد که دین و دنیا هر دو به نور و روشنایی مرتبط هستند.
هوش مصنوعی: از میان تمامی موجودات دنیا دور شو و سپس به کلبهٔ عطار برو.
هوش مصنوعی: فرشتهها به خاطر تو، خاک نعلین (پابرهنه) تو را در چشم میکشند، مانند پودر تلخ.
هوش مصنوعی: خرمن دانش پیامبر حیدر (علیهالسلام) باعث شد که دشمنان حضرت مصطفی (صلىاللهعليهوآله) به انحطاط و شکست برسند.
هوش مصنوعی: هر کسی که به معانی عمیق و دانش الهی و باطنی آگاهی نداشته باشد، نادان و بیخبر به شمار میرود. در مقابل، آنکه این دانش را درک کند، به حقیقت نزدیک است و درک روشنی از عالم هستی دارد.
هوش مصنوعی: ای برادر، راز حق را درک کن و محبت او را در دل خود با شور و حرارت حفظ کن.
هوش مصنوعی: ای برادر، عشق او را از دیگران پنهان کن تا نتوانند با کینه و حسادت به تو آسیبی برسانند.
هوش مصنوعی: هیچ میدانی که آن ملعونها با فرزندان پیامبر چه کردند؟
هوش مصنوعی: آنچه بر سر فرزندان احمد (پیامبر) آمده، روح حیدر (علی) را آزرده و نگران ساخته است.
هوش مصنوعی: هر کسی که به فرزندان دیگران ظلم کند، در واقع خود را به عذاب ابدی دچار کرده است.
هوش مصنوعی: هیچکس توانایی درمان مشکلات دین را ندارد، فقط خود مهدی (عج) قادر به این کار است.
هوش مصنوعی: از میان تمام پیامبران در هر دورهای، پیامبری به نام احمد (پیامبر اسلام) به عنوان آخرین پیامبر معرفی شده است.
هوش مصنوعی: پس از آنکه مقام ولایت به علی (ع) پایان یافت، نور رحمت از سخن او به وضوح نمایان است.
هوش مصنوعی: پس از حیدر، مهدی (عج) به عنوان آخرین راهنما و هدایتکننده در دین ظهور کرد.
هوش مصنوعی: این کتاب، راهنمای افراد مؤمن و الهامبخش آنها در مسیر صحیح زندگی است.
هوش مصنوعی: این کتاب من مانند یک نماینده آمده است و نشانهای از تمام شگفتیها و شگفتانگیزیهاست.
هوش مصنوعی: این کتاب من مانند یک تاج سلطنتی است؛ همانطور که ماه در آسمان میدرخشد، ارزش و زیبایی آن را نشان میدهد.
هوش مصنوعی: این کتاب من نشانهای از حقیقت است و درون آن راز هستی مطلق نهفته است.
هوش مصنوعی: این کتاب من در خود معانی عمیقی دارد، اما این معانی برای همه افراد قابل درک نیست و تنها برای گروه خاصی روشن است.
هوش مصنوعی: این کتاب من، کتابی است که به پیامبران و اصول اولیه آنها اشاره دارد و از جوهر و حقیقت وجود آنها نشأت گرفته است.
هوش مصنوعی: این کتاب به مانند سنت و قانون دین آمده است و در مسیر عرفان و حقیقت، روشنگری و فهم عمیق را به همراه دارد.
هوش مصنوعی: این کتاب مانند درختی است که مغز آن حاوی عطر و طعم خاصی است و در درونش نور و روشنایی حقیقت ولایت نهفته است.
هوش مصنوعی: این کتاب دارای مسیری است که به او مربوط میشود و به گونهای در تو پنهان شده است.
هوش مصنوعی: این کتاب، با قلم خود آیات سوره واللیل را بر صفحهاش نگاشته و آن را برای خود تلاوت کرده است.
هوش مصنوعی: این کتاب من مانند عرش و فرش است، زیرا صدای سلطنتی آن زیر عرش به گوش میرسد.
هوش مصنوعی: این کتاب من از بهشت مداد دارد، زیرا همانطور که قلم بر لوح عاشقان مینویسد، نوشته شده است.
هوش مصنوعی: آدم به خاطر ارتباط با ما دچار شیدایی شده و از اوست که اسرار الهی آشکار گشته است.
هوش مصنوعی: آنچه در گذشته بر او گذشته، اکنون به وضوح نمایان شده است. بخشی از گفتار منصور در زیر دار به همین موضوع اشاره میکند.
هوش مصنوعی: این کتاب من را با مداد عاشقانهای نوشتند که از عمق وجودم نشأت میگیرد و همهاش درباره عشق و عاشقان است.
هوش مصنوعی: آنچه در درون او وجود داشته، اکنون به وضوح دیده میشود و باعث شور و هیجان عاشقان شده است.
هوش مصنوعی: هر چیزی که در زمین و آسمان وجود داشته، از سخن او به نمایش درآمده و جلوهگر شده است.
هوش مصنوعی: آنچه که در واقعیت وجود داشت و از دید پنهان بود، درون لباس من به گوشم رسید.
هوش مصنوعی: این کتاب نشاندهنده جوش و خروش وجود اوست و نور واقعی او به معنای جوهرش است.
هوش مصنوعی: جوهر وجود من همان essence اوست و مفهوم مظهری که از آن صحبت میشود نیز به خاطر وجود اوست.
هوش مصنوعی: من جوهر وجودم در این جهان است و همچون نور حقیقت، در عالم ظاهر میشوم.
هوش مصنوعی: جوهر وجود من به شکل مظهری زاده شده است و شیرینی زندگیام را در دل امیرم قرار داده است.
هوش مصنوعی: اگر تو منکر هستی که روح احمد در تربیت انسانها تأثیر گذاشته، بدان که دچار بیماری و نادانی شدهای.
هوش مصنوعی: عشق او همچون گلی از دل و جانم جوانه زده است و تمام ایمان و اعتقاد من به خاطر او شکل گرفته است.
هوش مصنوعی: اگر تو انسان واقعی هستی، راه عشق را انتخاب کن تا در دنیا و دین به خوشبختی برسی.
هوش مصنوعی: وقتی در عشق وارد شدی، انسانی با دل و فهم و آگاهی میشوی که در واقع شبیه مردان با وقار و با احترام است.
هوش مصنوعی: زمانی که در عشق وارد شدی، بیان و گفتار تو خود نشاندهندهٔ عشق است و ملایکهٔ آسمانی حتی در مرتبهٔ پایینتری هم که باشند، شما را به عنوان دربان و نگهبان این عشق میشناسند.
هوش مصنوعی: وقتی در عشق وارد شدی، با شجاعت رفتار کن و از راهی که دیگران در آن به گمراهی میروند دوری کن.
هوش مصنوعی: زمانی که به عشق وارد شدی، به جایی رسیدی که گاهی مانند جان و گاهی مانند دل تبدیل شدی.
هوش مصنوعی: وقتی که به عشق وارد شدی، باید مانند والهان در اصول مذهبی عمل کنی و به عمق معانی پنهان توجه داشته باشی.
هوش مصنوعی: وقتی در عشق وارد میشوی، دچار حیرت و شگفتی میشوی و در این دریای بیپایان عشق غرق میشوی.
هوش مصنوعی: وقتی که به عشق وارد شدی، حق آن بر تو است که مورد رحمت قرار گیری. رحمت الهی همواره همراه جان توست.
هوش مصنوعی: وقتی که در محبت وارد شدهای، جان منی و حتی در شرایط بیپولی هم همرتبه و همپایه من خواهی بود.
هوش مصنوعی: زمانی که به عشق وارد شدی، از عطّار راهنمایی بخواه و از او درباره تمام رازها سؤال کن.
هوش مصنوعی: وقتی که در عشق وارد شدی، مانند عابدی در دل مساجد نماز گزار شدی.
هوش مصنوعی: وقتی در عشق وارد شدی، منصور، مانند موسی، نور حقیقت را از کوه طور مشاهده کن.
هوش مصنوعی: زمانی که در عشق قرار میگیری، عاشق میشوی و در تمام دروس دین به تسلط میرسی.
هوش مصنوعی: زمانی که در عشق وارد میشوی، مانند شیطان عمل نکن و موجب مانع شدن نگرد.
هوش مصنوعی: زمانی که به عشق وارد شدی، از موانع و دشواریها عبور کن تا بتوانی معنی واقعی عشق و عواطف درون سرزمین خوشبختی را بشناسی.
هوش مصنوعی: وقتی به عشق وارد شدی، به مانند یک دریا وسعت و عمق پیدا کردی و در واقع، به عنوان یار و همراه ما درآمدی.
هوش مصنوعی: وقتی وارد مسیر عشق میشوی، حقیقت را بپذیر تا به حقیقت واقعی دست پیدا کنی.
هوش مصنوعی: وقتی در عشق وارد شدی، زندگی واقعی را تجربه کردی و در دین، مفهوم واقعی ایمان را دریافتی.
هوش مصنوعی: وقتی که در عشق وارد شدی، خود را بشناس و بعد به سراغ تلاوت سوره اسراء برو.
هوش مصنوعی: وقتی در عشق وارد میشوی، با دوستان و همراهانت شاد و سرزنده باش و از نعمتهای الهی بهرهمند شو.
هوش مصنوعی: زمانی که به عشق وارد شدی، ما نیز به دنبال تو آمدیم تا زندگیامان را بیدلیلی به دست بیاوریم.
هوش مصنوعی: وقتی به عشق ما پیوستی، خود را با ما یکی کن و پردهٔ ظاهرت را کنار بزن تا از ملاقات ما لذت ببری.
هوش مصنوعی: وقتی که در عشق وارد شدی، ای مرد، مانند سوره والفجر در صبحگاه روشن و با نور آمدهای.
هوش مصنوعی: وقتی در عشق خالص و بدون آلودگی شدی، بر راه انسانی که در نرمی و احترام گام برمیدارد، قدم گذاشتی.
هوش مصنوعی: هر کسی که در عشق با ما دوستی ندارد، برای من دیدن او ارزشی ندارد.
هوش مصنوعی: هر کسی که در عشق جان خود را فدای محبت کند، در این دنیا و آن دنیا، به مشاهدهٔ حقیقت و زیبایی میرسد.
هوش مصنوعی: هر کسی که در عشق معشوق به درستی قدم گذاشت، به خدمت آن شاه بزرگ برگزیده شد.
هوش مصنوعی: هر کسی که با عشق تو صمیمی باشد، در دلش عشق حیدر را کاشتهای.
هوش مصنوعی: هر کس که در دنیا و دینش نیکو باشد، همت و تلاش شاه نجف با اوست.
هوش مصنوعی: هر کسی که خوشبختی و سعادت با او باشد، مانند خضر که از معنی و مفهوم آگاه است، از عمق جانش خبر دارد.
هوش مصنوعی: هر کسی که در علم و دانش به مقام و درک بالایی رسید، با وجود محمد (ص) همراه و دوست شد.
هوش مصنوعی: هر کسی که در دلش ایمان به علی (علیه السلام) دارد، برای او در با شکوهترین و محترمترین محافل، جایگاهی ویژه و محترم است.
هوش مصنوعی: هر کسی که شیطان در وجودش نیست و راهزن و موانع حیدر (علی) را ندارد، مانند روحی است که در بدن قرار دارد. این جمله به این معناست که اگر فردی خلوص نیت داشته باشد و از وسوسههای شیطانی دور باشد، مانند روحی خواهد بود که به زندگی و انرژی میبخشد.
هوش مصنوعی: هر کس که شیطان نتوانسته او را از مسیر درست منحرف کند، در روز قیامت پناه خواهد یافت.
هوش مصنوعی: هر کس که ایمان او قوی و استوار باشد، به این اولیای الهی نزدیک و آشنا میشود.
هوش مصنوعی: هر کسی که همراه و دوست اهل بیت پیامبر باشد، نسبت به خطرات و آلودگیهای دین و مذهب آگاه است و از آنها دوری میکند.
هوش مصنوعی: هر کس به پیامها و سخنان پیامبر گوش سپرد، به حقیقت و معرفت علی دست یافت.
هوش مصنوعی: هر کسی که در زندگیاش شانس و فرصت خوبی داشته باشد، همه چیز را در سرزمین خود به دست میآورد و به نوعی قدرت و مقام میرسد.
هوش مصنوعی: هرکسی که در دامان محبت و ولایت او بنشیند، بیتردید بهشت از آن او خواهد بود.
هوش مصنوعی: هر کسی که از دل به مولای خود نزدیک شود، باید صد بار سر را به نشانه احترام زیر پای او بگذارد.
هوش مصنوعی: هر کسی که حیدر (علی) راهنمای او باشد، در خانه و مسیر دین و شریعت پیامبر احمد (محمد) قرار دارد.
هوش مصنوعی: هرکس که با دشمنان خود همکاری کند، مانند حجاج لعین به مردگی و بیاعتباری میرسد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.